eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
این حرف درگوشیه.mp3
10.11M
📣📣📣📣📣 استاد امینی خواه سلام دوستان خواهش می کنم خواهش می کنم گوش کنید و حتما برای دیگران ارسال کنید التماس می کنم دغدغه داشته باشید. ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ 💎کانال جهاد تبیین https://eitaa.com/jahad_14
هدایت شده از جهاد تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی پویابیاتی کلام رهبری رو به موسیقی ارزشی تبدیل کرد     ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ 💎کانال جهاد تبیین https://eitaa.com/jahad_14
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶چقدر این دلنشینه و تصاویر فوق العاده‌ش از طبیعت جهان چشمها رو مبهوت خودش می‌کنه؟!...😍 🔈نوای: عبدالحسین شفیع پور تو این شلوغی‌ها با حال خوش و خوندن یک دعای فرج ‌ قدمی برای ظهور مهدی فاطمه (عج) برداریم. 🌷نورالشهداء🌷 @noor110shohada کانال رهبر❤️👇😍👇 @khamenei_ir .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
🔴 توجه خاص آقا امام زمان (عج) به مادرشان حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها 🔵 حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. 🌕 مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. 🔹 حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. 🔹 طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 🔹 حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. 🔹 خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. 🔹 آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» 🔹 یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🔺 بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». 🔹 یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» 📚 منابع : کمال الدین، ج ۲ ص ۶۷۰ بحارالأنوار، ج ۶۸ ص ۹۶ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌وقتی داخل قبر شدی منتظر این سؤال باش... 👈مهمترین سوال قبر و قیامت... السلام علیک یا بقیةالله... http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#فایل‌صوتی😍 🔘مهم ترین سوال قبر!!! برا امام زمانت چیکار کردی؟!😱 ➕حتما گوش بدین رفقا👍
خوشم میاد نه سوره جمعه رو میخونی، نه دعای عهد روزانه و نه دعای ندبه آخر هفته و نه بخاطرش ترک گناه میکنی... آخر سر هم ژست منتظر میگیری شماها که‌ بخاطرش هیچ کاری نمیکنید، دقیقا انتظار دارید کی آستین بالا بزنه؟! :) 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «اثر ماچ استاد» 👤 استاد 🔸 وقتی استاد با یه ماچ یه نفر رو شیعه می‌کنه...😁 💚 ما باید یک کاری بکنیم که نام یامهدی و امام زمان مساوی با خیر رسانی به مردم باشه. 📥 دانلود با کیفیت بالا https://www.aparat.com/v/VcYjS ✅️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی تو خواهی آمد ┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅                    @khandehpak
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شب نیمه شعبان درب‌های آسمان باز می شود ┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅                    @khandehpak
