eitaa logo
خانواده بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
16.1هزار ویدیو
151 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5931688506832192839.mp3
108.4K
🌺 هر روز یک فراز از - ۲۶ 🌸 اِلـهی اِنْ دَعانی اِلَی النّارِ عَظيْمُ عِقابِكَ، فَقَدْ دَعانی اِلَی الْجَنَّةِ جَزيلُ ثَوابِكَ، 🌸 خدايا اگر بزرگی مجازاتت مرا به سوی آتش فرا خواند، هرآينه بزرگی ثوابت مرا به سوی بهشت خوانده است. 👤 استاد مهدی طیب 🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✅ساعت7تا9صبح جذب مواد مغذی صورت می گیرد،در این ساعت صبحانه بخورید. ✅اگر بیمارهستيد صبحانه را درساعت 6:30 صبح میل کنيد. ✅جهت تناسب اندام،بهترین ساعت صرف صبحانه ،ساعت 7:30 صبح است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️به ماه خدا نزدیک میشویم... وقت بخشیدن و صاف کردن دلهاست پس اگر با نگاهی ☞ صدایی ☞ زبــــانی ☞ موجب ناراحتی شما عزیزان شده ام و بر دلتان تَرَکی 💔 انداخته ام, به بزرگی میزبان این ماه مرا ببخشید... شاید فرصتی برای جبران نباشد...😔 پیشاپیش ماه پُر برکت رمضان بر شما دوستان مبارک باد ❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 آرزو می‌کنم امروز را خودت باشی و خودت ، چشمت به روزهایی که گذشت نمانده باشد و دلشورۀ روزهایی که نیامده را نداشته باشی ... 🌸 آرزو می‌کنم امروز را شبیه آنهایی زندگی کنی که از تمام عمرشان همین یک روز برایشان مانده پر از دوستت دارم‌های نگفته پر از آغوش‌های دریغ کرده پر از راه‌های نرفته پر از خنده‌های بی دلیل پر از اشتیاق‌های بدون مرز ... 🌸 آرزو می‌کنم امروز را با دست‌هایت با کلماتت با قدم‌هایت با چشم‌هایت خـدا را مــنـاجـات کـنـی ... 🌸 آرزو می کنم امروز برایت بارها و بارها تکرار شود اما تکراری هرگز... الهی آمین 🌹 در اولین روز هفته 🌹 بهترینها رو براتون آرزومندم
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ 🍒 سرگذشتی واقعی و آموزنده با نام 👈 ... 🍒 👈 قسمت دوم هر هفته سه شنبه ها برای نظافت بیاد خونه مون. تا حالا دو بار اومده. دختر خوشگلیه و چهره معصومی داره. یه غم خاصی تو چشماش موج می زنه. من که هر چی تلاش کردم نتونستم از زیر زبونش درباره زندگیش حرف بکشم نسیم این حرفها را در حالیکه داشت ظرف های ناهار را پاک می کرد و سرجایش می گذاشت، گفت. چهره اش در آن لحظات و هنگام ادای این جملات مرا یاد خانم «مارپل» می انداخت اما از آنجا که می دانستم اگر بخندم کتک را نوش جان خواهم کرد، سرم را پائین انداختم و لبم را گزیدم تا به قول بچه گی هایمان «خنده ام برود»! و به این ترتیب بود که برای شکار یک سوژه برای نوشتن سرگذشت های واقعی سه شنبه همان هفته راهی خانم نسیم شدم! سحر ساعت نه صبح از راه رسید و من با دیدن او کمی جا خوردم. او دخترک لاغر و ریزه ایی بود که هیچ به نظر نمی رسید توان یک تنه انجام دادن کارهای خانه را داشته باشد. چهره سبزه و رنگ پریده و نگاه محجوب و غم زده اش که حکایت از غصه درونش داشت بیشتر از بیست و یکی دو سال نشان نمی داد و معلوم بود اجبار زمانه او را برای در آوردن لقمه ای نان حلال برای انجام کارهای نظافتی راهی خانه مردم کرده. سحر به محض ورودش دست به کار شد و من و نسیم همچون دو مجسمه کنار هم روی مبل نشسته بودیم و به او زل زده بودیم. او گاهی متوجه سنگینی نگاههای ما می شد، برای چند ثانیه ای نگاهمان می کرد و دوباره مشغول کار می شد. نسیم هم کنار دست من نشسته بود و هر چند دقیقه یکبار پهلویم را نیشگون می گرفت و می گفت: « پاشو خیر سرت نویسنده ای! چرا سر صحبت رو باز نمی کنی؟!» بلاخره بعد از چند ساعت کار سحر تمام شد و داشت آماده رفتن می شد که نسیم رفت آشپزخانه و با سه لیوان چای تازه دم برگشت و گفت: « بشین یه لیوان چای بخور و بعد برو!» و سپس چشم غره ای به من رفت که یعنی «سرصحبت رو بازکن!» و من بی آنکه به دنبال شکار سوژه برای نوشتن باشم و یا بخواهم از روی کنجکاوی از زندگی سحر با خبر شوم، وقتی که سحر چایش را خورد و از جایش بلند شد که برود، صادقانه از حسی که نسبت به او پیدا کرده بودم گفتم: « سحر خانم، وقتی یه دختر همسن و سال شما میره خونه مردم برای کار یعنی خیلی به پول نیاز داره. من متاسفانه دخترای زیادی رو دیدم که همسن تو بودن و برای بدست اوردن پول به انجام کارهای زشت روی اوردن. عجب دختر قوی و با جربزه ای هستی که داری شرافتمندانه کار می کنی و نون حلال در میاری!» این را که گفتم آسمان چشم های سحر باریدن گرفت و دوباره روی مبل نشست و بلاخره سر صحبتمان باز شد... