eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۳۲ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ تأثیر توسل ۲ 🌷 به محض اینکه رسید را برداشتم، به داخل بدنم ک
🥀ـ﷽ـ🥀 ۳۳ روزهای سخت ۱ 🍂 شرایط همسر من روز به روز بدتر شد. 🍂 صبح تا عصر در اداره بودم و سپس دربه در به دنبال داروهای همسرم. داروی شیمی درمانی کمیاب شده بود. هزینه داروهای همسرم سه برابر حقوق ماهیانه ام بود! از هر کسی که میشد قرض گرفته بودم. تازه وقتی غروب ها به خانه می آمدم، با همسری مواجه بودم که روی تخت افتاده و زندگی من کاملا به هم ریخته بود. اما حق هیچگونه اعتراضی به خودم نمیدادم. با خودم می گفتم: نباید ناشکری کنم. این زن مظلوم و مهربان چند سال است که زندگی ام را سر و سامان داده. خداوند مهربانی که محبتش را دیده ام، شاهد و ناظر اعمال من است. همین کافی است. 🍂 وقتی وارد خانه میشدم، بچه ها گرسنه بودند. غذا درست می کردم، ظرفها را میشستم، زندگی نامرتب را تمیز می کردم و سعی می کردم با همسرم بگو بخند داشته باشم تا درد بیماری را کمتر حس کند. شش ماه بعد، دیگر این شرایط قابل تحمل نبود. یعنی نمی توانستم به بچه ها برسم. آنها هم اهل شیطنت بودند و کسی جز خداوند مراقب آنها نبود. لذا به توصیه خانواده همسرم راهی قم شدیم. 🍂 دوباره از دوستانم پول قرض گرفتم و با پول پیش که در تهران داشتم، در نزدیکی منزل مادر همسرم، خانه ای را رهن کردیم. پنج صبح از قم عازم تهران بودم و پنج عصر از تهران به قم میرفتم. به این امید که روزی همسرم از بند سرطان نجات پیدا کند و دوباره بتواند فرزندانش را در آغوش بگیرد. 🍂 این را هم بگویم؛ بعد از تجربه هایی که در بیمارستان پیدا کردم، نسبت به بسیاری از مسائل از جمله حق الناس حساس بودم. کار من در اداره بیشتر از بقیه بود. صبح ها زودتر می آمدم و عصرها دیرتر می رفتم. مراقب بودم که گرفتار مشکلاتی که مشاهده کردم نشوم. از طرفی در مصرف بیت المال بسیار حساس تر از قبل شده بودم. در یکی از مأموریت ها، دو نفر از دوستان من با کفش روی فرش خانه متهم رفتند. وقتی متهم دستگیر شد، من ماندم و فرش منزل متهم را تمیز کردم. چون آنجا منزل مادرش بود و نمی خواستم این گونه حق الناس به گردن ما باشد. 🍂 اما ماجرایی که در نیمه دوم سال ۹۴ برایم جالب بود، سفر با خانواده و در آن شرایط بحرانی به کربلا بود. در اربعین آن سال به زیارت کربلا رفتم. قبل از رفتن به سفر همسرم اصرار داشت که ایشان را به سفر اربعین ببرم، اما با توجه به وضعیت نامناسب جسمی همسرم، مخالفت کردم و خودم تنها راهی کربلا شدم. در بین راه ضربه شدیدی به پایم خورد، به نحوی که به سختی راه می رفتم. هرطور بود به کربلا رسیدم. وقتی در طی مسیر، زنان و کودکان عراقی را می دیدم که با چه وضعی راهی کربلا هستند، پشیمان شدم که چرا همسرم را که شاید سالهای آخر عمرش را می گذراند، به کربلا نبرده ام. صبح اربعین بعد از نماز صبح زیارت خواندم و سریع به ایران برگشتم. همسرم که خیلی ناراحت بود و آرزوی سفر کربلا را داشت، با حسرت به من نگاه می کرد. یکباره به دلم افتاد و گفتم: میخوای با هم بریم کربلا؟ خیلی خوشحال شد. گفت: این وضعیت بیماری من که تغییر نکرده، لااقل یک سفر کربلا برویم. باور کردنی نیست اما همان روز وسایل را جمع کردم و با دو فرزندم و با پراید شخصی خودمان به مرز مهران رفتیم. صبح روز بعد، در مرز بودیم و همه در حال بازگشت. از مرز عبور کردیم و وارد خاک عراق شدیم. اما هیچ وسیله نقلیه ای پیدا نمیشد. به هر که التماس می کردم ما را سوار نمی کرد. از طرفی من کلا چهارصد هزار تومان پول با خودم آورده بودم، یعنی بیشتر نداشتم. اما آنجا یکی از خودروها همان مبلغ را می خواست تا ما را به کربلا ببرد. با خودم گفتم موکب ها تعطیل شده، برای اسکان و غذا چه کنیم؟ کرایه برگشت چی؟ بسیار خسته بودم. در سفر شخصی خودم، صد کیلومتر را با پای آسیب دیده، پیاده رفته بودم و دیگر نای راه رفتن نداشتم. 🍂 در حال محاسبات مادی بودم که ناگهان متوجه عنایات ویژه شدم که از شروع سفر شاهد بودم! 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه مرگ استریمر کره ای در پخش زنده کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🙏خدایا لحظه جان دادن را بر ما آسان بفرما حالا این دنیا، واقعا ارزششو داره که به دستورات خدا عمل نکنیم، نماز نخوانیم و روزه نگیریم؟! دختر خانم ها واقعا این دنیا ارزششو داره ناخن بکاری و لاک بزنی، غسل و وضوت به مشکل بخوره و باطل بشه؟ برای کی میخوای خودتو خوشگل کنی برای کسی که دو روز دیگه ولت میکنه؟ نمیخوای برای خدا روحتو پاک کنی که تا ابد پیشش هستی! دزد ها و مال مردم خورا، که ظلم کردین اینا همه لحظه جان دادن جلو چشات میاد، بیا از الان دنبال حلالیت باش! آقا پسر و دخترانی که عرق و شراب می خورید و با احساسات پاک آدم ها بازی می کنید،لحظه مرگ همشو می بینید، بیایید آدم باشید! خانم محترم که زنا و تن فروشی میکنی و مال حرام در میاری، با فشار قبر میخوای چیکار کنی؟ آقا پسری که خود ارضایی و زنا می کنی با فشار قبر میخوای چیکار کنی؟ بیایید از امروز توبه کنیم و برای خدا باشیم، بخدا اون عالم شرمندگیش از هزار عذاب بدتر،چون می فهمیم خدا هر لحظه نظاره گر اعمال ما بود و ما چقدر با خیال راحت گناه می کردیم. ⚠️یادمان باشد؛ چشم بهم بزنیم تو برزخ هستیم، برید تو قبرستان ها ببینید، چقدر جوان ناکام زده،عجل برسه رفتیم! 🔸️بگو:فرشته مرگ که مأمور قبض روح شماست جان شما را خواهد گرفت و پس از مرگ به سوی خدای خود بازگردانیده می‌شوید.(آیه ۱۱ سوره سجده) 🔹️در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: هیچ خانه‌ای نیست مگر اینکه فرشته مرگ بر در آن خانه در شبانه‌روز پنج بار می‌آید، تا ببیند آیا عمر صاحب این خانه و افرادی که در آن هستند، تمام شده یا نه؟ اگر دید پیمانه آمده و روزی او تمام شده است، مرگ را بر او می‌اندازد و چون سکرات و سختی‌های مرگ تمام وجود او را می‌پوشاند، سروصدای اهل خانه بلند می‌شود موها پریشان می‌گردد،بر سر و صورت می‌زنند و گریه می‌کنند. سپس حضرت فرمود: قسم به کسی که روح و جان من در دست اوست، اگر جایگاه ملک الموت را که بر در خانه ایستاده - ببینند و سخن او را بشنوند، مرده خودشان را فراموش می‌کنند، بلکه برای خودشان اشک می‌ریزند. تا این میت را بر تابوت حمل می‌کنند،روح میت بالای تابوت می‌رود، بال و پر می‌زند و فریاد می‌کشد: ای خانواده من! فرزندان من! دنیا با شما بازی نکند، آنچنان که با من بازی کرد. من از حلال و حرام جمع کردم و برای دیگران گذاشتم. خوشی و شادی‌اش برای آنها اما مسئولیت‌هایش برای من مانده است. بترسید از اینکه مثل آنچه بر من نازل شد بر شما هم فرود آید.