هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅مصرف گردو خطر مبتلا شدن به سرطان سینه را به میزان قابل توجهی کاهش داده
و همچنین رشد تومور را در بیماران مبتلا به این سرطان مهار میکند
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه تون بخیر و خوشی
امیـدوارم
ساعاتی مملو از
عشـق و زیبایی
دقایقی لبریز از مهربانی
و پر از خیر و برکت..
همراه با سلامتی و سعادت
در کنار خانواده و عزیزان
در انتظارتون باشه
🍃🌸 #آدینه_تون_پرازبهترینها
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_مهدوی
🌹 امام سجاد (ع)🌹
بهترين مردم هر زمان , كسانى هستند كه منتظر ظهورحضرت مهدى عليه السلام هستند.
📚 بحار ج52 ص122
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۴﴾
✨خدا پرهيزگاران را دوست دارد (۴)
📚سوره مبارکه التوبة
✍بخشی از آیه ۴
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
عصر اولین آدینه🌸
بهمن ماه شما شیرین و دلچسب☕😊
عصرتون پرنشاط🥰
خونه هاتون پر از مهر و صفا💖
رابطه هاتون به رنگ عشق💖
وجودتون سلامت😊
لباتون پر خنده😊
نگاهتون زیبا و پر عشق💖
عصرتون زیبا و در پناه خدا💖
خوش بگذره در کنار عزیزانتون 😊🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
4_356504554973429930.m4a
355.3K
صوت #آموزشی
🎤خانم پرتو اعلم
📝انجام تفریحات ساده برای پوشش عاطفی در زندگی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال زندگی عاشقانه 🔻
🆔 @zendegiasheghaneh 💘
#سیاستهای_زنانه
👕 لباس آشپزی را براي شوهر
💃 و لباس تميز و گرانقيمت را برای مهمانی
⛔️اختصاص ندهيد!
👌 بلكه بهترين و تميزترين
لباس را برای شوهر خود بپوشيد!
😍 و از نتایج آن لذت ببرید!
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نکات_زناشویی
#بهبود_روابط_جنسی
توصيه به خانوم ها حتما ببينيد👸
🎤 حجةالاسلام دهنوی
📝 چگونگى تحريك همسر
ادامه کلیپ ها در👇
🆔 @zendegiasheghaneh 💝
💞 #سیاستهای_همسرداری
#همسرانه
اگرقرار باشه فقط يك چيزی رو تو خودت تغيير بدی تابه همسرت نزديكتر بشی
كافيه
وقتی درباره مشكلش صحبت میکنه فقط به حرف هاش گوش بدی
لطفا نصیحتش نکن 💞
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#تربیت_فرزند
زمان عصبانیت مراقب گفتارخود باشید.
کاش کودکان میتوانستند حرفهارا زودفراموش کنند.
آنهابارهاحرفهایمان رادرذهنشان مرورمیکنند!
کنایه های مادرعمق جان کودک می نشیند.
@zendegiasheghaneh
خانواده بهشتی
💞 #سیاستهای_همسرداری #همسرانه اگرقرار باشه فقط يك چيزی رو تو خودت تغيير بدی تابه همسرت نزديكتر بشی
#آی_پارا
#پارت_صدویک
باز سکوت و بود سیاهی . اما این سیاهی هر چقدر هم سیاه بود ، از بخت من نمی تونست سیاهتر باشه . چند تا عروس فردای عروسیشون به تاراج می رن ؟ چند تا دختر بی پناه که تو دار دنیا غیر از همسرش کسی رو نداره ، اینطوری فرداری شب حجلش ، بی آبرو می شه ؟ یاد حرف دایه جان افتادم که می گفت : خدا از خوشگلیت برداره بذاره رو بختت دخترم . راس می گفت خدا بیامرز . انگار می دونست چقدر سیاه بختم . دیگه حتی دلشوره هم نداشتم . خودم رو مرده می دونستم . دیگه رمقی برای حرکت نداشتم . دلم برای صدای گرم و آشنای تایمازم تنگ شده بود . با خودم می گفتم ؛ یعنی الان داره چیکار می کنه ؟ دنبالمه ؟ فکر کنم یه چند ساعتی گذشته بود و من همونطور بی رمق نشسته بودم . خیسی لباسام باعث می شد بیشتر سردم بشه . باز در با همون صدای وحشتناک باز شد آسلان تو آستانه ی در ایستاد و گفت : بلند شد راه بیفت عروس خانوم . دامادت منتظره . داشت ذره ذره نابودم می کرد . با کنایه هاش داشت مثل خوره وجودم رو می خورد. وقتی دید حرکتی نمی کنم ، به سمتم اومد و تو یه حرکت منو انداخت رو کولش . با مشتهای بی جون و لگد های بی رمق افتادم به جونش . انگار از تقلای من بیشتر لذت می برد ، چون می خندید و بیشتر خوار و خفیفم می کرد . آزاد شدن از حصار دستهای قوی و زمختش، قدرت می خواست . چیزی که من تو اون لحظه حتی یه ذره هم نداشتم. از راهروی باریکی رد شد و در یه اتاق رو باز کرد که روشنتر از اتاق قبلی بود و منو مثل یه بقچه انداخت رو تشکی که وسط اتاق بود . از دیدن تشک همه ی تنم لرز شد . داشت باورم می شد که یکی از گوشت و خون خودم ، برام دندون تیز کرده . برای منِ شوهر دار. آسلان که لرزِ افتاده به جونم رو دید نیشخندی زد و گفت : جلوی ایوان ، وقتی همه بی آبرو شدنم روهوی می کردن ، بدن منم اینطوری می لرزید. بِکش که هر چی بِکشی حقته . البته الان یکی می یاد سروقتت که تنش کوره ی آتیشه . اون می تونه حسابی این لرز رو ازت بگیره . با صدای کریهش خندید و در رو محکم بست و بعد صدای چرخش کلید اومد . حس می کردم تو هوای یخبندان کندوان بدون لباس بیرون وایسادم . جوری دندونام به هم می خورد که صدای بهم خوردنشون ، خودم حالم بد می شد و هیچ جوره نمی تونستم بدنم رو آروم کنم . یه کم گذشت و یه خورده آروم شدم ، تازه متوجه اطرافم شدم . یه اتاق کوچیک با یه پنجره چوبی که جلوش نرده ی فلزی زده بودن .پس واسه همین بود که روشنتر از اتاق قبلی بود و می شد به خوبی چهره ی یه حیوونی مثل آسلان رو دید. یه گوشه ی اتاق یه کمد کهنه قدیمی بود و یه آینه ی شکسته کنارش رو زمین بود . یه دست لحاف و تشک هم وسط اتاق رو فرش رنگ و رفته پهن بود که من روش نشسته بودم . از تصور اتفاقایی ممکن بود رو این تشک بیفته دوباره لرز افتاد به جونم . با هر جون کندنی بود خودم رو از رو اون تشک نجس که معلوم نبود قبلاً چه گناهایی رو شاهد بوده ، کشیدم کنار و خزیدم طرف کمد . تو آینه ی شکسته ی بغل دیوار نگاهی به خودم انداختم . این من بودم ؟ چهره ی سرخاب ، سفید آب شدم کجا و این چهره مخوف کجا !!! لبم کبود و پاره بود و خون گوشه ی لبم خشک شده بود.موهای رنگ شبم ژولیده و خیس رو پیشونیم افتاده و پای چشمام سیاه بود . مثل میت شده بودم . وای تایماز کجایی؟ هنوز تو جام ننشسته بودم که صدای چرخش کلید اومد و پشت بندش یاشار با یه بطری عرق تو دستش و چشمای سرخ که مثل جغد بهم زل زده بود، اومد تو اتاق وحشت همه ی وجودم رو گرفته بود . تا خواستم به خودم به تکونی بدم ، مثل یه گرگ به طرفم حمله کرد . دستش رو برد و لچک خیسم رو که به اندازه ی کافی شل و ول بود ، از سرم کشید . موهای خیس و ژولیدم ریخت تو صورتم . دستش رو برد سمت یقه ی پیرهنم . دستش رو گرفتم و با همه ی توانم ،
هلش دادم . به خاطر مستی خیلی رو حرکانش کنترل نداشت. یه کم که عقب رفت ، به خودم اومدم و با چشمم دنیال به وسیله واسه دفاع گشتم . چشمم افتاد به آینه .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
5گیاه تقویت کننده استخوان
🔰اسفناج :ضد پوکی
💠بادام :استحکام استخوان
🔰تخم کتان :ضد تحلیل بافت ها
💠کلم بروکلی :تامین کلسیم
🔰 کنجد :ضد درد و التهاب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh