گَزَری: زردک
کتاب: همسرگزینی و منابع خودیار
منابع خودیار( کتاب، نرم افزار، کانال، سایت و...)
همراه نمودار و آدرس سایت و پیج و..
✍️ به کوشش: م ح قدیری
مطالعه متن و دانلود کتاب در فرمت رایانه و انواع گوشی های هوشمند👇👇👇
. https://www.ghbook.ir/?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=16972&Itemid=167&lang=fa
🌺🌸✍️
✅انصاف درمانی
✅قاعده زیرین یا طلایی (هر چه برای خود می پسندیم برای دیگری هم بپسندیم و...)
✅کرونا برخی تجملات زائد را جمع کرد. هشیار باشیم آنها را برنگردانیم.
✅ادعای روشنفکری می کنیم ولی هنوز در رسوم که ریشه هایش فسیل شده است مانده ایم.
👈نمونه:
چه خوبه خانواده پسر برای جهیزیه سخت نگیرند و خانواده دختر برای مهریه
🌺✍️
👈بیماری روانی: افسردگی، وسواس و اضطراب و..
👈روان درمانی + دارودرمانی = درمان
👈معنویت درمانی بخشی از روان درمانی
👈دعانویس شیاد عایق مسیر درمان
👈سایکواجوکیشن: آموزش روان شناختی فرد و خانواده اش
👈 آموزش روانی در خصوص دارودرمانی
👈 توصیه های فقهی یا معنوی یک مرجع تقلید یا کارشناس دینی به معنی رها کردن درمان زیر نظر متخصصان امر روان نیست. بلکه آنها را باید در همان چارچوب درمان به کار بست. با تحقیق و بررسی از درمانگران حاذقی کمک گرفت.
فقه و روان شناسی
✅
تن خواه و شلاق شیخ درون
محمدحسین قدیری
در یکی از مشاوره هایم جوانی می گفت: در صف نانوایی سنگکی ناگهان چشم من و دختر جوانی به هم گره خورد. سرم را زیر انداختم ولی شهوت در میدان دلم عربده می کشید و بدمستی می کرد. با تمام قدرت از درون به من فشار می آورد که جام هایش را پر از شراب نگاه به آن دختر کنم. با هر جان کندنی بود چشمم را مهار کردم. وقتی نان خریدیم متوجه شدم دختر یواش یواش در مسیر به سمت من می آید. پیشنهاد #ازدواج_موقت داد. کوری بودم که دست طبیعت چشمانش را به او می خواست برگرداند. با خودم گفتم: بدبخت دیگه چی میخوای مرده خوری هم ازت بر نمیاد. دروازه خالیه و حریفی حاضر نیست . منتظر چی هستی؟ بزن تو گل. با لکنت و شرم از او سؤالاتی پرسیدم؛ دختر یتیم و صد البته آبرومندی بود که بلدیزر پر قدرت نیاز مادی او را به زور به سمت من هل داده بود. در دالان پر پیچ و خم هوای نفس، ذهنم شروع کرد به توجیهات جورواجور تراشیدن. مسیرمان از هم داشت جدا می شد بالفور روزی را معین کردیم که در مکانی همدیگر را ببینیم. از دور که به سمت محل قرار می رفتم دیدم زودتر از من آنجا حاضر است. همان طور که به سمت او خرامان خرامان قدم بر می داشتم. شیخ درونم شروع به موعظه کرد و شلاق ملامت بر تن خیالم می زد. تپش قلبم بالا گرفتم. پیشانی و کف دست و زیر بغلم خیس عرق شده بود. شیخ درون در عالم تجسم، جامی مقابلم قرار داد و گفت: در این جام بنگر تصور کن خواهر و یا مادرت چنین شرایطی داشت چه می کردی؟
راضی بودی هر بار که نیاز مادی داشتند برای امرار معاش تن به رابطه ای هر چند مشروع بدهند؟
پس جوانمردی و مردانگی در کدام گورستان دفن شده است؟
یک آن گر گرفتم. از خودم متنفر شدم. سر جام میخکوب شدم. او به سمتم می آید و قلبم داشت از قفس قفسه سینه بیرون میزد. مانده بودم در کار انجام شده. با نگاهش می گفت که چرا استخاره می کنی؟ نمی توانستم تصمیم بگیرم. با دست پاچگی اشاره کردم که همراهم بیا. شیخ درون دست بردار نبود و حکم تعزیر صادر کرد و انصاف شلاق سرزنش بر گرده روانم میزد. در شلوغی جمعیت او را قال گذاشتم و دور شدم. سالها از این داستان گذشته ولی هنوز هم در دادگاه وجدان شلاق سرزنش می خورم که چرا حداقل برای آن دختر یتیم با پیدا کردن چند خیر شغلی پیدا نکردی و بدون تن خواهی و بدون چشم داشتی پولی به او ندادی. تا او شرایط ازدواجش مهیا شود چند بار باید جسمش را عرضه کند و زخم های عاطفی عمیق بخورد؟
همباشی مشروع
شیخ درون
دادگاه وجدان
✍️
مراحل ساخت سرنوشت
1- مراقب افکارتان باشید که تبدیل به گفتارتان می شوند
Watch your thoughts; they become words
2-مراقب گفتارتان باشید که تبدیل به رفتار تان می شود
Watch your words; they become actions
3- مراقب رفتار تان باشیدکه تبدیل به عادت می شود
Watch your actions; they become habits
4- مراقب عادات خود باشیدشخصیت شما می شود
Watch your habits; they become character
5- مراقب شخصیت خود باشیدکه سرنوشت شما می شود
Watch your character; it becomes your destiny
🌼