(بحارالانوار، ج74) اَللهم عجّل لولیک الفرج🤲 کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا برای خودت گریه کردی؟ به چه دلیل؟ برای من بفرست کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در کتاب وسائل الشیعه در باب ابواب غسل میت ۱۷۵ حدیث درباره غسل میت نقل شده است. در روایات غسل دادن میت سبب دوری حرارت آتش از غسل‌دهنده و همراه شدن نوری با او برای ورود به بهشت دانسته شده است. همچنین بنا به روایتی از امام باقر(ع) غسل دادن میت مؤمن سبب آمرزش گناهان غیرکبیره یک سال غسل‌دهنده می‌شود کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
تا حالا برای خودت گریه کردی؟ به چه دلیل؟ برای من بفرست کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http:/
پیامهای مخاطبین کانال بله چون خیلی مورد ظلم و ناحقی تو زندگی قرار گرفتم و میگیرم بدون هیچ حرکتی از سمت خدا 🖤 بله خیلی بخاطر گناهایی ک کردم و اون لحظه خدای بزرگمو نادیده گرفتم😢😢 سلام من یک سوال از شما دارم مگه نمیگن هر کس ظلم کنه خونه خراب کنه تو همین دنیا پس میده..پس چرا الان ۱۰ ساله ظالم سالمه..پس خدا کی جواب میده...😢 سلام من وقتی لباس احرام پوشیدم حس کردم خودم رو دارم کفن میکنم و به حال خودم خیلی گریه کردم . خدایا به بزرگیت قسم میدم از گناهان ما بگذر و ما رو آمرزیده از این دنیا ببر . الهی آمین بیست سال به حال خودم گریه میکنم چون در اوج جوانی شدم سرپرست و هیچ وقت نتونستم برا خودم زندگی کنم طعم خوشبختی نچشیدم ‌اون موقعه که روی سنگ غسالخانه میزارن برای دادن غسل نگاه کن که پولدار باشی فقط ۲ متر کفن میبری با خودت چه فقیر باشی انهم ۲ متر کفن با خودش میبره پس به حال خودت گریه کن و از خدا طلب مغفرت و گذشتگی کن خدا تو به کنندگان را دوست دارد 😢😢😢😢😢😢😢 آره بخاطر گناهانی ک مرتکب شدم تو روزهایی ک جوونتر بودم و بعدش توبه کردم احساس میکنم خدا منو نبخشیده که مشکلاتم تموم شدنی نیست بخاطر همین پایان نماز سجده میکنم واسه خدا و از ته دلم گریه میکنم واسه خودم و پشیمونم از گناهانم و تقاضای عفو میکنم و هر یکشنبه سعی میکنم تا اونجایی ک امکان داره نماز توبه یکشنبه رو بجا بیارم به امید اینکه تاوان گناهانم کم بشه و کم کم خدا منو ببخشه تا آرامش به زندگیم برگرده بیست سال به حال خودم گریه میکنم چون در اوج جوانی شدم سرپرست و هیچ وقت نتونستم برا خودم زندگی کنم طعم خوشبختی نچشیدم سلام من وقتی لباس احرام پوشیدم حس کردم خودم رو دارم کفن میکنم و به حال خودم خیلی گریه کردم . خدایا به بزرگیت قسم میدم از گناهان ما بگذر و ما رو آمرزیده از این دنیا ببر . الهی آمین بله خیلی بخاطر گناهایی ک کردم و اون لحظه خدای بزرگمو نادیده گرفتم😢😢 بله ، من در نماز وقتی میرسم به ایاک نعبد وایاک نستعین اشک میریزم بله خیلییییی،گریه برای امام حسینم و برای مادرشون برای پدرشون برای خواهرشون و دیگرِ عزیزانش...انشالله که شفاعتمان کنن🙏🏻 آره تادلت بخواد ولی نه برای خودم بلکه برای رقیه امام حسین سلام وقت بخیر بله من بحال خودم گریه گردم به یاد مرگ وقبرو قیامت خودم که اون زمان دستم خیلی خالیه گریه کردم به یاد تنهایی خودم شب اول قبر خودم 😭😭 انشاءالله خدا خودش به هممون رحم کنه وشب اول قبرمون آقاامیرالمومنین وخانم حضرت زهرا فرزندانشو به داد هممون برسونه