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَ جَاءَتْ سَکرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِک مَا کنتَ مِنْهُ تَحِیدُ . و سرانجام سکرات (و بیخودی در آستانه) مرگ به حق فرامی‌رسد (و به انسان گفته می‌شود) این همان چیزی است که تو از آن می‌گریختی . ، مرگ سنتی همگانی و از قوانین فراگیر جهان هستی است که طی آن روح آدمی از بدن جدا و وارد عالم برزخ (عالمی میان دنیای مادی و فرا مادی) می‌شود. روح آدمی در آنجا به زندگی ابدی خود پس از مرگ تا روز قیامت ادامه می‌دهد. روح انسان پس از مرگ هوشیار است و بر حوادث درک دارد؛ مرسوم است که آدمی تا زمانی که زنده است خواب و پس از مرگ بیدار و هوشیار می‌شود؛ برخی از واقعیت‌ها در زمان حیات بر انسان پوشیده است و لحظه مرگ آشکار می‌شود. در لحظه مرگ رابطه انسان با اطرافیان و اطرافیانش با او قطع می‌شود و نمی‌تواند حالات و مواردی را که می‌بیند، برای اطرافیانش توضیح دهد. هنگام مرگ برخی از چیز‌هایی که آدمی قادر به دیدن آن نبوده مانند شیطان و فرشتگان در برابر دیدگانش ظاهر می‌شوند. انسان با مشاهده ملک الموت و دنیای ناآشنای اطرافش، متوجه پایان زندگی دنیایی خود می شود. نیکوکاران، فرشتگان قبض روح را به شکل زیبا و همراه با بشارت، سلام و تحیت مشاهده می‌کنند و کافران و ستمکاران، فرشتگان را بیم دهنده و با چهره‌های ترسناک می‌بینند. هر انسانی پس از مرگ، فرشتگان ثبت اعمال را می‌بیند و بلافاصله از وضع خود، بهشتی و اهل سعادت یا جهنمی و اهل عذاب بودن خود آگاه می‌شود. در اولین مراحل انتقال یا مرگ و زندگی در برزخ، روح آدمی فرشتگان مامور رزق و روزی را مشاهده می‌کند. بر اساس برخی روایات، هنگام مرگ شیطان با فرزندان و یاران خود سوره قاف ،#امام_حسین#امام_رضا#امام#امام_حسن#حضرت_زینب#حضرت_زهرا#قیامت#امام_زمان#مذهبی#سیروسلوک##حضرت_معصومه http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
زیبای یکی از دوستان از مشاهدهٔ عذاب و جایگاه عظیم 🦋یکی از دوستان ما از شاگردان مکتبی و ارادتمندان رحمة‌الله‌علیه، خاطره‌ای را بیان نمودند که در نوع خود بی‌نظیر و دارای مفاهیم عالی معنایی است. شرح مطلب از زبان ایشان: شب هنگام به حسب روال عادی، مشغول اقامهٔ بودم. کیفیت اجرا و زیبایی حالات معنوی زایدالوصف و در اوج ممکن، و نور و عنایات ایشان بسیار زیبا شامل حال بود. پس از اتمام نماز، شاید حوالی سه شب بود که مبادرت به انجام در نمودم. برحسب دستور استاد، عددی بالا از ذکر را انجام می‌دادم. شاید ده دقیقه گذشته بود که حین ذکر، یا چرت سنگینی بر بدنم مستولی شده بود. نمی‌دانم چه شد! نمی‌دانم کجا بودم! بکلی از خود جدا و رها بودم. در همان حال سجدهٔ حالت سنگینی از معنایی برزخی رخ داد. خودم را در منظرهٔ کوهستانی بسیار دلربایی دیدم که به سمت آبشار زیبایی در دامنهٔ کوه رهسپار بودم. در طنین زیبای کوهستانی، احساس می‌کردم صدای همهمهٔ بسیار زیادی می‌شنوم، اما چیزی نبود! هرچه پیش می‌رفتم صدا آشکارتر می‌شد. پس از لحظاتی در مسیر زیبا، به ناحیه‌ای رسیدم که انگار تاریک بود، صدای همهمه بطرز حیرت‌آوری، بسیار زیادتر شد تا در کمال تعجب و وحشت دیدم، که سمت چپ مسیر، یک درهٔ بزرگ واقعست که صدهاهزار نفر آدم بطرز بسیار ناخوشایندی در آنند. دادوهوار، آه‌وناله، زشتی محض، قیافه‌های سیاه‌وسفید بشدت پلید، بوی تعفن و زشتی... اینان وحشیانه از سروکول هم بالا می‌رفتند که خود را به من برسانند. موج سنگین جمعیت از دیوارهٔ دره بالا می‌آمدند اما یکباره جمعیت عظیم بر هم ریخته و می‌افتادند. می‌شنیدم که بشدت به همدیگر فوش و ناسزا می‌دادند. گریه می‌کردند. با چنگ و دندان و ناخن بر هم هجوم می‌بردند. سروصدا بشدتی عجیب بالا بود. صدهاهزار انسان، تا ناگهان بر فراز دره در جایی بلند، شخص باهیبت و بزرگی را دیدم که همه از او می‌ترسیدند و با دیدنش سکوت کردند. این شخص باابهت که از ازدحام وحشیانهٔ جمعیت معترض بود، فریاد برآورد: گم شید ای حرامیان بی‌وجود! ساکت باشید ای حرامیان بی‌وجود! باز یک نمازشب‌خوان از اینجا گذر کرد!!! باز یک نمازشب‌خوان دیدید!!! ساکت بمانید ای حرامیان بی‌وجود!!! از شدت تلخی دیدنِ تمنای این اشخاص و حال آنان، از چرت پریدم، دیدم هنوز زبانم در سجدهٔ یونسیه در حال چرخش است، و متوجه شدم که خداوند صحنه‌ای را نشانم داده است که حقانیت ، و عظمت مقام اقامه‌کنندگان نمازشب در آن مدل انسانهاست نقد بازیگران و واکنش سلبریتی ها به شهادت شهید الداغی👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
4_5967491135168319004.mp3
7.03M
🔊 ▫️مرده‌ای که زنده شد!!! به امام عصر علیه‌السلام در تاریکی قبرستان. 🔶برای دیگران هم ارسال کنید ╭─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╮ 🆔 @mahdaviyatfarhang❣ ╰─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╯
4_5967491135168319004.mp3
7.03M
🔊 ▫️مرده‌ای که زنده شد!!! به امام عصر علیه‌السلام در تاریکی قبرستان. 🔶برای دیگران هم ارسال کنید ╭─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╮ 🆔 @mahdaviyatfarhang❣ ╰─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 یکی از بهترین و زیبا ترین صحنه های زیارت کربلا 😍 🍃 شما فرض کن میری کربلا از دور حرم آقا اباالفضل رو میبینی با کلی شوق و ذوق و اشک خودت رو میرسونی به حرمش ،کامل زیارت میکنی همینطور عقب عقب که داری سلام میدی و از حرم بیایی بیرون ...👀 🙌 یک دفعه بر میگردی و این صحنه رو میبینی 😍 🌸به حق روزی همتون ان شــاءالله 🤲 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 قرائت یک‌سوره‌ یس برای تمام اموات چکار میکند ؟ 🔸 اگر کسی وارد قبرستان بشود و یک سوره یاسین برای تمام کسانی که درآنجا دفن اند بخواند : 1⃣ اولاً چه ثوابی برای خودش دارد ؟ 2⃣ ثانیاً چه چیزی عاید اموات می‌شود؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــ •┈┈••••✾• 🌸 •✾•••┈┈• 🛖✼ ҉ موکب حضرت رقیـہ ساבات ҉  ✼🍃 🆔@mokebroghaye315 👈♨️
﷽ 💠دیگر به کربلا نمی روم 💠 🔆 عالم بزرگوار ملا عبدالحمید قزوینی از کسانی است که توفیق شرفیابی محضر حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشته است ایشان خودش می گوید : 🔻 من به زیارت امام حسین علیه السلام مداومت داشتم و تمام زیارت های آن حضرت را پیاده میرفتم و چون پول کافی نداشتم معمولاً در حجره های ایوان صحن مطهر می ماندم . 🔻 یکی از روزها که می‌خواستم کربلا بروم وقتی به بلندی قبرستان وادی السلام نجف رسیدم ، دیدم که یک عده از اشراف و بزرگان نجف آمده بودند برای بدرقه یکی از آقازاده‌ها و ایشان با نوکر و خادمان خود به طرف کربلا حرکت می‌کرد؛ این صحنه را که دیدم پیش خود خجالت کشیدم و با خود گفتم که دفعه دیگر اگر اسباب راحتی و رفاه برایم فراهم نشود دیگر به کربلا نمی روم . 🔻 بالاخره روزها گذشت و یکی از ایام مخصوص زیارت امام حسین آمد یک عده از طلبه ها آمدند و اصرار داشتند که من هم با آنها بروم کربلا من هم قبول نمیکردم ، بالاخره با اصرار طلبه ها عازم کربلا شدیم . 🔻در بین راه به یک کاروانسرای رسیدیم که مخروبه بود و خلوت ؛ همانجا یک مقدار خوابیدیم و من بلند شدم که وضو بگیرم ، دیدم یک عربی دارد به من نزدیک می شود ، وقتی به من نزدیک شد گفت ملا عبدالحمید قزوینی تو هستی ؟ 🔻گفتنم بله ، گفت تو هستی که گفتی دیگر با ذلت و خواری به کربلا نمی روم تا اینکه با عزت و بدون مشکل بروم ؟ گفتم بله ؛ گفت آماده باش که مولای تو قمر بنی هاشم و آقای تو حضرت علی اکبر به استقبال تو آمده اند که قدر خود را بدانی و به اعتبارات دنیا افسرده و ناراحت نشوید . 🔻 حرف آن عرب تمام شد ، یک وقت دیدم دو نفر اسب سوار به شکل و شمایل آن دو بزرگوار که در کتب روایت خوانده و شنیده بودم وارد کاروانسرا شدند ، حضرت عباس علیه السلام از جلو و حضرت علی اکبر از پشت سر می آمدند ، تا این صحنه را دیدم ، بی اختیار خودم را از بلندی به روی زمین انداختم و دست و پای آن بزرگواران را بوسه می‌زدنم دورشان میگشتم . 📖دارالسلام عراقی ص۴۴۸ 🌿هرگزم نقش تو از لوح و دل و جان نرود 🌿هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود •┈┈••••✾• 🌸 •✾•••┈┈• 🛖✼ ҉ موکب حضرت رقیـہ ساבات ҉  ✼🌿 🆔@mokebroghaye315 👈♨️
💠 👈راه را گم کرده بودم مولایم نجاتم داد 🔸از اهالی سده اصفهان بود. همگان او را «ملاهاشم»(1) می خواندند. زهد و تقوا و کرامات عدیده اش زبانزد خاص و عام بود. مدتی بود تمنای زیارت بیت الله داشت. لذا قصد عزیمت حج نموده و با قافله ای راهی شد. 🔹در مسیر راه، تاریکی شب همه جا را پوشاند. ناگاه به خود آمد و اثری از قافله ندید. همه رفته بودند و او از قافله عقب مانده بود. صدای زنگ قافله را می شنید ولی اثری از آن دیده نمی شد. به این سو و آن سو حرکت کرد که شاید علامتی از دوستان همسفر خود بیابد ولی اثری نداشت جز پاره شدن کفش و لباسش و جراحتی که بر اثر خار مغیلان در پایش ظاهر شد. 🔸بر اثر شدت جراحت و خونریزی، پاهایش خشک شد و دیگر قادر به حرکت نبود. کاملا ناامید شد و در کنار بوته خاری بر روی زمین نشست. 🔹چون عادت به ذکر و دعا داشت مشغول دعا شده و دعای غریق و سایر ادعیه را بر زبان جاری می کرد. 🔸نزدیک اذان ماه با نور کمی طالع شده و بیابان را با نور خود اندکی روشن کرد. ناگهان صدایی شنید. صدای حرکت اسب بود. با خود گفت: نکند عرب های راهزن باشند که برای غارت و اسارت بازماندگان قافله آمده اند. از ترس این امر زبان در کام نهاده و خاموش و ساکت در سایه ی آن خار مخفی شد. 🟡بقیه ی داستان را اینچنین نقل می کند: ▪️سوار بالای سرم آمده و به زبان عربی گفت: حاجی قم (یعنی حاجی بلند شو). از شدت ترس نه حرکتی کردم و نه صحبتی. 🔸مرد عرب سر نیزه خود را کف پایم نهاده و این بار با زبان فارسی با ذکر نام خطابم کرده و فرمود: هاشم برخیز. سرم را بلند نمودم و سلام عرض کردم و جواب شنیدم. 