#آی_پارا
#پارت_پانزدهم
که مادرم اینو برام از فرانسه سفارش داده ، تا حداقل تمام روزم رو تو یه همچین تختی بگذرونم . نگاهی به پاهاش کردم که از نظر ظاهر عادی به نظر می رسید و گفتم : از وقتی دنیا اومدین اینجوری بودن ؟ گفت : نه . دیروز برادرم در حقت بی انصافی کرد و بدجور باهات حرف زد . امروز ازت خواستم بیای اینجا تا علت رفتار تایماز رو برات بگم که بی ربط به پاهای من هم نیست. چهرم در هم رفت و سرم رو انداختم پایین که آیناز گفت : به دل نگیر ازش آی پارا . گفتم :به دل نگرفتم خان زاده . دوباره لبخندی زد و گفت : آره از قیافه ی تو هَمت معلومه.
کتابی که دستش بود رو گذاشت کنار و گفت : من بیست سالمه .وقتی پنج ساله بودم و تایماز سیزده ساله ، پدرم یه اسب اصیل ترکمنی برای تایماز خرید که بی نهایت زیبا بود. من اجازه نداشتم سوار اون اسب بشم ، چون کوچیک بودم . یه کره اسب هم بود که خان بابا برام خریده بود . من فقط اجازه داشتم سوار اون بشم اونم نه تنهایی . حتماً باید مِهتر همراهیم می کرد . کره ام رو که اسمش رو گذاشته بودم زرتاک خیلی دوست داشتم . یه مادیون خوشگل بود. اما وقتی تایماز صاحب اون اسب زیبا شد ، دیگه سواری با زرتاک بهم مزه نمی داد. بلاخره با ناز و عشوه تونستم برادرم رو که عاشقانه دوستم داشت مجبور کنم من رو هم با خودش سوار زُمُرد بکنه. تایماز نتونست در برابر من مقاومت کنه و یواشکی زمرد رو برداشت و با هم به خرمن دره رفتیم تا سواری کنیم. دو دور با هم سواری کردیم ، اما دور آخر به تایماز التماس کردم که اجازه بده خودم به تنهایی سوار زمرد بشم . تایماز برخلاف میلش قبول کرد و من تنهایی سوار شدم . کمی با زمرد تاختم و برگشتم سمت تایماز . چند متری مونده بود که برسم به تایماز ، یه مار اومد جلوی زمرد و اون ترسید و جفت پاهاشو بلند کرد و من از پشتش افتادم رو زمین. اشک تو چشمای آیناز جمع شده بود. دلم برای هر دو شون سوخت .سر آیناز رو تو بغلم گرفتم و گذاشتم دلش رو سبک کنه . یه کم که آروم تر شد ، در حالی که هنوز تو بغلم بود ،گفت : تایماز خودش کوچک بود . فکر کن یه اسب رم کننده ، یه مار سمی و خواهرش که اسب افتاده و تکون نمی خوره . تا خواسته بود از شوک صحنه ای که دیده بود در بیاد ، مار نیشش زده بود و اونم بی هوش شده بود . وقتی بیدار شدم که دو روز از بستری شدنم تو مرض خونه ی تبریز می گذشت. تایماز و هم همونجا برده بودن . حال تایماز بعد از اینکه بهش پادزهر دادن بهتر شد ، اما هر دو پای من شکسته بود و ماهها تو گچ بود ، بعد از باز کردن گچ ها ، نتونستم حرکت کنم . پدر و مادرم خیلی تلاش کردن و حتی تهران هم رفتیم اما باز افاقه نکرد که نکرد . تیمور خان عموی کوچکم که تو فرانسه ست و این تخت رو برام فرستاده ، بارها گفته که اونجا بریم . می گه اونجا دکترهای خوبی داره اما خان بابا دیگه راضی به آلاخون والاخون کردن ما نیست و می گه اگه خوب شدنی بود ، همین جا خوب می شد.