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ 🍒 سرگذشتی واقعی و آموزنده با نام 👈 ... 🍒 👈 قسمت دوم هر هفته سه شنبه ها برای نظافت بیاد خونه مون. تا حالا دو بار اومده. دختر خوشگلیه و چهره معصومی داره. یه غم خاصی تو چشماش موج می زنه. من که هر چی تلاش کردم نتونستم از زیر زبونش درباره زندگیش حرف بکشم نسیم این حرفها را در حالیکه داشت ظرف های ناهار را پاک می کرد و سرجایش می گذاشت، گفت. چهره اش در آن لحظات و هنگام ادای این جملات مرا یاد خانم «مارپل» می انداخت اما از آنجا که می دانستم اگر بخندم کتک را نوش جان خواهم کرد، سرم را پائین انداختم و لبم را گزیدم تا به قول بچه گی هایمان «خنده ام برود»! و به این ترتیب بود که برای شکار یک سوژه برای نوشتن سرگذشت های واقعی سه شنبه همان هفته راهی خانم نسیم شدم! سحر ساعت نه صبح از راه رسید و من با دیدن او کمی جا خوردم. او دخترک لاغر و ریزه ایی بود که هیچ به نظر نمی رسید توان یک تنه انجام دادن کارهای خانه را داشته باشد. چهره سبزه و رنگ پریده و نگاه محجوب و غم زده اش که حکایت از غصه درونش داشت بیشتر از بیست و یکی دو سال نشان نمی داد و معلوم بود اجبار زمانه او را برای در آوردن لقمه ای نان حلال برای انجام کارهای نظافتی راهی خانه مردم کرده. سحر به محض ورودش دست به کار شد و من و نسیم همچون دو مجسمه کنار هم روی مبل نشسته بودیم و به او زل زده بودیم. او گاهی متوجه سنگینی نگاههای ما می شد، برای چند ثانیه ای نگاهمان می کرد و دوباره مشغول کار می شد. نسیم هم کنار دست من نشسته بود و هر چند دقیقه یکبار پهلویم را نیشگون می گرفت و می گفت: « پاشو خیر سرت نویسنده ای! چرا سر صحبت رو باز نمی کنی؟!» بلاخره بعد از چند ساعت کار سحر تمام شد و داشت آماده رفتن می شد که نسیم رفت آشپزخانه و با سه لیوان چای تازه دم برگشت و گفت: « بشین یه لیوان چای بخور و بعد برو!» و سپس چشم غره ای به من رفت که یعنی «سرصحبت رو بازکن!» و من بی آنکه به دنبال شکار سوژه برای نوشتن باشم و یا بخواهم از روی کنجکاوی از زندگی سحر با خبر شوم، وقتی که سحر چایش را خورد و از جایش بلند شد که برود، صادقانه از حسی که نسبت به او پیدا کرده بودم گفتم: « سحر خانم، وقتی یه دختر همسن و سال شما میره خونه مردم برای کار یعنی خیلی به پول نیاز داره. من متاسفانه دخترای زیادی رو دیدم که همسن تو بودن و برای بدست اوردن پول به انجام کارهای زشت روی اوردن. عجب دختر قوی و با جربزه ای هستی که داری شرافتمندانه کار می کنی و نون حلال در میاری!» این را که گفتم آسمان چشم های سحر باریدن گرفت و دوباره روی مبل نشست و بلاخره سر صحبتمان باز شد... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است‏ : با دوستان مروّت ، با دشمنان مدارا پیامبر اسلام ( ﷺ ) مدارا و نرمی نیمی از زندگی است. مدارا در کنار هر چیزی باشد آن را زینت می دهد ، و از هر چیزی برداشته شود زشتش می سازد. آن خانه که خشت آن ز مهر است مانند ستاره در سپهر است در خانه اگر تعادلی نیست باغیست که اندر آن گلی نیست ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌═══‌‌‌‌🌿🌸🌿═══ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌ از رسول خدا(ص) پرسیدند: خدا چه کسی را بیشتر دوست دارد؟ فرمودند: آنکه نفع بیشتری به مردم برساند.🌹😍 🍃بحار؛ ۷۳:۳۳۹ ┈┈•✾🌿🌸🌿✾•┈┈