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۳۳ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ روزهای سخت ۱ 🍂 شرایط همسر من روز به روز بدتر شد. 🍂 صبح تا
🥀ـ﷽ـ🥀 ۳۴ روزهای سخت ۲ 🍂 در حال محاسبات مادی بودم که ناگهان متوجه عنایات ویژه شدم که از شروع سفر شاهد بودم! 🍂 از لحظه حرکت ما از تهران، تمام کارها خودبه خود هماهنگ می شد. با اینکه مسیر مرز مهران یک طرفه شده بود، اما با همان خودروی شخصی تا مهران رفتیم. از مهران تا نقطه صفر مرزی با خودروی مرزبانی رفتیم و دقیقا پشت دیوار مرز مهران یک خودرو منتظر ما بود تا به گاراژ عراقی برویم. در صورتی که در سفر اول تمام این مسیر را پیاده رفته بودم. فهمیدم که در این سفر خانوادگی محاسبه نباید داشته باشم. 🍂 یکدفعه یک ماشین عراقی از مقابل ما رد شد، اما برگشت و راننده و برادرش که در کنار او بودند پیاده شدند! نگاهی به ما کردند و گفتند: بیا بالا. گفتم: کرایه چقدر؟ گفت: مجانی. سوار شدیم و حرکت کرد. تا خود نجف این دو نفر گریه می کردند. بعد هم بدون گرفتن کرایه، ما را به حرم رساندند. در راه وقتی مأموران امنیتی جلوی ماشین ها را می گرفتند، از راه دیگری رفت تا حسابی ما را به حرم نزدیک کند. 🍂 کمی عربی بلد بودم. با آنها صحبت کردم که شما ابتدا رد شدید و می خواستید بروید کربلا برای بازگرداندن زائرین، چی شد یکدفعه ایستادید و... راننده گفت: اسم من امین است و اسم برادرم ایمن. برادرم مدتی قبل خواب دیده بود که آقا اباعبدالله (علیه‌السلام) به او فرمودند: چرا به زائران ما توجه نمی کنی؟ برادرم همان موقع از خواب پرید. می گفت: من در کنار آقا، دیدم که یک آقا و خانم بودند و دو تا بچه داشتند. ظاهراً آن خانم مریض بود. برای همین وقتی از جلوی شما عبور کردیم، یکباره برادرم گفت: نگه دار، اینها همان خانواده اند! 🍂 اما در نجف باز هم نگران اسکان و غذا بودم. هنوز هم توكل من قوی نبود. در حرم بودم که برادر همسرم را دیدم. خیلی از دیدن ما خوشحال شد. او در ستاد فعالیت می کرد و محل اسکان خوب و غذا برای ما آماده نمود. بعد هم به کربلا رفتیم و در خلوتی حرم، زیارتی دلچسب داشتیم و برگشتیم. 🍂 خلاصه این کربلا رفتن ما هم ماجرای جالبی شد. دست عنایت الهی را به خوبی حس کردیم. 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🥀ـ﷽ـ🥀 #شنود ۳۴ #تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ روزهای سخت ۲ 🍂 در حال محاسبات مادی بودم که ناگهان متوجه عنای
