بر خلاف بقیه عروسا که زیادی خسته می شدم؛ برای این عروس دوست داشتم تمام کاراشو با دقت بیشتری انجام بدم
حوصله به خرج بدم ...
این همه تو دنیا زخم دیده و اذیت شده؛
چطور دلم نیاد مثل فرشتها تمیز و خوش بوش نکنم
آخه دختر حضرت زهراست(سلام الله علیها)🥺💔
شروع کردم به شامپو؛صابون؛لیف کشیدن...
دست به هر جا میزدم توی زخمای عمیقش فرو میرفت😔
در دلم زمزمه میکردم خدایا اگه گناهان ما زیاده ولی لطف و رحمت و مغفرت تو بیشتره...
آروم شدم ؛دیگه اذیت نبودم؛ دیگه حالم بد نبود؛ دلم به بخشنده بودن خدا گرم شد
و میدونستم این وظیفه ی امروزمه که باید به نحو احسنت انجامش بدم...
@neiynava_313
غسلش تموم شد
باید از توی حوض بلندش میکردم که بذارمش روی کفنی که از قبل براش آماده کرده بود...
کجای پاتو بگیرم مادر
کجای تنتو بگیرم مادر
چه جوری بغلت کنم بذارمت روی کفن...💔
به هر سختی که بود از حوض بلندش کردم و روی کفن گذاشتمش
به یاد امام علی ع زمزمه میکردم فاطمه جان داری میری خداحافظ...😭😭😭
باید حنوط میشد کافور دستم گرفتم اول پیشونیشو زدم نزدیک گوشش شدم سلام منو به مادرم زهرا(س) برسون بگو هوای ما رو داشته باشه...😭💔
نوبت به حنوط کف دستاش رسید
یخ یخ بودن؛ قفل شده بودن؛
حالا حنوط دو زانو و دو نوک انگشتان بزرگ پا...
کفنو بستم رفتم رختکن...
نشستم گوشه ی از اتاق تا نفسی تازه کن...
#غسالخانه #امامعلی #غسل #دست #خدا #اخرت #دنیا #غمگین# گلزار#نینوا#تنهایی#ایذه