eitaa logo
زندگی نامه اهل بیت
1.4هزار دنبال‌کننده
747 عکس
238 ویدیو
61 فایل
✨بدون حمایت و مکتب رهبرمان سید علی خامنه ای نمی توانیم به ظهور برسیم السلام علیک یا اباصالح المهدی ✨ ارتباط ،انتقاد ،پیشنهاد(تبادل نداریم) نشر حداکثری مطالب @dehghan68
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋بِسمِ الرَبِّــ الشُهدا و الصِدیقین🦋 《زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانیداز طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید و بدانید که هر که چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت اورا بگیرم و اگر نه در اخرت برای او جبران کنم》 شهید نوید صفری 🌺روزبیست و سوم چـــله زیارت عاشورا🌺 ❣شروع چله: ۱۳۹۹/۱/۲۵ ❣پایان چله : ۱۳۹۹/۳/۲ 🍀به نیت از : ✨شهید نوید صفری و هدیه به اقا امام حسین علیه السلام ✨سلامـــتی و تعجیـــل‌در ظهـــور امام زمـــان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨حاجت روایــی شما همراهــان عزیز و بزرگــوار 🌺به نیــابت از : شهید صیاد شیرازی شهید عباس بابایی التـــماس دعا🙏🏻 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
ویژگی پنجاه و هشتم ۵٨. یتیم نوازی☑️ 📝 نامش را فراموش کردم،اما پسری سیزده ساله بود که پدرش راننده بود و در یک سانحه از دنیا رفت. 📝 ابراهیم خیلی مراقب این پسر بود. برایش خرج می‌کرد،او را باشگاه برد و وقتش را پر کرد. 📝 بعد متوجه شد که اینها مستأجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده.... 📝 روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسایه روبرویی ما رو حفظ کنه. تموم اجاره‌های عقب افتاده را پرداخت کرد و به صاحبخانه ما گفته که از این به بعد اجاره‌ها را او پرداخت می‌کند. 📝 او خوشحال بود و ابراهیم (شهید جاویدالاثر ) هم ساکت. اما من می‌دانستم که ابراهیم با همسایه صحبت کرده و هزینه‌ها را پرداخت کرده!! 📝فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ و اما(به شکرانه این همه نعمت که خدا به تو داده) یتیم را خوار، و رانده و تحقیر مکن. (ضحی/٩) @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
ابراهیم رفیقی داشت به نام محمد.فرهنگ و خانواده او با اهالی محل تناسبی نداشت. اما چندین بار با ابراهیم تمرین کرده و حتی به زورخانه حاج حسن آمده بود.او کشتی گیر نوفقی در باشگاه ابومسلم بود.او ابراهیم را دوست داشت، مثل دیگر کسانی که با یک برخورد با او دوست میشدند. محمد در مسابقات قهرمانی خوش درخشید و مسافر مسابقات جهانی کانادا شد.قبل از عزیمت،به دعوت ابراهیم  به زورخانه حاج حسن آمد. ساعتی بعد از تمرین،من و علی نصرالله راهی زور خانه شدیم.همین‌ که میخواستیم وارد شویم،با صدای فریاد ابراهیم مواجه شدیم! او داد می زد:من رو بزنید،اما با ممد کاری نداشته باشید.او مهمان ماست و... همین که وارد شدیم،دیدیم سه نفر از همین جماعت جاهل،چاقو به دست منتظر فرصت حمله هستند! محمد هم پشت ابراهیم پناه گرفته بود.ابراهیم هم داد می زد و... من تا وارد شدم یکی از آن ها را گرفتم و چاقو را از دستش خارج کردم. علی نصرالله هم به همین صورت و نفر آخر هم با حمله ابراهیم روی زمین افتاد. آن ها بعد از کتک خوردن فرار کردند.محمد از ابراهیم خداحافظی کرد و رفت.این محمد آن سال قهرمان مسابقات جهانی شد. بعد ها هم پله های پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کرد تااین که در سال های اخیر؛کسوت سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی را عهده دار شد.او محمد بنا،یکی از قهرمانان ملی ما شد.
