eitaa logo
خانواده بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
16.1هزار ویدیو
151 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 #عکس_نوشته #آقایون_بدونن 📝 5نشانی ؛برای رسیدن به یک زندگی آرام و بی دغدغه 2⃣ صداقت ( #دروغ و #پنهانکاری) 🆔 @zendegiasheghaneh ❣
#همسرانه #سیاست_های_رفتاری 👌 هیچ وقت از كارهایی كه همسرتان برای جلب محبت شما انجام می‌دهد انتقاد نكنید. مثلا وقتی او به شما محبت می ‌كند، آن را بیش از اندازه لوس ندانید او به شیوه خود ابراز محبت می‌كند. ╭─═ঊঈ🌹🌱🌹ঊঈ═─╮ @zendegiasheghaneh ╰─═ঊঈ🌹🌱🌹ঊঈ═─╯
#همسرداری ➕ یکی از اصول مهم صمیمیت واقعی، رعایت احترام همسر است. رعایت نکردن احترام متقابل، باعث می شود طرفین احساس عجز و بی ارزش بودن کنند و عصبانی شوند. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
#تربیت_فرزند👨👩👦👦 👫به فرزندت نگو : 👈پاشو نمازتوبخون وگرنه به جهنم میری... بلکه بهش بگو : 👈پاشو باهم نمازبخوانیم تادربهشت باهم باشیم... @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
💞 #عاشقانه💞 🆔 @zendegiasheghaneh2 دلم 💓را میلرزاند بوسه هایی 💋که بر پیشانی ام میگذاری اما... پس لرزه هایش💏 رابیشتردوست دارم زمانیکه عاشقانه میگویی : ❤️دوستت دارم❤️
که مادرم اینو برام از فرانسه سفارش داده ، تا حداقل تمام روزم رو تو یه همچین تختی بگذرونم . نگاهی به پاهاش کردم که از نظر ظاهر عادی به نظر می رسید و گفتم : از وقتی دنیا اومدین اینجوری بودن ؟ گفت : نه . دیروز برادرم در حقت بی انصافی کرد و بدجور باهات حرف زد . امروز ازت خواستم بیای اینجا تا علت رفتار تایماز رو برات بگم که بی ربط به پاهای من هم نیست. چهرم در هم رفت و سرم رو انداختم پایین که آیناز گفت : به دل نگیر ازش آی پارا . گفتم :به دل نگرفتم خان زاده . دوباره لبخندی زد و گفت : آره از قیافه ی تو هَمت معلومه. کتابی که دستش بود رو گذاشت کنار و گفت : من بیست سالمه .وقتی پنج ساله بودم و تایماز سیزده ساله ، پدرم یه اسب اصیل ترکمنی برای تایماز خرید که بی نهایت زیبا بود. من اجازه نداشتم سوار اون اسب بشم ، چون کوچیک بودم . یه کره اسب هم بود که خان بابا برام خریده بود . من فقط اجازه داشتم سوار اون بشم اونم نه تنهایی . حتماً باید مِهتر همراهیم می کرد . کره ام رو که اسمش رو گذاشته بودم زرتاک خیلی دوست داشتم . یه مادیون خوشگل بود. اما وقتی تایماز صاحب اون اسب زیبا شد ، دیگه سواری با زرتاک بهم مزه نمی داد. بلاخره با ناز و عشوه تونستم برادرم رو که عاشقانه دوستم داشت مجبور کنم من رو هم با خودش سوار زُمُرد بکنه. تایماز نتونست در برابر من مقاومت کنه و یواشکی زمرد رو برداشت و با هم به خرمن دره رفتیم تا سواری کنیم. دو دور با هم سواری کردیم ، اما دور آخر به تایماز التماس کردم که اجازه بده خودم به تنهایی سوار زمرد بشم . تایماز برخلاف میلش قبول کرد و من تنهایی سوار شدم . کمی با زمرد تاختم و برگشتم سمت تایماز . چند متری مونده بود که برسم به تایماز ، یه مار اومد جلوی زمرد و اون ترسید و جفت پاهاشو بلند کرد و من از پشتش افتادم رو زمین. اشک تو چشمای آیناز جمع شده بود. دلم برای هر دو شون سوخت .سر آیناز رو تو بغلم گرفتم و گذاشتم دلش رو سبک کنه . یه کم که آروم تر شد ، در حالی که هنوز تو بغلم بود ،گفت : تایماز خودش کوچک بود . فکر کن یه اسب رم کننده ، یه مار سمی و خواهرش که اسب افتاده و تکون نمی خوره . تا خواسته بود از شوک صحنه ای که دیده بود در بیاد ، مار نیشش زده بود و اونم بی هوش شده بود . وقتی بیدار شدم که دو روز از بستری شدنم تو مرض خونه ی تبریز می گذشت. تایماز و هم همونجا برده بودن . حال تایماز بعد از اینکه بهش پادزهر دادن بهتر شد ، اما هر دو پای من شکسته بود و ماهها تو گچ بود ، بعد از باز کردن گچ ها ، نتونستم حرکت کنم . پدر و مادرم خیلی تلاش کردن و حتی تهران هم رفتیم اما باز افاقه نکرد که نکرد . تیمور خان عموی کوچکم که تو فرانسه ست و این تخت رو برام فرستاده ، بارها گفته که اونجا بریم . می گه اونجا دکترهای خوبی داره اما خان بابا دیگه راضی به آلاخون والاخون کردن ما نیست و می گه اگه خوب شدنی بود ، همین جا خوب می شد. آیناز سرش رو از سینم جدا کرد و گفت : از اون زمان به بعد که همه با زبون بی زبونی تایماز رو مقصر دونستن ، اون از اسب و اسب سواری متنفر شد. همه می گفتن ، اون نباید عقلش رو می داد دست من . اما من خیلی به این موضوع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که قسمت من این بوده و هیچ کس مقصر نیست . تایماز خیلی خودش رو عذاب می ده و هنوز هم ته نگاهش عذاب وجدان رو می بینم . اما من سرنوشتم رو راحت قبول کردم و مشکلی باهاش ندارم . آیناز زل زد تو چشمام و گفت : می دونی آی پارا تو اولین کسی هستی که اینطور ماجرا رو براش گفتم . یه چیزی تو وجود تو هست که من رو جذب می کنه . حس می کنم یه خواهر پیدا کردم . البته نمی خوام مامان چیزی بدونه . اون یه کم به روابط من با خدمتکارا حساسه . اما تو به نظر من خدمتکار نیستی . تو رفتار تو اصالت موج می زنه. لبخندی زدم و گفتم : شما به من لطف دارین خان زاده. آیناز گفت: شنیدم سواد داری. گفتم : بله اکابر خوندم .خوندن نوشتن بلدم . گفت : دوست داری کتاب بخونی؟ با ذوق گفتم : عاشق کتابم . اما عموم وقتی اموال پدرم و تصاحب کرد همه ی کتابام رو آتیش زد. آیناز به قفسه ی کتاباش اشاره کرد و گفت : هر کتابی خواستی می تونی برداری و بخونی . من به تحصیل زن جماعت اهمیت می دم و دوست دارم زن ها هم سری تو سرها در بیارن . من اینجا درس نخوندم .عمم تبریز زندگی می کنه . من مدرسه ی ملی تبریز درس خوندم . تابستونها اینجا بودم و زمستونها می رفتم تبریز. اما اگه تو علاقه داشته باشی ، می تونم بهت درس بدم تا فقط موقع امتحانات بری امتحان بدی. چیزی رو که می شنیدم نمی تونستم باور کنم . درس خوندن و دیپلم گرفتن برای من دست نیافتنی ترین رویا بود که حالا داشت واقعی می شد . اشک شوق چشمام رو پر کرد . دست های آیناز رو گرفتم تو دستام و گفتم : راست می گین خان زاده ؟ ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾 @zendegiasheghaneh @tafakornab
✅درمان بیماری بدون دارو شلغم بخار پز : آنتی بیوتیک زنجبیل : ضد تهوع شیرین بیان : ضد التهاب خولنجان : مسکن درد کمر زرشک قرمز : ضد انعقاد خون 👇👇🏿👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 👌‍ ده چیز ده چیز دیگر را مےخورد ☘نیکی بدی را ☘ تکبر علم را ☘ توبه گناه را ☘ دروغ رزق را ☘ عدل ظلم را ☘ غم عمر را ☘ صدقه بلا را ☘ خشم عقل را ☘ پشیمانی سخاوت را ☘ غیبت حسن عمل را @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
بهترین آرزویی که میتونم امشب براتون داشته باشم اینه که خدا آنقدرعاشقانه نگاهتون کنه که حس کنید مهم ترین و خوشبخت ترین موجود کائنات هستید ✨💫 💖↝ ↜💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا با توکل به تو آبـ🌺ـان ماه را آغاز میکنیم 1ماه خیر وبرکت 1ماه سلامتی و سعادت 1ماه آرامش و پیشرفت 1ماه زندگی پر از موفقیت به همه ما عطا بفرما❣ 🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ ‍ 🍃🌼شروع آبان ماه تون معطر به عطر خوش صلـوات بر محمد و آل مطهرش🍃 🌼 🍃🌼 اللَّـهُمَّ 🌼🍃 🍃🌼 صَلِّ 🌼🍃 🍃🌼 عَلَى 🌼🍃 🍃🌼 مُحَمَّد 🌼🍃 🍃🌼وعلی آلِ🌼🍃 🍃🌼 مُحَمَّد 🌼🍃 🍃🌼وعجل فرجهم🍃🌼 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
﷽❣ ❣﷽ ✨ای حضرت حاضری که ناپیدایی ✨غایب شده از زشتی و نازیبایی ✨شرمنده که جای آمدن،میگوییم ✨آقا،تو چه وقت پیش ما می آیی صبحم به نام تو ☀️تعجیل در فرج ۵ صلوات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh