هدایت شده از شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي
الگوی صالح
حاج آقا آل اسحاق برادر آل اسحاق مشهور که در طب سنتی تخصص داشتند ترک بسیار شیرین زبان و با حالی بودند. البته الان خبر ندارم زنده اند یا به آن دنیا رفته اند و زنده تر شده اند. علی ای حال، ایشان می گفتند امام به بنده محبت و لطف داشتند. گاهی برای نوشتن نامه ها تماس می گرفتند و من از سر شوق زیاد خدمتشان می رسیدم.
خیلی دوست داشتم زمانی منزل امام بروم و مقداری از نانش را به عنوان تبرک بگیرم. به محافظ ایشان موضوع را گفتم. ایشان گفتند امام کم خوراک هستند. با نظارت جدی خودشان قسمتی از یک نان جیره ایشان است و ما اجازه نداریم بیشتر ببریم. ایشان همان مقدار را مصرف می کنند و دور ریز ندارند. روزی موقع ناهار خدمت امام رسیدم. سفره پهن شد و امام تعارف کردند گفتند بسم الله... نگاهی به سفره کردم با خنده گفتم: این غذا که یک لقمه است برای من؟!😁😉
ولی تبرکا تجربه خوبی بود و لقمه ای همراهی کردم.
امام به دلائلی عمر طولانی و با برکتی داشت. از جمله این که پرخور نبودند و تا آخر عمر پیاده روی و ورزش می کردند. ولی #تناسب_اندام داشت و سالم بود.
روزی خادم امام رفتند گوجه بخرند. امام فرمودند 250 گرم بیشتر نگیرید. مغازه دار یک کیلو داده بود و گفته بود یک کیلو کمتر نمی دهم. امام گفتند بروید پس دهید من اصلا گوجه نگیرم بهتر از این است که 750 گرم گوجه ای که نیاز ندارم #احتکار کنم.
امام عزیز فدای تفکرتان!
شما چگونه زندگی کردید و برخی از مسؤولان چه می کنند با میراث شما؟
برخی بیت المال را دارند قورت می دهند و باز می گویند هل من مزید؟
البته در تمام نهاد ها وفادار به آرمان های شما مظلومانه در تلاش اند.
🙏🕌🌸