@behesht_va_jahanam کانال بهشت و جهنم در سروش. . ..mp3
3.35M
✅ بـهشــ💐ـت و جهنـ🔥ــــم🔥 🎵 خیردنیا وآخرت... اگر میخای در زندگیت موفق بشی،دو چیز رو همیشه یادت باشه... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
زندگی نامه اهل بیت
عاشقانه_مذهبی ❤️ #رمان #حضرت_یار_من☺️ 🔸 #قسمت_بیست_و_یکـم آلبوم را ورق میزنم،به عکس نوجوانی ا
عاشقانه_مذهبی ❤️ ☺️ 🔸 به من نگاه میکنی،میگویی:آبمیوه و کیک خوبه؟ نگاهت میکنم،با لبخند! _نه!دیابت میگیریم! متعجب میگویی:دیابت؟! _اوهوم!زندگی مون به اندازه کافی شیرین هست،با تو فقط قهوه میچسبه! با نگاهم میکنی! _الان چطور خودمو کنترل کنم؟!کم کمش باید پرواز کنم! با خستگی برای سفر در خاطرات آمدی!میگویی در طول هفته از کار و خستگی هم بمیرم،جمعه روز خانواده است!رسم کردیم هر جمعه به یکدیگر هدیه بدهیم حتی به اندازه بودن در مکان هایی که خاطره داریم!آمدیم به کافی شاپ نزدیک دانشگاهم،با لبخند به فضا نگاه میکنم،یک روزی دونفری سر این میز نشستیم و حالا سه نفره! آوا مشغول بازی با منگوله های پوتین سفیدش است،سفارش دو فنجان قهوه و بستنی میدهی!میگویی:بستنی برای آوا! حواست به دخترمان هم هست!پدری دیگر! _علی دارم ذوق مرگ میشم،چه زود گذشت! دستت را زیر چانه ات میگذاری،به چشمانم زل میزنی! _از من راضی هستی؟وقتی این چندسالو مرور میکنی پشیمون نمیشی؟! من هم دستم را زیر چانه ام میگذارم،با هم لبخند عمیقی میزنیم،دفعه اولی که به اینجا آمدیم همین ژست را گرفتیم!در لفافه میگویی دلت تعریف میخواهد،خب مردی! _تو خواستگاری گفتی اگه از اخلاقم بگم تعریف از خود میشه،اون لحظه گفتم چه اعتماد به نفسی حالا میگم چه حقیقت کامل و کوتاهی گفتی علی! لبخندت بیشتر میشود. _جدی؟! _خیلی بیشتر از جدی مهربونم! پیشخدمت سفارش ها را می آورد،مشغول بستنی دادن به آوا میشوم،همانطور که دستش را زیر چانه اش زده،دهانش را جلو می آورد و به ما نگاه میکند! الحق که ضبط است!با عشق لپش را نوازش میکنم،لبخند دندان نمایی میزند،دوتا دندان درآورده،دلم میرود برایش!دستت روی دستم مینشیند! _قرار نشد شیرین بانو آقاشو یادش بره! قاشق را سمت دهانت میگرم،مثل همان روز!همین که میخوری بنیتا جیغ میکشد! با تعجب نگاهش میکنیم،با اخم دستم را میکشد!با لحن بانمکی میگویی:دختره حسود!انگار تو عشق خانمم شریک شده من چیزی میگم! آوا محکم بغلم میکند،با زبان عسلی اش "ماما" ی مظلومانه ای میگوید!دستان تپلش را میبوسم،حتی این دعوای زیبا شیرین است! با لحن بچگانه میگویم:باباعلی خو مثل ماما رو تو حسودم! رو به آوا میگویی:حسود باش!چون همیشه اول مهربانو بعد بچه هامون! قلبم می ایستد،مگر پدر نباید اول دخترش را دوست بدارد؟! و آن لفظ بچه هامون؟!نگران قلبم نیستی بی انصاف؟!من هم بلدم پس بگیر! _علی! نگاهم میکنی. _جانه دلم! _امشب بریم خونه بابا؟!دلم میخواد سه نفری کنار گلای شمعدونی بشینیم! هاج و واج نگاهم میکنی! _نجمه!دیگه نمیتونم!از این مجنون تر میخوای؟! ... نویسنده :miss_dehghan ☺️ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🦋بِسمِ الرَبِّــ الشُهدا و الصِدیقین🦋 《زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانیداز طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید و بدانید که هر که چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت اورا بگیرم و اگر نه در اخرت برای او جبران کنم》 شهید نوید صفری 🌺روزبیست و چهار چـــله زیارت عاشورا🌺 ❣شروع چله: ۱۳۹۹/۱/۲۵ ❣پایان چله : ۱۳۹۹/۳/۲ 🍀به نیت از : ✨شهید نوید صفری و هدیه به اقا امام حسین علیه السلام ✨سلامـــتی و تعجیـــل‌در ظهـــور امام زمـــان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨حاجت روایــی شما همراهــان عزیز و بزرگــوار 🌺به نیــابت از : شهید مصطفی احمدی روشن شهید مصطفی صدرزاد التـــماس دعا🙏🏻 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