آیناز سرش رو از سینم جدا کرد و گفت : از اون زمان به بعد که همه با زبون بی زبونی تایماز رو مقصر دونستن ، اون از اسب و اسب سواری متنفر شد. همه می گفتن ، اون نباید عقلش رو می داد دست من . اما من خیلی به این موضوع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که قسمت من این بوده و هیچ کس مقصر نیست . تایماز خیلی خودش رو عذاب می ده و هنوز هم ته نگاهش عذاب وجدان رو می بینم . اما من سرنوشتم رو راحت قبول کردم و مشکلی باهاش ندارم . آیناز زل زد تو چشمام و گفت : می دونی آی پارا تو اولین کسی هستی که اینطور ماجرا رو براش گفتم . یه چیزی تو وجود تو هست که من رو جذب می کنه . حس می کنم یه خواهر پیدا کردم . البته نمی خوام مامان چیزی بدونه . اون یه کم به روابط من با خدمتکارا حساسه . اما تو به نظر من خدمتکار نیستی . تو رفتار تو اصالت موج می زنه. لبخندی زدم و گفتم : شما به من لطف دارین خان زاده. آیناز گفت: شنیدم سواد داری. گفتم : بله اکابر خوندم .خوندن نوشتن بلدم . گفت : دوست داری کتاب بخونی؟ با ذوق گفتم : عاشق کتابم . اما عموم وقتی اموال پدرم و تصاحب کرد همه ی کتابام رو آتیش زد. آیناز به قفسه ی کتاباش اشاره کرد و گفت : هر کتابی خواستی می تونی برداری و بخونی . من به تحصیل زن جماعت اهمیت می دم و دوست دارم زن ها هم سری تو سرها در بیارن . من اینجا درس نخوندم .عمم تبریز زندگی می کنه . من مدرسه ی ملی تبریز درس خوندم . تابستونها اینجا بودم و زمستونها می رفتم تبریز. اما اگه تو علاقه داشته باشی ، می تونم بهت درس بدم تا فقط موقع امتحانات بری امتحان بدی. چیزی رو که می شنیدم نمی تونستم باور کنم . درس خوندن و دیپلم گرفتن برای من دست نیافتنی ترین رویا بود که حالا داشت واقعی می شد . اشک شوق چشمام رو پر کرد . دست های آیناز رو گرفتم تو دستام و گفتم : راست می گین خان زاده ؟
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@zendegiasheghaneh
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅درمان بیماری بدون دارو
شلغم بخار پز : آنتی بیوتیک
زنجبیل : ضد تهوع
شیرین بیان : ضد التهاب
خولنجان : مسکن درد کمر
زرشک قرمز : ضد انعقاد خون
👇👇🏿👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
👌 ده چیز ده چیز دیگر را مےخورد
☘نیکی بدی را
☘ تکبر علم را
☘ توبه گناه را
☘ دروغ رزق را
☘ عدل ظلم را
☘ غم عمر را
☘ صدقه بلا را
☘ خشم عقل را
☘ پشیمانی سخاوت را
☘ غیبت حسن عمل را
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
بهترین آرزویی
که میتونم امشب
براتون داشته باشم
اینه که
خدا آنقدرعاشقانه نگاهتون کنه
که حس کنید مهم ترین و
خوشبخت ترین موجود
کائنات هستید
#شبتون_بخیر✨💫
💖↝ ↜💖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا با توکل به تو
آبـ🌺ـان ماه را آغاز میکنیم
1ماه خیر وبرکت
1ماه سلامتی و سعادت
1ماه آرامش و پیشرفت
1ماه زندگی پر از موفقیت
به همه ما عطا بفرما❣
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🍃الهی به امیدتو🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🌼شروع آبان ماه تون
معطر به عطر خوش صلـوات
بر محمد و آل مطهرش🍃 🌼
🍃🌼 اللَّـهُمَّ 🌼🍃
🍃🌼 صَلِّ 🌼🍃
🍃🌼 عَلَى 🌼🍃
🍃🌼 مُحَمَّد 🌼🍃
🍃🌼وعلی آلِ🌼🍃
🍃🌼 مُحَمَّد 🌼🍃
🍃🌼وعجل فرجهم🍃🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
✨ای حضرت حاضری که ناپیدایی
✨غایب شده از زشتی و نازیبایی
✨شرمنده که جای آمدن،میگوییم
✨آقا،تو چه وقت پیش ما می آیی
صبحم به نام تو
☀️تعجیل در فرج ۵ صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلام اربابم✋🌸
🌹خوش بادنسیمے ڪه زایوانِ توباشد
🌻شاداسٺ هرآن کس ڪه پریشانِ تو باشد
🌹ای ڪاش ڪه صدبار زعشقِ توبمیرم
🌻هربارسرم بر روے دامانِ تو باشد.
🌹کارم اینست که
هر روز همان اول صبح☀️
🌻یک سلامی طرفِ کرببلایت بکنم
°【♡ دست بر سینه
🌹و با دیده ی پر اشک خود
طلبِ دیدنِ آن صحن و سرایت بکنم
✨اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
✨وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
✨وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
✨وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
#صبحتون_حسینیــــــــــ【♥️】
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆 #خیردنیاوآخرت
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 1 آبان ماه 1398
🌞اذان صبح: 04:53
☀️طلوع آفتاب: 06:17
🌝اذان ظهر: 11:49
🌑غروب آفتاب: 17:19
🌖اذان مغرب: 17:38
🌓نیمه شب شرعی: 23:06
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درس_کربلا👆
🌺 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد 4 رکعتست
درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_درمانی
#بسته_سلامتے
#مویز
جهت تقويت حافظه
هر روزصبح ناشتا ١١مرتبه آيه الكرسي را بر ١١عددكشمش (مويز) بخوانيد
و تا ده روز میل کنید...
