💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت91 "لذت جاودانه" 🌺💞 حرف اسلام عزیز اینه که میفرماید: عزیز دلم شما ا
#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت92
❤️مودت ورحمت
🌹 قرآن کریم میفرماید:
✨"و خداوند بین شما زن و مرد #مودت و #رحمت قرار داد"✨
[ وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ]
📚 سوره مبارکه روم/ آیه ۲۱
👈 بله درسته که خداوند متعال بین زن و شوهرها در ابتدای ازدواجشون "یه مقدار محبت" قرار میده
✔️ امّا این مقدار از محبّت لازمه که با انجامِ فعالیّت هایی افزایش پیدا کنه.👌
✅❣✅👆
🔹آقا باید "از همون ابتدا و در طولِ زندگی خودش"، دنبالِ برنامه ریزی باشه
برای اینکه دل خانمش رو "به صورت جاودانه" ببره
🔸خانم هم باید برنامه ریزی کنه و دلِ آقای خودش رو "به صورت جاودانه" ببره
✔️💖👌
⛔️ آدم نباید بشینه و هیچ کاری نکنه و منتظر باشه که یه محبّتی این وسط پیدا بشه!
💞 بلکه باید آستین ها رو بالا بزنه و برای #افزایش_محبت تلاش بکنه 💯
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#نکات_تربیتی_خانواده
#قسمت93
"فرهنگ غربی"
💢 فرهنگ غربی میگه نه آقا هیچ حرکتی نکن!
🔸 تا وقتی خوشت اومد اشکالی نداره با همسرت باش.
⭕️ اما هر موقع خوشت نیومد باهاش دعوا کن! بزنید همدیگه رو و به همدیگه فحش بدید و عصبانیت خودتون رو سر همدیگه خالی کنید!😈
💢 میگه: لازم نیست همدیگه رو تحمل کنید! برید و از هم طلاق بگیرید!
🚫 متاسفانه اکثر روانشناس های غرب زده، تا کوچک ترین اختلافی بین زن و شوهر ها میبینن اولین راهی که پیشنهاد میدن اینه که برن #طلاق بگیرن! 😒
💢 علتش هم همین مبنای غلطی هست که دارن.
👈میگن لازم نیست که این وضعیت رو تحمل کنی!😒
⭕️ اگه بخوای تحمل کنی عقده ای میشی!
این چه حرفیه که میزنی؟ 😒
❌ اگه بلد نیستی مشاوره بدی خب نده! چرا مردم رو گمراه میکنی؟!
⭕️ تا اونجا که میشه پیش روانشناسای غربزده نرید.
🔸روز قیامت بهتون میگن چرا رفتی پیش کسی که بر اساس "هوای نفسش" مشاوره میداد...؟😒
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پادکست | #آخرین_جمله
🌺آخرین جمله عمار انقلاب، آیت الله مصباح یزدی (ره)
رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم.
#عمار_انقلاب
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#مدیریت_مومنانه_خانواده
#قسمت1
دکتر #حبشی
#صوتی
حتما گوش بدید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
املای شب برادرزادم ک کلاس اوله
ان شاءالله ک بچه های ما جزو رویش های انقلاب و مایه ی افتخار اسلام و انقلاب باشن
که آقا جانم توی سخنرانی خودشون وعده اون رو دادن...
#حاح_قاسم
#نسل_سلیمانی
#ارسالی_اعضا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت28 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود
#دمشق_شهرعشق
#قسمت29
از آیینه دیدم #قلب نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود، میخواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر میبارید. او ساکت شد و سعد روی پلکهایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید.
💠 چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :«الان کجاییم سعد؟» دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد :«تو جادهایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت میکنم!»
خسته بودم، دلم میخواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانهاش گرم میشد که حس کردم کنارم به خودش میپیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و میدیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ میزند که دلواپس حالش صدایش زدم.
💠 مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله میزد، دستش را به صندلی ماشین میکوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :«نازنین به دادم برس!»
تمام بدنم از #ترس میلرزید و نمیدانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را از سمت سعد باز کرد، تلاش میکرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :«بیماری قلبی داره؟»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه248ازقرآن💐
#جز_سیزده💐
#سوره_یوسف💐
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_رجبعلی_بکشلو 💐
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#نسل_سلیمانی
#ارسالی_اعضا
#حاج_قاسم
امروز دخترم برا سالگرد سردار یه جعبه درست کرده بود چسبونده بود در ورودی و نوشته بود بانک صلوات برا شادی روح سردار وهمچنین این دلنوشته رو نوشت
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام امام مهدی (عج)
❄️نبودن #شما فقط نبودن شما نیست
نبودن خیلی چیزهاست
🍂آرامش در وجودمان نمی ایستد♨️♨️
🍂پول در جیبمان دوام نمی آورد❌
#نمک از نان رفته
خنکی از آب...
ما #بی_تو فقیر شده ایم!😔
#برگرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🍃
🌾🌿🌹🌾🌿🌹🌾🌿🌹🌾🌿
خدایا🙏
تو را به رحمتت قسم
زندگی مان را
به گوشه چادری پیوند بزن
که فردای قیامت
به برکت نامش
شفیع ما باشـد
آمین یا رب 🙏
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
❣امام صادق عليهالسلام :
✨ لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُورِثُ أَهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى يُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ [جَمِيعاً]
✨مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.
📚 مستدرك الوسايل و مستنبط المسایل ج12، ص201، ح13881
#حدیث_عشق
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نسل_سلیمانی
#ارسالی_اعضا
#حاج_قاسم
این هم گرامیداشت یاد حاج قاسم توسط نوگلهای اعضای کانال #مرد_میدان های مبارزه با استکبار
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت26 🔹ایا این محبت ها ما رو اروم میکند استاد پناهیان؛ 🔶 حالا که
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت27
چرا تعقیبات نماز این همه اهمیت داره؟
🔰♻️🔰♻️
🔶استاد پناهیان؛
⭕️💢
🌺خدا اومده میگه بعد نماز از من چیزی بخواه من بهت میدم
سرشو انداخته پایین راست راست داره میره
🔴🔴🔴
کجا مهمتر از اینجا
این جز اینکه میخوای تکبر کنی به خدا
💢محبت خدا رو پس میر نی
بی نیازی خودتو به خدا نشون میدی
حالا بهت میگم شو خی نداره خدا
❌⭕️💢
نمازی که تعقیبات نداره قبول نیست
میدونی چرا؟
☘چون خدا میگه بنده من امر منو اجرا کردی نماز خوندی حالا یه دعای مستجاب داری
❎✅❎✅
بخواه از من تامن بهت بدم
رفت....آقا رفت🏃🏃
خدا میگه بعد نماز از من بخواه
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اقا رفت
⛔️ بلا فاصله خدا میگه ملائکه من نمازش رو بهش برگردانید
بنده ای که به من نیاز نداره اومده امر منو اجرا کنه که چی
💢میخواد بگه نه تو خدایی نه من بنده تو ام
خب این بی ادبی هست
💢⭕️💢⭕️
عزیزان تا میتونن پخش کنن
یاعلی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت28
چگونه از خدا حساب ببریم
چرا تو جبهه ها ا ین قدر چراغ معنویت روشن میشد
💢چون حساب و کتاب مرگ که جلو می آمد..
مرگ هم هیبت خدا را به دل می افکند
❎✅❎✅
به رزمندگان می گفتند نزدیک شب عملیاته یعنی نزدیک ملاقات خداست
حالیته شب عملیاته💢♨️
🔶یکدفعه خشیت خدا تو دلش می نشست تا خشیت خدا تو دلش مینشست خدا بنده اش رو بغل میکرد
🔶🔷🔹🔹
🔺آقا اگه کسی از خدا بترسه
خدا مثل مادری که بچه اش رو بغل میکنه و نوازش میکنه
خدا شما رو هم بغل میکنه
🌺🍀🌺
شروع میکنه به نوازش کردن
میگه عزیز من نترس
🍀🍀🍀
اون رو بهش میگن رابطه عاشقانه با خدا❤️❤️
برای رسیدن به رابطه عاشقانه کلیدش در خوف هست
روایت هست،میگه مومن روچیزی جز خوف از خدا نمیتونه اصلاح کنه
♨️♨️⭕️💢
🔰تولیدی عظمت خدا با چی هست؟
با ادب خودت✅
آقای من نسبت به هر کسی ادب رعایت کنید
ابهتش در دلت مینشیند
دوست داری ابهت خدا تو دلت بنشیند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#دمشق_شهرعشق #قسمت29 از آیینه دیدم #قلب نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود،
#دمشق_شهرعشق
#قسمت30
💠 زبانم از دلشوره به لکنت افتاده و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا یه کاری کنید!» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد، ناله مصطفی در سینهاش شکست و ردّ #خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید.
هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده و سعد آنچنان با لگد به سینه #مجروحش کوبید که روی زمین افتاد و سعد از ماشین پایین پرید.
💠 چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت، درِ ماشین را به هم کوبید و نمیدید من از #وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده و آنچه میدیدم باورم نمیشد که مقابل چشمانم مصطفی #مظلومانه در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم.
سعد ماشین را روشن کرد و انگار نه انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم :«چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم!» و #رحم از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانهام از درد آتش گرفت و او دیوانهوار نعره کشید :«تو نمیفهمی این بیپدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت31
💠 احساس میکردم از دهانش آتش میپاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم که با دستی پر از #خون سینهاش را گرفته بود و از درد روی زمین پا میکشید.
سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش #وحشت کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بیرحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش میکنم!»
💠 از آینه چشمانش را میدیدم و این چشمها دیگر بوی خون میداد و زبانش هنوز در خون میچرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، #نابودش کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشمهایش به نگاهم شلاق میزد و میخواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت میکنم نازنین!»
هنوز باورم نمیشد #عشقم قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم میکرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید.
💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر میشد و او حالم را از آینه میدید که دوباره بیقرارم شد :«نازنین چرا نمیفهمی بهخاطر تو این کارو کردم؟! پامون میرسید #دمشق، ما رو تحویل میداد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار میکردن!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه249ازقرآن💐
#جز_سیزده💐
#سوره_رعد💐
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_سعید_بنایی 💐
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══