تشنگی امانش را بریده بود
از خط بر می گشت
روزه بود
به سنگر که رسید اذان را گفتند
آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد
#لب_های_تشنه_حسین علیه السلام
لیوان را از دستانم گرفت و به دم #سنگر رفت
منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید
سوت خمپاره ای آمد ...
گرد و خاک شد
چشمانم را که باز کردم
او را غرق در خون یافتم، سیرآبِ سیرآب... .
الهی
أنت أنت
و أنا أنا ...
تو تویی
و من، منم ...
ببخش...
#صحیفه_سجادیه
#التماس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
تشنگی امانش را بریده بود
از خط بر می گشت
روزه بود
به سنگر که رسید اذان را گفتند
آب را سمتش گرفتم و گفتم: بنوش به یاد
#لب_های_تشنه_حسین علیه السلام
لیوان را از دستانم گرفت و به دم #سنگر رفت
منتظر رفیق اش بود که او هم بیاید
سوت خمپاره ای آمد ...
گرد و خاک شد
چشمانم را که باز کردم
او را غرق در خون یافتم، سیرآبِ سیرآب... .
الهی
أنت أنت
و أنا أنا ...
تو تویی
و من، منم ...
ببخش...
#صحیفه_سجادیه
#التماس_دعا_در_لحظات_سبز_افطار
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
" کار برای خدا خستگی ندارد "
این را لبخندتان می گوید ...
🔺ساخت سوله جهت #سنگر ..
#دفاعمقدس
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@zendegishahid
زمانی که شهرِ سَر پل ذهاب
منطقه جنگی بود و با خط مقدم
کمتر از ۵ کیلومتر فاصله داشت..!!
📸 مهرماه ۱۳۵۹
عکاس: مریم کاظم زاده
#سنگر
#رزمنده
#دفاع_مقدس
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
@zendegishahid