🔉#برزخ_در_المیزان
📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ
📣 جلسه ششم
* چرا در ماه رمضان برای شنیدن و یاد مرگ آماده تریم؟
* تسبیح خاص و عجیب پرندگان در طلوع و غروب آفتاب
* حکایات ساعات روز
* خواندن زیارت عاشورا قبل غروب یا قبل طلوع آفتاب؟!
* آمادگی انسان برای درک عوالم بعدی در غروب آفتاب
* انسان از نجاست به دنیا آمده و حامل نجاست ودر نهایت تبدیل به نجاست میشود.
* انسان سراسر جهل و نقص
* نمیدانم و نمیتوانم؛ خلاصه انسان
* توهم استقلال، مهمترین رکن توهم
* حس دوگانه متوهمانه متضاد در انسان
* توهم غلط از توحید منجر به عدم یاد مرگ
* اولین احساس تجربهکنندگان مرگ
* وجود ربطی انسان به خداوند
* تمثیل وجود ربطی به برنامه تلویزیون
* همه عالم، انعکاس خداوند متعال
* اراده انسان در دریافت تجلی
* متشابهات در قرآن نداریم، مشکل از گیرنده است.
⏰ مدت زمان: ۳۳:۱۸
📆1401/01/20
#رمضان_1443
#مشهد_مقدس
#برزخ
#توحید
💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹
زندگی بعد از مرگ
https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت دوم : محبت پدر
✔️ راوی : رضا هادی
🔸درخانه اي کوچک و مستاجري درحوالي ميدان خراسان تهران زندگي ميكرديم.
اولين روزهاي ارديبهشت سال 1336 بود. پدر چند روزي است كه خيلي خوشحال است.
خدا در اولين روز اين ماه، پسري به او عطا کرد. او دائماً از خدا تشكر ميكرد.
هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق مي كند.
البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: «ابراهيم »
🔸پدرمان نام پيامبري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و #توحيد بود. و اين اسم واقعاً برازنده او بود.
بستگان و دوستان هر وقت او را مي ديدند با تعجب مي گفتند: حسين آقا، تو سه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پسر اينقدر خوشحالي
ميكني؟!
پدر با آرامش خاصي جواب مي داد: اين پسر حالت عجيبي دارد! من مطمئن هستم كه #ابراهيم من، بنده خوب خدا م يشود، اين پسر نام من را هم زنده مي كند!
راست مي گفت. محبت پدرمان به #ابراهيم، محبت عجيبي بود.
هر چند بعد از او، #خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد،اما از محبت پدرم به #ابراهيم چيزي كم نشد.
٭٭٭
🔸#ابراهيم دوران دبستان را به مدرسه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد.
يكبار هم در همان سال هاي دبستان به دوستش گفته بود: باباي من آدم خيلي خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توي خواب ديده.
وقتي هم كه خيلي آرزوي زيارت #كربلا داشته، حضرت عباس را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده.
زماني هم كه سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود: پدرم مي گه، آقاي #خميني كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه.
حتي بابام مي گه: همه بايد به دستورات اون آقا عمل كنند. چون مثل دستورات امام زمانه(عج) می مونه.
🔸دوستانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرف ها رو نزن. آقاي ناظم بفهمه اخراجت ميكنه.
شايد براي دوستان ابراهيم شنيدن اين حرف ها عجيب بود. ولي او به حرفهاي پدر خيلي اعتقاد داشت.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🔻╔══🦋°🌷 °🦋══╗
☫شهید ابراهیم هادی
https://eitaa.com/joinchat/128647445Ce167e7a2de
╚══🦋°🌷 °🦋══╝🔻
⚠️جوانی که وابستگی های دنیا در لحظه مرگ کار دستش داد!
شهید آیتالله دستغیب از قول یکی از دوستانش میگوید: زمانی که در حومه لارستان به معلمی مشغول بودم جوانی به نام احمد از اهل آن روستا سخت مریض و آماده مرگ شد. من در حالت احتضار بالای سرش آمدم و تلقین را شروع کردم، ولی هرچه تلاش کردم جمله «علی ولی الله» را نگفت. بعد در حالت بی هوشی فرو رفت و او را در بیمارستانی در شیراز بستری نمودند و پس از مدتی حالش خوب شد. به دیدن او رفتم و گفتم آن روزی که به تو تلقین میگفتم چرا از گفتن «علی ولی الله» خودداری کردی؟ احمد از این سوال من حالت وحشتی پیدا کرد و گفت: هنگام تلقین دیدم شهادتین به صورت زنجیری است که سه حلقه قطور دارد. روی حلقه اول «لاالهالاالله» و روی حلقه دوم «محمّدٌ رسول الله (ص)» و روی حلقه سوم «علی ولی الله» نوشته بود. حلقه اول در دست من بود و حلقه دوم در وسط و حلقه سوم در دست شخصی بود که هیکل او وحشت آور بود! او در یک دستش حلقه شهادت به ولایت بود و در دست دیگرش کیسه ای بود که من احساس میکردم تمام پول و دارایی من در آن است. وقتی میخواستم جمله «علی ولی الله» را بگویم آن دیو، زنجیر را به سختی از دستم میکشید و میگفت: اگر گفتی تمام اموالت را میبرم. من هم که خیلی به اینها علاقه داشتم از ترس نمیگفتم. البته در آن حالت که محبت زیادی به پولهایم داشتم حلقه #توحید را هم رها نمی کردم. در این کشمکش شدید بودم که ناگاه سیدی نورانی آمد و پای مبارک را روی زنجیر گذارد. دست شیطان زیر پای او فشرده شد و فریادی زد و زنجیر را رها کرد و تمام زنجیر به دست من آمد.
🌷 مرحوم آیت الله سعادت پرور(ره) نقل می کنند :
✍ پس از فوت خواهرم ، به خدمت آیت الله بهجت(ره) رسيدم ، دستور فرمود : روزهاى #جمعه ، سوره ى #صافات و #توحيد را برايشان بخوانم و #خيرات هم بنمايم.
☘ سپس فرمود : شخصى ، كسى را كه زنده بود در خواب می بيند ، در ميان باغى است و قصرهايى در آن جا است ، می پرسد : اين قصرها براى كيست؟ میگويد : براى من است ، آن شخص تعجب میكند ، میگويد : تعجب مكن ، عجيبتر از اين ، آن كه اين قصرها را در برابر دو فلس به من داده اند!
👌 سپس بيدار میشود و او را ملاقات میكند و خوابش را برايش تعريف میكند ، میگويد : بله ، روز گذشته مثلًا دو فلوس دادم ، كوزهاى خريدم و با آن ، به مردم آب دادم.
📖 رسائل عرفانی ص168
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گروه خیرات برای اموات
https://eitaa.com/joinchat/2945581308C8c77f6bb68
در این گروه روزانه، دو روز یک بار، هفتگی به یاد امواتتون افتادید ازش به نام یاد کنید
تا لیستی از اموات تهیه شود و به یادشون قرائت قران، ادعیه و اذکار کنیم.