🔸سوار عرب سۆال کرد: چرا خوابیده بودی؟ چه ذکری می گفتی؟ تمام آنچه پیش آمده بود را برایش شرح دادم. 🔸فرمود: برخیز تا برویم. 🔹عرض کردم: مولاجان پایم به حدی مجروح شده که دیگر قدرتی بر حرکت ندارم. 🔸فرمود: نگران نباش. زخم هایت خوب شده. حرکت مختصری کردم و با پای برهنه دو سه قدم راه رفتم. 🔸فرمود: بیا هم ردیف من، سوار شو. چون اسب بلند بود و زمین هموار، اظهار ناتوانی در سوار شدن نمودم. 🔸فرمود: پا بر روی رکاب و پای من بگذار و سوار شو. پا بر رکاب گذاشتم و مولایم دستم را گرفت و سوار شدم. ▪️با گرفتن دست ایشان چنان آرامشی در دلم پیدا شد که تمام دردها و غصه های گذشته را فراموش کردم. عبای ایشان نیز معطر به عطر خاصی بود که با استشمام آن احساس زنده دلی و شادابی می نمودم. ▪️در بین راه مقداری در احوال بعضی از مسافرین قافله و خصوصیات راه صحبت فرمود. از این رو گمان کردم ایشان از رفقای ایرانی است در قافله ی حج بوده است. در این حال آثار طلوع آفتاب ظاهر شد. 🔸فرمود: این نور چراغ را در مقابل مشاهده کن. اینجا منزل حاجیان و رفقای شماست. اسم صاحب قهوه خانه را نیز به من فرمود. 🔸فرمود: نزدیک قهوه خانه آبی هست. دست و پایت را بشوی و خاک از لباس هایت پاک کن و نماز بخوان و همین جا باش تا همراهانت برسند. ▪️پیاده شدم و دست بر زانو گرفتم ببینم آثار خستگی و جراحت هنوز وجود دارد. حالم بهتر شده بود. ناگاه به خود آمدم دیدم اثری از آن آقا نیست. ▪️به قهوه خانه آمدم و صاحب آن را به اسم صدا زدم. تعجب کرد. آنچه پیش آمده بود را برایش تعریف کردم. متأثر شد و بسیار گریه کرد و به من خالصانه خدمت می نمود. ▪️لباس هایم را عوض کردم و زخم هایم را وارسی کردم. روی لباس ها خون زیادی بود ولی زخمی باقی نمانده بود. فقط جای زخم ها پوست سفیدی وجود داشت مثل زخمی که خوب شده باشد. ▪️عصر فردا بالاخره قافله حاجیانی که همراهشان بودم به این منزل رسید. رفقا از مشاهده من که هنوز زنده بودم بسیار تعجب کرده و گفتند به یقین رسیده بودیم که جامانده ای و به دست عرب های حربی کشته شده ای. 🟠آنچه پیش آمده بود بازگو کردم. ارادت ایشان نیز نسبت به مولایمان حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر شده و تثبیت گردید. ************** ◽️پی نوشت: (1) حاج ملا هاشم صلواتی. بیش از صد و ده سال عمر کرد. متوفای سال 1338 هـ.ق 📚العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان. علامه نهاوندی 🔵 کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تلاوتی بی نظیر و تعجب مردم😍 🌼برای سلامتیش صلوات ◀️ماشاالله به این نفس ❤️برای فرج آقا عج صلوات🍃
02 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.23M
