شاید باورتون نشه اما این اتفاق واقعی بود جنا..زه ایی که درغسالخانه با لبخند بود.
چندین بار اخری که میرفتم غسالخونه
زیاد حال دلم رو خوب نمیکرد....
منبع
@neiynava_313
من میرم غسالخونه تا هرانچه تو دلم ومغزم میگذره برای این دنیا همونجا بزارمشون بیام خونه ، میرم تا بیدار بشم و تلنگری برام باشه تا بتونم مسیرم رو درست تر برم.
باید خودمو می رسوندم جایی که اخرش همه مون روزی اونجا قرار میگیریم
سریع اماده شدم ورفتم رسیدم به گلزار از بین تمام مزار ها رد شدم وبهشون گفتم قوت وتوان بم بدید شما میتونید دست منو بگیرید پس منو تنها نزارید
خدایش با یه انرژی خوبی رسیدم تا دم سالن غسالخونه رفتم سمت جنا..زه و رفقام خداقوتی گفتم ..
طبق معمول تا بچه ها لباس ج..نازه رو در می اوردن من باید کفن رو اماده میکردمسالن انتظار پر از خانم بود واین مغز منو اذیت میکرد چون شلوغی باعث میشه نتونم کارمو درست انجام بدم و از طرفی نمیتونستم نقابم رو درست بکشم پایین
ولی چاره نبود باید کارومو میکردم...
بعداز کفن رفتم سمت ج..نازه با دیدنش شوکه شدم🥹 لبخند روی لبش بود گفتم خب شاید بدن خشک شده دهن اونجور مونده💔 اگه کسی دیگه جز خودم میگفت شاید باورش برام سخت میشد.
فضا یه فضای خاصی شده بود
بوی کافور این سری دیگه منو اذیت نمیکرد بعضی از جنا...زه ها اینقدر سخت غسل داده میشن که میگیم کی تموم بشه از بس فضا سنگین میشه( قضاوتی در کار نیست فقط تجربه مو میگم)
اما بعضی ج..نازه ها انگار که دلت نمیاد کفن کنی و بفرستی سردخونه
اینعروسمون هم از اون دسته بود
بقدر فضا خاص بود برامون بقدری سبک بود و کارهاش سریع انجام داده میشد..
که ذهنم رو به خودش درگیر کرده بود
سرش گرفتم دستم😭 تا اب رو بریزن توصورتش انگشت های دستم رو زیر سرش بالا پایین میکردم که خوب اب به همه جا برسه ، اما هنوز لبخند قشنگش روی لبش بود. مادر عزیز؟
قشنگم خوشحالی این دنیارو داری ترک میکنی و میری توآغوش خدا😭
دنیات چطور بوده،چطور زندگی کردی؟
که این همه فضای غسالخونه رو برای ما سبک کردی، دم غسالخونه رو دیدی؟؟
همه ی این جمعیت برای تو اومدن
دم گوشش گفتم حتما ادم خیلی خوبی بودی که اینجا غساله ها هم چشماشون برای تو گریون شده ابی که میریزم روی جسمت بجاش منو شفاعت کن تو این دنیا گیرم💔
ادامه دارد....
#غسالخانه #مذهبی #کفن #مادر#لبخند #آخرت #دنیا #گردشگری