eitaa logo
زندگی شاد🍃💞
125 دنبال‌کننده
949 عکس
379 ویدیو
4 فایل
ادمین تبادل: @Adineh_Art_House
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستون بود و نزدیک عملیات خیبر. شب که اومد خونه ، اول به نگاه کردم ، سرخ سرخ بود. داد میزد که چند شبه خواب به این چشمها نیومده. بلند شدم سفره رو بیارم ، نذاشت. گفت: امشب نوبت منه ، امشب باید از خجالتت در بیام. گفتم : تو بعد این همه وقت خسته و کوفته اومدی ... نذاشت حرفم تموم بشه ، بلند شد و غذارو آورد. بعدش غذای مهدی رو با حوصله بهش دادو سفره رو جمع کرد. آخرش هم چایی ریخت و گفت : بفرما. 📚 به مجنون گفتم زنده بمان ص 52 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ @zendegiishaad