سلام علیکم
خسته نباشید
مرده شور یا غسال یا تطهیرکننده هم یک انسانه مثل بقییه
فقط این انسان ها دل گنده ای دارن
من میترسم و من دلم نمیاد و من حالم بهم میخوره تو کارشون نیست
با کمال بزرگواری هر چند برای گذران زندگی
اومدن سراغ شغلی که مردم نگاه خوبی بهش ندارن و بی حرمتی میبینن گاها
ما فامیلامون همو میشورن وقتی کسی فوت کنه بنابراین اطرافمون همه مرده شور هستن☺️از خاله ها و دختر خاله ها و اقایون
مثلا مادر خودمو دختر خاله م شست
مرده شور ها هم ادمن مثل ما اگر در ارتباط با مرده شور ها مشکل داریم مشکل اونها نیست مشکل خود ما هستیم
ممنون از شما
#پاسخ_مخاطب
سلام
من حقیقتا میترسم جایی بودیم با یک پیر زنی گرم گرفته بودم حسابی از این خانوم خوشم اومده بود تا اینکه گفتن ایشون مرده شور روستاشون هست در یک لحظه تنم لرزید
میدونم حرف منطقی و منصفانه نیست اما دیگه دست خودم نبودم ترسیدم
و دیگه نتونستم گرم بگیرم باهاشون
بااینکه خیلی خانوم خوبی بودن تا وقتی نمیدونستم مرده شور هستن😔
خودمم از این ضعفم ناراحتم
#پاسخ_مخاطب
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#چالش_امروز تا حالا با مرده شور یا غسالی ارتباط داشتید؟ چه حسی داشتید وقتی فهمیدید غسال هست؟ جوابا
سلام
منم یه بار دیدم کافور میزدن به مردها
لباساشونو پاره میکردن تا بشورنشون واااااای
تا چن وقت نه میتونستم اب بخورم نه غذا
نه میتونستم برم حموم همش یاد مرده شور خونه میفتادم
#پاسخ_مخاطب
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#چالش_امروز تا حالا با مرده شور یا غسالی ارتباط داشتید؟ چه حسی داشتید وقتی فهمیدید غسال هست؟ جوابا
سلام میدونم حرف درستی نیست که میزنم و همه مشاغل هم قابل احترامن اما من ازشون میترسم..کلا از محیط غسالخانه میترسم..یه بار شاهد بودم چطور مادربزرگم شستن هنوز جلو چشممه
#پاسخ_مخاطب
زندگی از غسالخونه تا برزخ
غسل چند هزار میت وی که میگوید تاکنون شاید چند هزار نفر را غسل میت داده باشد، افزود: شستن افرادی که
ماهبانو در پایان گفت: درست است که همه ما روزی میمیریم و باید همیشه به فکر مرگ خود باشیم اما نباید به دلیل فکر مرگ از زندگی کردن دست برداریم بلکه یاد مرگ باید انگیزهای برای بهتر انجام دادن امورمان باشد.
در پایان سخنان این دو غسال تنها فکر میکنم چقدر برای ایستگاه آخر دنیا آمادهایم؟ بدون شک گذر همهمان روزی به این افراد و این مکان خواهد افتاد.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
گفت وگو با غسالی که 18 سال سابقه کار دارد
داستان مرده ای که رگ دستش تکان می خورد
نویسنده : یوسف صدیقی
از مرکز شهر که به سمت آرامستان جاوید بجنورد به راه می افتید انگار جاده باریکتر می شود تا به شما بفهماند که به نوعی به آخر خط نزدیک می شوید. در میان جمعیتی که گذرشان به چنین جایی میافتد، هستند آدمهایی که حکایتشان تفاوت زیادی با بقیه دارد.مصاحبه شونده ما هیچ تفاوتی با دیگر افراد جامعه ندارد اما به خاطر انتخاب شغل «غسالی» یا همان «مرده شوری» از نگاه جامعه به آن کمی دلگیر است و میگوید: جامعه باید پذیرش بهتری درباره این شغل داشته باشد. گفت و گوی خبرنگار ما را با «نعمت باغچقی» غسالی که 18سال از عمرش را در این شغل سپری کرده و الان مدتی است که به مقام بازنشستگی نائل شده در ادامه میخوانید.
چه شد که این شغل را انتخاب کردید؟ از دیدن مرده نمی ترسیدید؟
قبل از این که وارد شغل غسالی بشوم جسته و گریخته در روستاها مرده ها را غسل می دادم و کفن می کردم و از همان دوران جوانی با این کار آشنایی داشتم. من آن زمان به دلیل ثواب داشتن این کار را انجام می دادم. با معرفی یکی از آشنایانم وارد این کار به صورت دایمی شدم . کلا دیدن مرده خواه ، ناخواه خوف دارد یک نفر بیشتر و یک نفر کمتر می ترسد اما من چون از دوران جوانی غسالی می کردم ترسی به دلم راه نمی یافت.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
گفت وگو با غسالی که 18 سال سابقه کار دارد داستان مرده ای که رگ دستش تکان می خورد نویسنده : یوسف صد
روزی چند ساعت کاری می کردید و چند مرده را شست و شو می دادید؟
ساعت کاری مان مشخص نبود، ما مدام در حال آماده باش بودیم. زمانی که در خانه در حال استراحت بودم در مواقع نیاز به غسالخانه برمی گشتم.