🔈 📣 جلسه دوم * ادامه داستان.... * عنایتی که در کودکی شامل حالم شد * نذر مادرم * نیاتی که داشتم را می دیدم. * ارزش هر عمل را نشانم می دادند * احساس بر شکستگی به من دست می داد * صفر هایی که در کارنامه عمل ردیف می شد * اعمالی که فکرش را نمی کردم ارزشمند باشد را از من خریدند. * نظام اعمال وملکوت آن را می دیدم. * عنایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها به من کردند * جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد‌. * ماجرای همسرم واتفاق عجیبی که افتاد * هیچ عمل خالصی نداشتم * مثالی جالب برای عمل خالصانه * شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود. * دغدغه ای که خدا از من خرید. * اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی. * چه شد که برگشتم. ⏰ مدت زمان: ۳۹:۵۹ 📆1401/03/06 ❗️ برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید. https://aminikhaah.ir/?p=6561 🔔 @Aminikhaah_Media
هدایت شده از ارشیو غسالخونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 قرائت یک‌سوره‌ یس برای تمام اموات چکار میکند ؟ 🔸 اگر کسی وارد قبرستان بشود و یک سوره یاسین برای تمام کسانی که درآنجا دفن اند بخواند : 1⃣ اولاً چه ثوابی برای خودش دارد ؟ 2⃣ ثانیاً چه چیزی عاید اموات می‌شود؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــ •┈┈••••✾• 🌸 •✾•••┈┈• 🛖✼ ҉ موکب حضرت رقیـہ ساבات ҉  ✼🍃 🆔@mokebroghaye315 👈♨️
﷽ 💠دیگر به کربلا نمی روم 💠 🔆 عالم بزرگوار ملا عبدالحمید قزوینی از کسانی است که توفیق شرفیابی محضر حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشته است ایشان خودش می گوید : 🔻 من به زیارت امام حسین علیه السلام مداومت داشتم و تمام زیارت های آن حضرت را پیاده میرفتم و چون پول کافی نداشتم معمولاً در حجره های ایوان صحن مطهر می ماندم . 🔻 یکی از روزها که می‌خواستم کربلا بروم وقتی به بلندی قبرستان وادی السلام نجف رسیدم ، دیدم که یک عده از اشراف و بزرگان نجف آمده بودند برای بدرقه یکی از آقازاده‌ها و ایشان با نوکر و خادمان خود به طرف کربلا حرکت می‌کرد؛ این صحنه را که دیدم پیش خود خجالت کشیدم و با خود گفتم که دفعه دیگر اگر اسباب راحتی و رفاه برایم فراهم نشود دیگر به کربلا نمی روم . 🔻 بالاخره روزها گذشت و یکی از ایام مخصوص زیارت امام حسین آمد یک عده از طلبه ها آمدند و اصرار داشتند که من هم با آنها بروم کربلا من هم قبول نمیکردم ، بالاخره با اصرار طلبه ها عازم کربلا شدیم . 🔻در بین راه به یک کاروانسرای رسیدیم که مخروبه بود و خلوت ؛ همانجا یک مقدار خوابیدیم و من بلند شدم که وضو بگیرم ، دیدم یک عربی دارد به من نزدیک می شود ، وقتی به من نزدیک شد گفت ملا عبدالحمید قزوینی تو هستی ؟ 🔻گفتنم بله ، گفت تو هستی که گفتی دیگر با ذلت و خواری به کربلا نمی روم تا اینکه با عزت و بدون مشکل بروم ؟ گفتم بله ؛ گفت آماده باش که مولای تو قمر بنی هاشم و آقای تو حضرت علی اکبر به استقبال تو آمده اند که قدر خود را بدانی و به اعتبارات دنیا افسرده و ناراحت نشوید . 🔻 حرف آن عرب تمام شد ، یک وقت دیدم دو نفر اسب سوار به شکل و شمایل آن دو بزرگوار که در کتب روایت خوانده و شنیده بودم وارد کاروانسرا شدند ، حضرت عباس علیه السلام از جلو و حضرت علی اکبر از پشت سر می آمدند ، تا این صحنه را دیدم ، بی اختیار خودم را از بلندی به روی زمین انداختم و دست و پای آن بزرگواران را بوسه می‌زدنم دورشان میگشتم . 📖دارالسلام عراقی ص۴۴۸ 🌿هرگزم نقش تو از لوح و دل و جان نرود 🌿هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود •┈┈••••✾• 🌸 •✾•••┈┈• 🛖✼ ҉ موکب حضرت رقیـہ ساבات ҉  ✼🌿 🆔@mokebroghaye315 👈♨️