🥀ـ﷽ـ🥀 ۳۵ روزهای بی تو بودن 🥀 در همان روزهایی که کار آموزش و مسائل امنیتی خیلی زیاد شده بود، یک روز به مادر همسرم زنگ زدم و گفتم: اینجا کارهایم خیلی زیاد است، اگر امکان دارد امشب را پیش همسرم و بچه‌ها بمانيد، من فردا عصر می آیم. 🥀 کمی به کارها رسیدم و نیمه‌های شب در اداره خوابیدم. در عالم خواب دیدم که مادر بزرگ مرحومم که مرا خیلی دوست داشت، بالا سر دیگ ایستاده و مشغول پخت غذاست. رفتم و گفتم: به به، چطورید؟ به ما هم از این غذا می دهید؟ گفت: نه، برای شما نیست. همسرت داره میاد، برای او دارم آش درست می کنم. از خواب پریدم. ترسیدم. خدایا این چه خوابی بود؟ توی دفتر کار نماز صبح را خواندم. بلافاصله بعد از نماز، گوشی من زنگ خورد. از این تماسهای بد وقت همیشه ترس داشتم. مادر همسرم بود. رنگ از چهره ام پرید. سلام کردم، اما او پشت گوشی ناله میزد و گریه می کرد... عصر روز بعد نشسته بودم کنار قبر همسرم. 🥀 به اتفاقات این دو سال فکر میکردم. از سال ۱۳۹۳ که من به بیمارستان رفتم تا سال ۱۳۹۵ که همسرم از دستم رفت. خداوند پس از ماجرای بیمارستانم، امتحانات سختی از من گرفت. اما هیچ گاه ناشکری نکردم. گفتم خدایا توفیق بده که بعد از این هم بنده ات باشم و ناشکری نکنم. 🥀 قبل از چهلم همسرم بود که از طريق رصد نیروهای نفوذی، گزارشی برای ما ارسال شد که یک تیم خرابکار از مرزهای غربی وارد کشور شده اند. من با یک تیم ویژه به دنبال آنها رفتیم. از طرفی نگران بودم که به مراسم چهلم همسرم نرسم و از طرفی می دانستم که اگر این تیم وارد کشور شود، خسارت جبران ناپذیری رقم خواهد زد. در آخرین تعقیب و گریز، توانستیم تمام اعضای این تیم را دستگیر کنیم. 🥀 بلافاصله راهی قم شدم. یک ساعت قبل از شروع مراسم رسیدم، اما با برخوردهای سرد خانواده همسرم مواجه شدم. یکی از مسئولین امنیتی همراه من آمد و برای خانواده همسرم توضیح داد که من در این مدت چه کردم. اما آنها ناراحت بودند و می گفتند چرا دیر آمدی! بچه های من که چند سالی محبت مادر را ندیده بودند، حسابی افسرده و پرخاشگر شده بودند. آن زمان زهرا هشت ساله و محمدعلی شش ساله بود. خانواده همسرم به من گفتند که فرزندانت، به دلیل از دست دادن مادر، باید در کنار خودت باشند، آنها را بردار و ببَر! 🥀 با آنها صحبت کردم که پول پیش منزل را بگیرم تا بتوانم در تهران جایی را رهن کنم. اما گفتند پول پیش را گرفتیم و خرج کفن و دفن و مراسم ها کردیم. پول پیش منزل من در قم از بین رفت. می خواستم بچه‌ها را بیاورم تهران و خانه ای اجاره کنم، اما چیزی نمانده بود. نفس عمیقی کشیدم. 🥀 رفتم سر مزار همسرم و حسابی گریه کردم. من و او، عاشق و معشوق بودیم. حسابی همدیگر را دوست داشتیم. حالا باید میماندم و در فراق او، با حجم کار بسیار بالا، دو فرزندم را هم بزرگ می کردم. از طرفی هیچ جایی در تهران نداشتم. نه خانه‌ای، نه پولی که جایی را اجاره کنم، نه وسایل زندگی و... 🥀 دست بچه ها را گرفتم و به سوی تهران آمدیم. دخترم را به خانه برادرم بردم و پسرم را به منزل مادرم. گفتم: چند وقتی از این دو تا مراقبت کنید. من هم در اداره مشغول بودم وشبها نیز همان جا می خوابیدم. 🖌 ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر @montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا هفت مرده غسل و کفن کنم گناهانم بخشیده میشه؟ کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روایتی از آنچه بر یک مرد به دلیل بد اخلاقی با همسر در برزخ گذشت ▪️این قسمت: به خدا می‌سپارمت ▫️تجربه‌گر : آقای بهروز عظیمی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5