eitaa logo
داستان زندگی شهدا
234 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.1هزار ویدیو
89 فایل
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد#شهدا کمتر از#شهادت نیست . مقام معظم رهبرے❤️ تبادل و تبلیغ نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
● رفتنش به سوریه در سال ۹۴ و زمانی بود که نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیری‌ها اتفاق افتاد. با این اتفاق آقا مرتضی خیلی در رفتنش جدی شد. می‌گفت اگر این‌ها به حرم حضرت زینب (س) برسند امکان دارد چنین بی‌حرمتی را انجام دهند. ● همیشه می‌گفت: «بهترین سرنوشت و سرانجام برای انسان‌ها جز شهادت چه چیز می‌تواند باشد؟» با آنکه من به او می‌گفتم فکر رفتن شما هم برایم سخت است، ولی مرتضی خیلی با آرامش بنده را متقاعد می‌کرد و می‌گفت: «بهترین چیزی که آدم برای عزیزش بخواهد چه چیزی می‌تواند باشد؟ این همه در زندگی تلاش می‌کنیم که سرانجام چه شود؟ ما این همه سر روضه‌های اهل بیت (ع) می‌رویم تا وقتی نیاز باشد جهاد کنیم. اگر بی‌خیال باشیم چگونه رویمان می‌شود دوباره روضه اهل بیت (ع) را گوش کنیم؟» ● به من می‌گفت: «هرموقع یا هر طوری که خبر شهادت من به دستت رسید این جمله را با خودت تکرار کن «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» بدون شک مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام بزرگ‌ترین مصیبت در عالم است و هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت امام حسین (ع) نیست.» همین حرف‌های آقا مرتضی باعث می‌شد آمادگی روحی در رفتنش برای من ایجاد شود. ● حتی ایشان در سفر آخری که به سوریه داشت یک دستنوشته برای من به یادگار گذاشته بود که بعد از شنیدن خبر شهادتش آن را خواندم. واقعاً باعث شد قلبم خیلی آرام شود. برایم خیلی شیرین بود که آقا مرتضی حتی بعد از شهادتش هم به فکر من بود. آخرین نوشته شهید شفاعت نامه‌ای بود که با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» شروع می‌شد. نوشته بود در آن دنیا من را شفاعت می‌کند و باز به من تأکید کرده بود یادم نرود هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت امام حسین (ع) نیست. ✍به روایت همسر بزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۶/۱۲/۹ تهران ●شهادت : ۱۳۹۶/۸/۲۳ دیرالزور عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃 @zendegishahid
●آقا محمد(مرتضی) بسیار قدرشناس و صادق بودند، به نحوی‌که طی 10 سال زندگی مشترک، هیچ‌گاه از همسرم دروغ نشنیدم، همیشه به دنبال رفاه و آسایش خانواده بودند، حتی اگر خودشون در سختی قرار می‌گرفتند. ●همیشه می‌گفتند: از امام حسین (ع) شرم دارم که در کربلا به فکر آسایش همسر و خانواده‌ام باشم، به همین خاطر هیچ‌گاه با هم کربلا نرفتیم. ●همسرم ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا (س) داشتند و می‌گفتند: چادر، حجاب حضرت زهرا (س) است، اگر مشاهده می‌کردند خانم چادری به زمین می‌خورد، همان‌جا ایستاده و گریه می‌کردند. ●آقا محمد علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند، مدتی بود که دایم می‌گفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما می‌ترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم. ●رفتند سوریه موقعی که پیکر مطهر شهید بازگشت، زمانی‌که داخل معراج شهدا بودیم، به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود افتادم نمیدونستم که روز خاکسپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او می آورند. 🌷 عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃 @zendegishahid
هی نگاهت بڪنم، گم بشوم در چشمت گم شدن در شبِ چشمان تو پیدا شدن است... : دوست دارم اگر شهید شدم ؛ پیڪری نداشتہ باشم از ادب دور است ڪہ در پیشگاه سیدالشهدا با تنے سالم و ڪفن پوش محشور شوم... 🌷 🏴 @zendegishahid
● رفتنش به سوریه در سال ۹۴ و زمانی بود که نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیری‌ها اتفاق افتاد. با این اتفاق آقا مرتضی خیلی در رفتنش جدی شد. می‌گفت اگر این‌ها به حرم حضرت زینب (س) برسند امکان دارد چنین بی‌حرمتی را انجام دهند. ● همیشه می‌گفت: «بهترین سرنوشت و سرانجام برای انسان‌ها جز شهادت چه چیز می‌تواند باشد؟» با آنکه من به او می‌گفتم فکر رفتن شما هم برایم سخت است، ولی مرتضی خیلی با آرامش بنده را متقاعد می‌کرد و می‌گفت: «بهترین چیزی که آدم برای عزیزش بخواهد چه چیزی می‌تواند باشد؟ این همه در زندگی تلاش می‌کنیم که سرانجام چه شود؟ ما این همه سر روضه‌های اهل بیت (ع) می‌رویم تا وقتی نیاز باشد جهاد کنیم. اگر بی‌خیال باشیم چگونه رویمان می‌شود دوباره روضه اهل بیت (ع) را گوش کنیم؟» ● به من می‌گفت: «هرموقع یا هر طوری که خبر شهادت من به دستت رسید این جمله را با خودت تکرار کن «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» بدون شک مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام بزرگ‌ترین مصیبت در عالم است و هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت امام حسین (ع) نیست.» همین حرف‌های آقا مرتضی باعث می‌شد آمادگی روحی در رفتنش برای من ایجاد شود. ● حتی ایشان در سفر آخری که به سوریه داشت یک دستنوشته برای من به یادگار گذاشته بود که بعد از شنیدن خبر شهادتش آن را خواندم. واقعاً باعث شد قلبم خیلی آرام شود. برایم خیلی شیرین بود که آقا مرتضی حتی بعد از شهادتش هم به فکر من بود. آخرین نوشته شهید شفاعت نامه‌ای بود که با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» شروع می‌شد. نوشته بود در آن دنیا من را شفاعت می‌کند و باز به من تأکید کرده بود یادم نرود هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت امام حسین (ع) نیست. ✍به روایت همسر بزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۶/۱۲/۹ تهران ●شهادت : ۱۳۹۶/۸/۲۳ دیرالزور عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃 @zendegishahid
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هی نگاهت بڪنم، گم بشوم در چشمت گم شدن در شبِ چشمان تو پیدا شدن است... : دوست دارم اگر شهید شدم ؛ پیڪری نداشتہ باشم از ادب دور است ڪہ در پیشگاه سیدالشهدا با تنے سالم و ڪفن پوش محشور شوم... 🌷 @zendegishahid
●آقا محمد(مرتضی) بسیار قدرشناس و صادق بودند، به نحوی‌که طی 10 سال زندگی مشترک، هیچ‌گاه از همسرم دروغ نشنیدم، همیشه به دنبال رفاه و آسایش خانواده بودند، حتی اگر خودشون در سختی قرار می‌گرفتند. ●همیشه می‌گفتند: از امام حسین (ع) شرم دارم که در کربلا به فکر آسایش همسر و خانواده‌ام باشم، به همین خاطر هیچ‌گاه با هم کربلا نرفتیم. ●همسرم ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا (س) داشتند و می‌گفتند: چادر، حجاب حضرت زهرا (س) است، اگر مشاهده می‌کردند خانم چادری به زمین می‌خورد، همان‌جا ایستاده و گریه می‌کردند. ●آقا محمد علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند، مدتی بود که دایم می‌گفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما می‌ترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم. ●رفتند سوریه موقعی که پیکر مطهر شهید بازگشت، زمانی‌که داخل معراج شهدا بودیم، به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود افتادم نمیدونستم که روز خاکسپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او می آورند. 🌷 @zendegishahid
● رفتنش به سوریه در سال ۹۴ و زمانی بود که نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیری‌ها اتفاق افتاد. با این اتفاق آقا مرتضی خیلی در رفتنش جدی شد. می‌گفت اگر این‌ها به حرم حضرت زینب (س) برسند امکان دارد چنین بی‌حرمتی را انجام دهند. ● همیشه می‌گفت: «بهترین سرنوشت و سرانجام برای انسان‌ها جز شهادت چه چیز می‌تواند باشد؟» با آنکه من به او می‌گفتم فکر رفتن شما هم برایم سخت است، ولی مرتضی خیلی با آرامش بنده را متقاعد می‌کرد و می‌گفت: «بهترین چیزی که آدم برای عزیزش بخواهد چه چیزی می‌تواند باشد؟ این همه در زندگی تلاش می‌کنیم که سرانجام چه شود؟ ما این همه سر روضه‌های اهل بیت (ع) می‌رویم تا وقتی نیاز باشد جهاد کنیم. اگر بی‌خیال باشیم چگونه رویمان می‌شود دوباره روضه اهل بیت (ع) را گوش کنیم؟» ● به من می‌گفت: «هرموقع یا هر طوری که خبر شهادت من به دستت رسید این جمله را با خودت تکرار کن «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» بدون شک مصیبت سیدالشهدا علیه‌السلام بزرگ‌ترین مصیبت در عالم است و هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت امام حسین (ع) نیست.» همین حرف‌های آقا مرتضی باعث می‌شد آمادگی روحی در رفتنش برای من ایجاد شود. ● حتی ایشان در سفر آخری که به سوریه داشت یک دستنوشته برای من به یادگار گذاشته بود که بعد از شنیدن خبر شهادتش آن را خواندم. واقعاً باعث شد قلبم خیلی آرام شود. برایم خیلی شیرین بود که آقا مرتضی حتی بعد از شهادتش هم به فکر من بود. آخرین نوشته شهید شفاعت نامه‌ای بود که با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» شروع می‌شد. نوشته بود در آن دنیا من را شفاعت می‌کند و باز به من تأکید کرده بود یادم نرود هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت امام حسین (ع) نیست. ✍به روایت همسر بزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۶/۱۲/۹ تهران ●شهادت : ۱۳۹۶/۸/۲۳ دیرالزور @zendegishahid