ویژگی پنجاه و نهم ۵٩. خداوند حافظ ماست☑️ 📝 در عملیات فتح المبین گلوله‌ای به نخاع گردن ابراهیم برخورد می‌کند. او یقین می‌کند که فلج شده. 📝 نمی‌توانست دست و پایش را تکان دهد، اما با خدای خوبش حرف می‌زند. 📝 می‌گوید:خدایا من این بدن را برای خدمت به مردم می‌خواهم، قسم می‌دهم به حق حضرت زهرا (س) که مرا محافظت کنی تا فلج نشوم. 📝 حس او برمی‌گردد! در بیمارستان به معجزه خدا مشهور می‌شود! خدا از ابراهیم(شهید جاویدالاثر ) محافظت کرد و ابراهیم هم به قولش عمل نمود. 📝إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ (به این آیات بزرگ الهی سوگند) که هرکس مراقب و حافظی دارد!(طارق/۴) @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ بـهشــ💐ـت و جهنـ🔥ــــم🔥 📹 آدم خوب یعنی این! 👈🏼 این ویژگی، نشانه سلامت اخلاق و ایمان ماست @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
زندگی نامه اهل بیت
عاشقانه_مذهبی ❤️ #رمان #حضرت_یار_من☺️ 🔸 #قسمت_بیست_و_دوم به من نگاه میکنی،میگویی:آبمیوه و ک
عاشقانه_مذهبی ❤️ ☺️ 🔸 با خنده در برف دنبال آوا می دوم،جیغ میکشد،با تمام می دود،خپل یک ساله مان با لباس های پشمی سفید یک پشمک خوردنی شده یا به قول تو با محیط استتار کرده! گوله برفی به صورتم میخورد،یخ میزنم،با فاصله رو به رویم ایستادی،آوا را تشویق میکنی به سمتت بیاید،آوا با جیغ بابا بابا میکند! سریع بغلش میکنی،هردو برایم زبان درازی میکنید!پدر و دختر مقابل یک مادر؟!عادلانه نیست آقا! به حالت قهر رویم را برمیگردانم،دخترجوانی با تعجب نگاهم میکند،درحالی که سعی میکند موهایش را بپوشاند با تردید به سمتم می آید،کنارم می ایستی،توجهی نمیکنم،آوا با ماما گفتن میخواهد سرم شیره بمالد! دختر میگوید:ببخشید خانم! نگاهش میکنم _جانم!با منی؟! با لبخند به آوا نگاه میکند،سرت را پایین می اندازی! _دخترتون خیلی نازه،میشه از این خرگوشک عکس بگیرم؟! میدانم چرا تردید داشت،از خشک مقدس ها میترسد! با لبخند میگویم:بله عزیزم! آوا را از تو میگیرم،دختر به سمتم می آید و آوا را در آغوش میگیرد،با ذوق نگاهش میکند،آوا آرام به ما نگاه میکند!گویی کسب تکلیف میکند!تو هم اجازه میدهی! _بابایی خاله میخواد باهات بازی کنه! محکم آوا را به خودش فشار میدهد. _وای این چه نازه!لباساشو! همانطور که شال گردنت را درمی آوری و دور صورتم میپیچی میگویی:بازی اشکنک داره سر شکستنک داره بانوجان،قهر مهر نداریم!نخوره پشمکمونو؟! نگاهت میکنم،لوس میشوم! _علی صورتم یخ زدا! با مهربانی با شال گردن صورتم را پاک میکنی. _گرم شدی خانمی؟! ناز میکنم! _نچ! با دستانت صورتم را میگیری،آب میشوم مثل برف در مقابل خورشید!ناگهان فکری به سرم میزند! _علی گفتی برام چی خریدی؟! متعجب نگاهم میکنی! _روسری و مقنعه لبنانی،گذاشتم تو کیفت! _اشکال نداره به کسی بدمش؟! فکرم را میخوانی،لبخند میزنی! _نه عزیزم! بسته زیبایی که در کیفم گذاشتی برمیدارم،به سمت دختر میروم!میگوید:برای دخترت اسفند دود کن! _لطف داری بانو! بسته را به سمتش میگیرم،با تعجب نگاهم میکند! _هدیه ناقابل از طرف پشمک ما! آوا را در آغوش میگیرم. _نمیتونم قبول کنم! _گفتم که هدیه پشمکه باهاش بازی کردی،به من مربوط نیست!اصلا از بسته درنیومده بسته را دستش می دهم و خداحافظی میکنم،با تعجب و لبخند بدرقه ام میکند! به سمتم می آیی،با لبخند به چشمانم زل میزنی! _اگه تو بهشت ازم جدا باشی بهشتو جهنم میکنم! به سمتم می آیی،بستنی به دستم میدهی!از پشت روی زمین میکشی ام،شروع میکنیم،روی برف لیز خوردن همراه بستنی! این دیوانه بازی ها شدید میچسبد!میگویم:باید طوری بشم که بتونم بهشت کنارت باشم! ... نویسنده:miss_dehghan ☺️ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🕊به مناسبت ده کرامت و حمایت از خانواده های آسیب دیده از بیماری کرونا❣ 🌐 مدیریت مجموعه شهید ابراهیم هادی و شهید نوید صفری 🎁 به نیابت از این دوشهید بسته های حمایتی را بین خانواده های نیازمند تهیه و توزیع کردند @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