معمولا هر روز یک یا دو نفر شیفتی بعد از پایان ساعت کاری در غسالخانه حضور داشتند، کار غسالی شب و روز نمی شناسد و تعطیلی ندارد. معمولا روزی بین 7 تا 8 مرده را غسل می دادیم.
آیا اتفاق افتاده که هنگام شستن مرده ای احساس کنید زنده شده است؟
نه چنین چیزی اتفاق نیفتاد. اما روزی جوانی را که خیلی از زمان مرگش نمی گذشت برای شست و شو به غسالخانه آوردند. ما در حال غسل متوفی بودیم که یک لحظه رگ دستش تکان خورد و بستگان وی با دیدن این صحنه فکر کردند که او زنده شده و با سر و صدا سریع دکتر را به محل آوردند تا با شوک دادن او را به هوش آورند اما هر چقدر تلاش کردند فایده ای نداشت، چرا که تکان خوردن رگ دست بعد از گذشت مدتی از فوت شخص امر طبیعی است و بعضی از مردم با دیدن این صحنه فکر می کنند طرف زنده شده و هیجان زده می شوند.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
روزی چند ساعت کاری می کردید و چند مرده را شست و شو می دادید؟ ساعت کاری مان مشخص نبود، ما مدام در حال
آیا اتفاق افتاده که با دیدن مرده ای گریه کرده باشید؟
بله زیاد اتفاق می افتاد، غسل فوت شدگان زلزله سال 75 خیلی من را متاثر کرد. روز بعد از زلزله یک وانت نیسان پر از جنازه را به غسالخانه آوردند که از همه قشر پیر، جوان و کودک بودند. با دیدن این صحنه خیلی آشفته شدم و از صبح تا غروب همزمان با غسل دادن گریه می کردم چون صحنه خیلی دلخراشی بود، دیدن اعضای یک خانواده در کنار هم که زیر آوار فوت کرده بودند دل هر کسی را به درد می آورد.
آیاپیش آمده بود که هنگام غسل یک مرده از خانواده متوفی ناسزا بشنوید یا با او درگیر شوید؟
خیلی اتفاق نیفتاد اما روزی مردی یک جنین سقط شده را آورد و از من خواست که او را غسل بدهم. چون مجوز غسل و کفن از دکتر نداشت از او خواستم مجوز بگیرد تا این کار انجام شود. مرد با شنیدن این حرف من خیلی عصبانی شد، ناسزا گفت و با من درگیر شد. زمانی که کمی آرام شد از من عذرخواهی کرد و گفت به خاطر این که سال ها صاحب فرزند نمی شد با سقط شدن جنین کنترلش را از دست داد و با من درگیر شد.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
03_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
29.6M
#باز_نشر
🔈 شرح و بررسی کتاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه سوم
* آثار رفت و آمد به قبرستان
* برزخ ملحق به دنیاست!
* قبر هر کسی به نوعی جسم اوست.
* خدایواقعی!!
* تفاوت نگاهها به فراماده
* تفاوت NDE با خواب و توهم
* شرط ایمان از منظر علامه طباطبایی
* لحظه مرگ چه کسی را میبینیم؟
* دریچه رزق
📅98/08/17
مدت زمان ١:١۵:٢٩
#مشهد
#رزق
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
آیا اتفاق افتاده که با دیدن مرده ای گریه کرده باشید؟ بله زیاد اتفاق می افتاد، غسل فوت شدگان زلزله سا
دیدن مرده ترس دارد؟ آیا شده کسی از دیدن جنازه اقوامش بترسد؟
بستگی به شخص دارد. یکی از همکارانم از دیدن متوفی می ترسید و هیچ وقت تنهایی در غسالخانه نمی ماند و بعضی از شب ها زمانی که در اتاق کناری غسالخانه می خوابیدیم با کوچکترین صدایی از خواب می پرید و شروع به سر و صدا می کرد و رنگ به رخسارش نمی ماند. بعضی از اقوام متوفیان هم زمانی که مرده را تحویل می دادند از ترس سریع غسالخانه را ترک می کردند و گاهی اوقات به خاطر شرایط جسمی متوفی به خاطر تصادفات شدید از دیدنش وحشت داشتند. شبی دو پسر جوان به دنبال من آمدند و از من خواستند که سر بالین مادرشان که رو به موت بود حاضر شوم و دعا و قرآن بخوانم، بعد از این که چند ساعت بر بالین مادرشان بودم او فوت کرد. زمانی که از آن ها خواستم تا صبح صبر کنند تا کارهای قانونی دفن و کفن مادرشان انجام شود از من خواستند که جنازه مادرشان را تا صبح بیرون از خانه بگذارم چون از میت وحشت داشتند، من با شنیدن این حرف ها با ناراحتی محل را ترک کردم.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5