eitaa logo
زندگی نامه اهل بیت
1.4هزار دنبال‌کننده
747 عکس
238 ویدیو
61 فایل
✨بدون حمایت و مکتب رهبرمان سید علی خامنه ای نمی توانیم به ظهور برسیم السلام علیک یا اباصالح المهدی ✨ ارتباط ،انتقاد ،پیشنهاد(تبادل نداریم) نشر حداکثری مطالب @dehghan68
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی نامه اهل بیت
عاشقانه_مذهبی ❤️ #رمان #حضرت_یار_من☺️ 🔸 #قسمت_نوزدهم #نماز میخوانی،کارت طول کشید و مجبور شدی
عاشقانه_مذهبی ❤️ ☺️ 🔸 از ماشین پیاده میشویم،پارک خلوت است،آوا با ذوق بابا،بابا میکند،روی تاب مینشینی آوا هم بغلت. _علی جون،برای تاب بازی یکم بزرگ نیستی؟! مثل بچه ها نچی میکنی و روی تاب خودت را هل میدهی!وقتی تو اینطور کودکی میکنی چرا من نکنم؟!روی تاب مینشینم،با شیطنت میگویی:خانم خانما برای تاب بازی یکم بزرگ نیستن؟! _نچ! چشمانم را میبیندم،طعم کودکی را مزه مزه میکنم!شروع میکنی به هل دادنم،تند هل میدهی صدایم درمی آید:وای!الان می افتم! توجه نمیکنی،محکم هل میدهی،میترسم! _علی جونه نجمه!حالم بد شد! تاب می ایستد!سریع از روی تاب بلند میشوم،ریز میخندی! _هروقت کم میاری جون خانممو وسط میکشیا! تکه چوبی از زمین برمیدارم،می دوی!آوا غش غش میخندد. _وایسا! بی توجه به حرفم زبان درازی میکنی!پشت درخت ها میروی! _بانو بچه بغلمه رحم کن! _کشتمت سید!دل و رودم الان میریزه بیرون! پایم پیچ میخورد،با نگرانی به سمتم می آیی!الکی ناله میکنم! با عصبانیت میگویی:چرا می دویی؟!ببینم پاتو! کمک میکنی بلند شوم و روی نیمکت بنشینم،کمی شلوارم را بالا میکشی،با دقت نگاه میکنی! آوا هم ژست تو را تقلید میکنید،با دقت به پایم زل میزند و لب به دندان میگیرد!خنده ام میگیرد با تعجب سرت را بلند میکنی! _چرا میخندی؟! به آوا اشاره میکنم،نگاهش میکنی،آوا سری تکان میدهد و دوباره به پایم زل میزند!فکرکنم خانم دکتر تشخیص داده وضعیت خوب نیست! با خنده میگویی:آخه تو هم آدمی اینطور واسه من ژست گرفتی فسقل؟!یه لقمه چپت کنم؟! بازویت را بشگون میگرم. _بانو این چه کاریه؟! _کی بود اونطور منو هل میداد؟! _کلک زدی؟پات چیزی نشده؟ با حس پیروزی میگویم:نه! نفس راحتی میکشی! _خدا رو شکر! تو چرا انقدر زرنگی؟!در هر فرصتی دلبری آقا؟! نگاهی به ناخن هایم می اندازی. _یا خدا!چنگک! نمیتوانم جلوی خنده ام را بگیرم! _علی خط خطیت نمیکنم به یه شرط! با حالت نمایشی آب دهانت را قورت میدهی! _هرچی بخوای!فقط منو نخور! خنده ام شدت میگیرد!آوا را بغل میکنم. _اگه برام بیسکوییت مادر و شیر بخری میبخشمت! _حالا تو شدی ضبط؟!از رو آوا تقلید میکنی عسل بانو؟! خودم را لوس میکنم. _خو چی کار کنم علی؟!ما که بچگی کردیم!نوستالژی با بیسکویت و شیر تکمیل میشه! با لبخند نگاهم میکنی. _تو که میدونی یه علی گفتنت برای کشتنم کافیه!به روی چشم!رنگارنگم به نوستالژی مون اضافه کن! نمیتوانم احساسی که در صورت و صدایت هست توصیف کنم! به سمت سوپر مارکت میروی و من پشت سرت وان یکاد میخوانم!راست میگفتی باید وان یکاد خواند مبادا عاشق، را چشم بزند! ... نویسنده :miss_dehghan ☺️ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
تنها من گرماے نگاه تو نیستم؛ ببیـن! پرنده ها🕊 هم، بہ هرجا ڪہ می روے، مےڪنند!!!  مولاے من♥️ دلم براے بہ هر سو پَر می ڪشد... 🌸🍃 . @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