#صبحانه_یادت_نره
🍶🍪☕️🍳🍯
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکرار حضورت🌸🍃
گلبرگ هاى شقایق رابه سجده وامیدارد
ومن سرمست از آمدنت
ترانه بودنت رامى سرایم🌸🍃
دوست پاییزی متولد آبان ماه
تولدت مبارک 🎂🎁🎈
تولدهمه دوستان عزیز آبان ماه مبارک🎉🎊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به اولین روز آبان خوش آمدید🌹
🌹 تقدیم به دوستان گلم🌹
🌷 اولین روز 🌷
🌷 آبـ❤️ـان مـاه رسید🌷
🌷خـــــوب یــــا بــــــــد🌷
🌷مهرمـــاه تـــمام شـــــد🌷
🌷الهی آبـــان ماه براتون🌷
🌷 پر از برکت و شادی 🌷
🌷پــر از آرامـــش 🌷
🌷خوشبختی 🌷
🌷موفقیت🌷
🌷ایمان 🌷
🌷آرزوهاتون🌷
🌷 برآورده به خیر🌷
🌷 صحت و سلامتی 🌷
🌷روزی شما وعزیزانتون🌷
🌷 رحمت خداوند 🌷
🌷بدرقه ی راه و 🌷
🌷 زندگیتون🌷
🌷باشه🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🌸امام صادق علیہ السلام؛
⇦شایستہ نیست ڪہ زن مسلمان ،
⇦آنگاہ ڪہ از خانہ خویش بیرون مے رود
⇦لباس خود را وسیلہ
⇠جلب توجہ دیگران⇢ نماید
✿ڪافے، ج ۵،ص ۵۱۹✿
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌴🌴🌴🍀🍀🍀🌴🌴🌴
#احکام_شرعی
#احکام_بانوان
#تاتو
در مورد تاتوی ابرو چند نکته باید توجه شود:
۱. اگر عرفاً زینت و آرایش محسوب شود باید از نامحرم پوشانده شود. اما کسانی که ابرویشان از بین رفته و فقط یک ابروی معمولی و بدون زیبایی خاصی را تاتو میکنند یا قسمت های از بین رفته لابه لای ابروان خود را ترمیم میکنند، به طوری که عرفاً زینت و آرایش (حتی جزئی) حساب نمی شود، پوشاندن آن لازم نیست.
۲. زمان تاتو کردن، با این فرض که تا چند روز نمی توان به آن قسمت آب زد، باید زمان به خصوصی باشد. در غیر این صورت حرام است. و آن زمان عبارت است از زمانی که:
#الف) نماز بر بانوان واجب نیست؛ مانند اینکه خانم عادت ماهیانه است یا وقت نماز نیست؛ مثل اینکه ساعت ده صبح است.
#ب) نماز بر بانوان واجب است: (عادت ماهیانه نیست و اذان هم گفته شده) اول وضو گرفته شود (توصیه میشود اول نماز اقامه شود، بعداً تاتو صورت گیرد.) برای نمازهای بعدی (مثلاً نماز مغرب و...) تا زمانی که آب برای آن قسمت ضرر دارد، طبق احکام طهارت عمل می گردد. پس از سپری شدن مدتی که آب برای ابرو مضر بود، چون به صورت زیر پوستی تاتو انجام شده، وضو و غسل معمولی صورت خواهد گرفت.
بر گرفته از سایت ایه الله خامنه ای
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
🍂اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ
🍁يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ
🍂يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ
🍂پيش از آنكه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا
🍁برگشتى نباشد پروردگارتان را اجابت كنيد
🍂آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان
🍁مجال انكارى هست
📚سوره مبارکه الشورى
✍آیه ۴۷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
⚠️ #تلنگر 👌🏻
💕💕
خيلی وقت ها ديگران می توانند خوب و صميمی زندگی کنند اگر ما حرف اضافه نزنيم...
▪️ ٣ سال از زندگي زوج جوان ميگذرد عمه ميگويد:
چطور قابلمه هايت اينقدر زود خش برداشته؟!
شوهر بعدا زنش را توبيخ می کند که چرا مادرت برایت جهيزيه جنس خوب نخريده ؟!
يکی به شوهر می گويد:
چطور اينهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ای؟!
شوهر پس از شنيدن اين سوال زنش را تحمل نمی کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشد.
به زن می گويندچقدر شوهرت شب ها دير به خانه می آيد؟!
زن پاپيچ شوهر می شود و شکاکانه می پرسد اين وقت شب کجا بودي؟!
و اين شکاکيت کاذب همچون پتکی اعصاب و روان خانواده را له می کند.
بياييد اينقدر از هم سوال نپرسيم , حرف اضافه نزنيم , توصيه های شخصی نکنيم,
نپرسيم همسرت کو؟
چرا تنها آمده ايی؟
اين مانتو را چند سال قبل خريدی؟
شوهرت چقدر حقوق می گيرد؟
دستپخت همسرت خوب است يا نه؟
پدر زنت چند ميليون جهيزيه داد؟
خانه تان چند متر است؟
حرف اضافه , زندگی ديگران را خراب می کند.
پس حواسمان را جمع کنيم که کم , درست و به موقع حرف بزنيم
☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
کانال هایی ویژه زوجین عاشق🔰
🆔 @zendegiasheghaneh💞