برگرداندن هدایا و خرید عروسی بعد از بهم خوردن عقد سؤال:⁉️🌸🍀 دو نفر که ازدواج کرده و بعد از مدتی عقد آنها بهم می خورد، آیا استفاده از وسائل و لباس و هدیه هایی که داماد به عروس خانم داده اشکال دارد ؟ و باید برگرداند؟ ✅ پاسخ:🌸🍀 💠 آیت الله خامنه ای: اگر مطالبه نکرده باشد، استفاده از آنها اشکال ندارد. 💠 آیت الله مکارم: اگر هديه گيرنده از اقوام و خويشان باشد نمي تواند آن را بگيرد مگر اينکه شرط خاصي در مقابل دادن هديه کرده و يا هديه مشروط به ادامه ازدواج و امثال آن بوده اما اگر از اقوام نباشد تنها در صورتي مي تواند پس بگيرد که عين آن هديه موجود باشد و مصرف نشده باشد و شرط خاصي در مقابل دادن هديه نکرده باشد. 💠 آیت الله فاضل: اگر هدایا و وسایل و لباس ها را از شما نخواهد و پس نگیرد استفاده از آن ها برای شما حلال می باشد. 💠 آیت الله وحید: اگر به شما هدیه داده و از شما نخواسته که برگردانید میتوانید استفاده نمایید.. لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇
✨وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ ✨لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ ✨إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ ﴿۷﴾ ✨و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد ✨كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد ✨نعمت شما را افزون خواهم كرد ✨و اگر ناسپاسى نماييد قطعا ✨عذاب من سخت‏ خواهد بود (۷) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍آیه ۷
✨﷽✨ 💑‌ انـواع خیانـت در زندگی زناشویی که باید از آن ها جلوگـــیری کنـــید! 1⃣ خیانت رفتاری 🔸یکی از طرفین، با برقراری ارتباط با فردی خارج از چهارچوب خانواده، به همـــسرش خیانت کند. 2⃣ خیانت ذهنی 🔸فرد در تخیلش مدام به شخص دیگری فکر می‌کند و آن فرد را شخصی ایده‌آل می‌داند و چون در ذهنش وی را مدام با شریک زندگی خودش مقایسه می‌کند، در ارتباط با همسرش به مشکل برمی‌خورد و رابطه‌شان رو به سردی می‌رود و درنتیجه برای زندگی مشترکشان خطر به وجود می‌آید. 3⃣ خیانت کلامی 🔸در این نوع خیانت، یکی از طرفـــین به صورت تلفنی، اینترنتی یا در هر موقعیتی که فراهم شود، با فردی غریبه ارتباطی صمیمانه برقرار می‌کند. در دنیــــای امروز این گونه ارتباطات به شدت دیده می‌شوند...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ @zendegiasheghaneh •┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
­✨﷽✨ مردها هنگامی که قادر به بیان احساسات وعواطفشان نیستند ، خود را با برقراری رابطه ی جنسی ابراز می کنند. هنگامی که مردها را درراستای میل جنسی پس می زنید و از خود دفع می کنید ، آن ها از لحاظ عاطفی احساس طرد شدن خواهند کرد. تحریک شدن همسرتان به لحاظ جسمانی همیشه به این معنا نیست که نیاز جنسی دارد. هر چه بیشتر با همسرتان همبستر شوید ، کمتر به فکر ارضای خویش خواهد بود و بیشتر با شما معاشقه خواهد کرد. مردها بعد از معاشقه و رابطه ی جنسی بسیار خسته و بی رمق و از لحاظ عاطفی از شما دور می شوند. مردها بیشتر بوسیله ی مدل های بینایی وتصویری تحریک می شوند. هیچ مردی از زنش نوازش طلب نمی کند اگرواقعاً دوستش دارید و به فکر زندگیتان هستید این کار را بکنید مردها به خاطر غرور این مساله را پنهان می کنند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ @zendegiasheghaneh •┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
🔻 🔹 قبل از هر اقدامی از صحت این که همسر شما مخاطب این پیامک بوده مطمئن شوید. 👈 با فرض درست بودن ذهنیت شما درباره همسرتان احساساتی بودن محتوای این پیامک می تواند گویای یک نکته مهم باشد. به این معنی که جای خالی عواطف در رابطه شما و همسرتان احساس می شود. 🔹 چاره این است که به دنبال بازسازی روابط عاطفی خود با همسرتان باشید تلاش هایی که تاکنون داشته اید، کافی نبوده و باید بیشتر به همسرتان توجه کنید. 👈 از علنی شدن این رابطه بادعوا بپرهیزید. زیرا خیلی از مردها پس از پی بردن رابطه توسط همسرشان مصرتر خواهند شد. 👈بجای قهر ودعوا وشکایت و تحمل فشار روانی، به خود وزندگی تان فکر کنید وعرصه رابرای میهمان ناخوانده باز نکنید... ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ @zendegiasheghaneh •┈••✾🍃💞🍃✾••┈•