eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد 🎥 با کسی ازدواج کن که آرامش بهت بده! 💠 شاخصه‌ای مهم و کلیدی برای انتخاب همسر ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨ ✫⇠ رمان زیبای 📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت4 #روزگار_جوانی(پدرشهید) در روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمدم. روزگار خانوا
(راوی مادر شهید) درخانواده ای بزرگ شدم که توجه به دین ومذهب نهادینه بود. ازروز اول به ما یادداده بودند که نباید گرد گناه بچرخیم.زمانی هم که باردار میشدم،این مراقبت بیشتر میشد. سال 1367 بود که محمدهادی یاهمان هادی به دنیا آمد.اودرشب جمعه وچندروز بعداز ایام فاطمیه به دنیا آمد. یادم هست که دهه فجر بود. 13بهمن. وقتی میخواستیم از بیمارستان مرخص شویم، تقویم رادیدم که نوشته بود؛شهادت امام محمدهادی(ع). برای همین نام اورا محمدهادی گذاشتیم. عجیب است که اوعاشق ودلداده ی امام هادی (علیه السلام)شد و در شهر امام هادی(علیه السلام)، یعنی سامرا،به شهادت رسید. هادی اذیتی برای مانداشت.آنچه میخواست راخودش به دست می آورد. ازهمان کودکی روی پای خودش بود.مستقل بار آمد واین، روی آینده ی زندگی اوخیلی تاثیر داشت. زمینه ی مذهبی خانواده بسیار دراو تاثیرگذار بود. البته من اززمانی که این پسررا باردار بودم، بسیار درمسائل معنوی مراقبت میکردم وهرچیزی را نمیخوردم. خیلی درحلال و حرام دقت میکردم. سعی می کردم کمتر بانامـحــرم برخورد داشته باشم. آن زمان ما درمسجد فاطمیه بودیم وبه نوعی مهمان حضرت زهرا(علیه السلام). من یقین دارم این مسائل بسیار درشخصیت او اثرگذار بود. هرزمان مشغول زیارت عاشورا می شدم،هادی ودیگر بچه ها کنارم می نشستند وبامن تکرار میکردند. منبع زندگینامه وخاطرات 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
    کار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر(ع) بسیار گسترده شده بود. سیدعلی مصطفوی(همسفر شهدا) برنامه های ورزشی و اردویی زیادی را ترتیب می داد. همیشه برای جلسات هیئت یا برنامه های اردویی فلافل می خرید. می گفت هم سالم است هم ارزان. یک فلافل فروشی به نام جوادین پشت مسجد داخل خیابان شهید عجب گل بود که از آنجا خرید می کرد. شاگرد این فلافل فروشی یک پسر با ادب بود. با یک نگاه می شد فهمید این پسر زمینه معنوی خوبی دارد. بارها با خود سیدعلی مصطفوی (همسفر شهدا) رفته بودیم سراغ این فلافل فروشی و با این جوان حرف می زدیم. سیدعلی می گفت: این پسر باطن پاکی دارد، باید او را جذب مسجد کنیم. برای همین چندبار با او صحبت کرد و گفت که ما در مسجد چندین برنامه داریم. اگر دوست داشتی بیا و توی این برنامه ها شرکت کن. حتی پیشنهاد کرد که اگر فرصت نداری در برنامه فوتبال مسجد شرکت کن. آن پسرک هم لبخندی می زد و می گفت: چشم، اگر فرصت شد می یام. رفاقت ما با این پسر در حد سلام و علیک بود. تا اینکه یک شب مراسم یادواره شهدا در مسجد برگزار شد. این اولین یادواره شهدا بعد از پایان دوران دفاع مقدس بود. در پایان مراسم دیدم همان پسرک فلافل فروش انتهای مسجد نشسته! به سیدعلی اشاره کردم و گفتم: رفیقت اومده مسجد. سیدعلی تا او را دید بلند شد و با گرمی از او استقبال کرد. بعد او را در جمع بچه های بسیج وارد کرد و گفت: ایشان دوست صمیمی بنده است که حاصل زحماتش را بارها نوش جان کرده اید! خلاصه کلی گفتیم و خندیدیم. بعد سید علی گفت: چی شد اینطرفا اومدی؟! او هم با صداقتی که داشت گفت: داشتم از جلوی مسجد رد می شدم که دیدم مراسم دارید. گفتم بیام ببینم چه خبره که شما رو دیدم. سیدعلی خندید و گفت: پس شهدا تو رو دعوت کردن. بعد با هم شروع کردیم به جمع آوری وسایل مراسم. یک کلاه آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما باتعجب به آن نگاه می کرد. سید علی گفت: اگه دوست داری بگذار روی سرت. او هم کلاه رو گذاشت روی سرش و گفت: به من می یاد؟ سیدعلی هم لبخندی زد و به شوخی گفت: دیگه تموم شد، شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند! همه خندیدیم. اما واقعیت همانی بود که سید گفت. این پسر را گویی شهدا در همان مراسم انتخاب کردند. پسرک فلافل فروش، همان هادی ذوالفقاری بود که سیدعلی مصطفوی(همسفر شهدا) او را جذب مسجد کرد و بعدها اسوه و الگوی بچه های مسجدی شد. زندگینامه و خاطرات 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
♨️امام؛ چشم پوش از خطاها 🔹کریم به تمامی وعده‌هایش عمل كرده، و چنانچه کسی به عهدی كه با ايشان بسته وفادار نماند از پیمان شکنی‌اش در می‌گذرند. 🔹 امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه «کریمُ‌الصّفح» است. «صَفح» به معنای بخشیدن است، اين بخشش و چشم پوشی به گونه‌ای است كه هيچ اثری از خطا و لغزش خاطی باقی نمی‌ماند. 🔹امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه با جلوه نام كريم خود به گونه‌ای از خطاها و لغزش‌های ما چشم پوشی می‌کنند كه گویی خطایی مرتکب نشده‌ایم. ✨ تو مگو ما را بر آن در راه نیست... ✨ با کریمان کارها دشوار نیست... 🔹 کریم نه تنها درخواست سائل را پاسخ می‌دهد، بلكه او را مشمول لطف خاص خود می‌نماید. هم به او احسان می‌کند و هم او را مورد اکرام ویژه قرار ‌می‌دهد. ✍️ زمانی که علی بن مهزیار به محضر امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه مشرّف شد، حضرت به وی گفتند: 🔆 «نَتَوَقَّعُكَ‏ لَيْلًا وَ نَهَاراً...» ؛ «شبانه روز چشم به راهت بودم، دیر کردی! بیا کنار من بنشین.» 🔹امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه به علي بن مهزيار می‌فرمايند: ما شبانه روز چشم به راه تو بوده‌ايم. این کلام حضرت تنها خطاب به علی بن مهزیار نیست، بلكه در عالم معنا امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه چشم انتظار تک تک ما هستند. 📌بنابراين بايد در طول روز قسمتی از زمان خويش را به ارتباط با امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه زمان اختصاص دهیم و به انتظار وجود مبارک حضرت پایان بخشیم. ✨ هر چه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست... ✨ ورنه تشريف تو بر بالای كس كوتاه نيست... 📚 برگرفته از بیانات استاد بروجردی 🌿🌷🌾 ☘🌱🕊☘🌱🕊☘🌱🕊☘🌱
حسین جان❤️✨ هرکس در این زمانه به عشقی دلش خوش است من عاشق زیارت شب های جمعه ام 🌷 🌙 شبتون پر نور ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفره هفت سین را به امیدآمدنت چیدم ونیامدی، و من دوازده شبانه روز از دلتنگی ات برای ماهی سرخ و سبزه ی هفت سین گفتم؛ آنقدر که سبزه زرد شد و ماهی دلش از تُنگ کوچک گرفت چقدر ماهی شبیه من است! هر دو دلتنگ هردو منتظر... امروز میبرم تا به وصال برسانمش می برم تا دوبار با نیت برگشتنت در رودخانه ای روان رهایش کنم؛ اما قول میدهم که دیگر هیچ سیزده ای را با گره زدن سبزه ای به در نکنم، نه که روشن فکر شده باشم، نه،، فقط نمیخواهم این سبزه ها و سنت های قدیم ازنیامدنت روسیاه شوند که چه منتظرانی که دلشان به همین عقاید گرم است... کجایی مولای غریب من ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 *تشـكر با قــشنگ‌ترين كلــمات ؛ وقتي همسرتان كارهای مردانه‌اش را انجام ميدهد، پيش خودتان نگوييد به وظيفه‌اش عمل كرده و نيازی به تشكر نيست. فكر نكنيد مردتان به‌خاطر دست‌های قوی و تواناييهای مردانه‌اش نيازی به شنيدن تشكر ندارد جملات ساده ای که نشان دهنده قدردانی شماست،برای او بسیار انرژی بخش خواهد بود.* ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*مرد دوست دارد برای همسرش بهترين باشد وقتي شما عيب او را بيان ميکنيد، اولين احساسش اين است که اورابهترين نميدانيد و اين بسيارخطرناک است به جای ديدن بدیها خوبيهايش را ببينيد.. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*📌سه شکایت مردان اززنان: 🔹اینکه زنان موقع ناراحتی سکوت میکنند 🔹اینکه مدام ازگذشته ی مردسوال میپرسندوکارهای اورابه اویادآوری میکنند 🔹وسوم اینکه به اوبگویند تو عرضه ی فلان کاررانداری ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
Panahian-Clip-AndazeEshgh.mp3
2.19M
💖اندازه عشق زن و مرد استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨ ✫⇠ رمان زیبای 📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت6     #یکی_از_جوانان_مسجد کار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر(ع) بسیار گسترده شده
     سال 84  بود که کادر بسیج مسجد موسی ابن جعفر(ع) تغییر کرد. من به عنوان جانشین پایگاه انتخاب شدم و قرار شد پایگاه را به سمت یک مرکز فرهنگی سوق دهیم.  در این راه سیدعلی مصطفوی (همسفر شهدا) با راه اندازی کانون فرهنگی نوجوانان شهید آوینی کمک بزرگی به ما نمود. مدتی از راه اندازی کانون فرهنگی گذشت. یک روز با سید علی به سمت مسجد حرکت کردیم. به جلوی فلافل فروشی جوادین رسیدیم. سیدعلی با جوانی که داخل مغازه بود سلام و علیک کرد. این پسرک حدود شانزده سال سریع بیرون آمد و حسابی با ما سلام و احوال پرسی کرد. حجب و حیای خاصی داشت. متوجه شدم با سیدعلی خیلی رفیق شده. وقتی رسیدیم مسجد از سیدعلی پرسیدم: از کجا این پسر را می شناسی؟ گفت: چند روز بیشتر نیست، تازگی با او آشنا شدم. به خاطر خرید فلافل زیاد به مغازه اش می رفتیم. گفتم: به نظر پسر خوبی می یاد. چند روز بعد، این پسر همراه با ما به اردوی قم و جمکران آمد. در آن سفر بود که احساس کردم این پسر، روح بسیار پاکی دارد. اما کالاً مشخص بود که در درون خودش به دنبال یک گمشده می گردد! این حس را سالها بعد که حسابی با او رفیق شدم بیشتر لمس کردم. او مسیرهای مختلفی را در زندگیش تجربه کرد تا به مقصد خودش برسد. من بعدها با هادی بسیار رفیق شدیم. او خدمات بسیار زیادی در حق من انجام داد که گفتنی نیست. اما به این حقیقت رسیدم که هادی به دنبال گمشده خودش می گردد. برای این حرف هم دلیل دارم: او در دوران نوجوانی فوتبالیست خوبی بود، به او می گفتند: «هادی دِل پیه رو» هادی هم دوست داشت خودش را بروز دهد. کمی بعد درس را رها کرد و می خواست با کار کردن، گمشده خودش را پیدا کند. بعد در جمع بچه های بسیج و مسجد مشغول فعالیت شد. هادی در هر عرصه ای که وارد می شد بهتر از بقیه کارها را انجام می داد. در مسجد هم گوی سبقت را از بقیه ربود. بعد با بچه های هیئتی رفیق شد. از این هیئت به آن هیئت رفت. این دوران، خیلی از لحاظ معنوی رشد کرد، اما حس می کردم که هنوز گمشده خودش را نیافته. بعد در اردوهای جهادی و اردوهای راهیان نور و مشهد او را می دیدم. بیش از همه فعالیت می کرد، اما هنوز ... با بچه های قدیمی جنگ رفیق شد. با آنها به این جلسه و آن جلسه می رفت. دنبال خاطرات شهدا بود. موتور تریل خرید و اینطرف و آن طرف می رفت. اما باز هم ... تا اینکه پایش به حوزه باز شد. کمتر از یک سال در حوزه بود. اما گویی هنوز ... بعد هم راهی نجف شد. روح ناآرام هادی، گمشده اش را در کنار مولایش امیرالمومنین(ع) پیدا کرد. او در آنجا آرام گرفت و برای همیشه مستقر شد. زندگینامه و خاطرات 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══