eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
256 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حق می‌دهم یزید که اینگونه تب کند، خب زن ندیده بود، مبارز طلب کند! قیام می‌کنم | سجاد محمدی
※مجموعه داستان ۱۰ (آخر) روز دهم  | حرّ بن یزید ریاحی | ماجرای مردی که رسید | ※ امام حسین علیه‌السلام در منزلگاه ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد. به گفته منابع، حُرّ نه برای جنگ بلکه برای انتقال امام نزد ابن‌زیاد اعزام شده بود و از این‌رو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صف‌آرایی کرد. • حرّ گرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام ✘ محترمانه ✘ بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها نیز اشاره کرد. • در روز عاشورا، عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود و حرّ را فرمانده بنی‌تمیم و بنی هَمْدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام گردید. • حرّ چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید، نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام) بجنگی؟» • گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیدالله) نپذیرفت.» ✘ پس حر، عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد. مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست تو را نام می‌بردم، پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟» ✘ حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.»✘ • حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد. • گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. ـــــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ بعضی پُل ها خراب کردنی نیستند! که اگر خراب شوند، ستونِ عاقبت بخیری در درون انسان فرو می‌ریزد! یکی از این پُل ها، که اگر فرو بریزد، خانه خراب می‌کند آدم را : است! حتی اگر وسط سپاه حق باشی، بی‌ادب که باشی یعنی خطرناکی برای امام، ناامنی برای امام، و حتماً در فتنه‌ای همه‌ی سعادت را می‌گذاری و میروی! ولی اگر این پُل فرو نریزد، وسط سپاه دشمن هم که باشی، ادب و احترام در برابر ارزش‌ها، تو را در اولین دور برگردان، به بازگشت می‌کشاند. • آری ؛ امّـــــا چشمان حرّ کور نشده بود، و دوراهیِ انتخاب را دید! حر به میانجیگری "ادب و حفظ حرمتش" به سپاه امام رسید! نه به سپاه امام ... که به معیّت امام در دنیا و آخرت رسید. | الحمدالله
سرفصل های ۱• لزوم شناخت ظهورات یک مقام برای کسب آن ۲• تجلی ظهورات یک مقام = تثبیت مقام ۳• چند راهکار مهم خودمراقبتی از حجاب‌ها و حمله‌های مقدس شیطان در مسیر کسب مقام محمود
4_5915739077059022492.mp3
14.04M
۱۰ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. | ※ مسیر فهم مقام محمود تا کسب مقام محمود، از درون زندگی ما می گذرد! و زندگی پر از فراز و نشیب و خطراتی است که می تواند انسان را از مسیر دور کند. ✘ چه کنیم که خطرات این مسیر، ما را از هدفمان باز ندارد و بسرعت به مقصد برسیم؟ منبع : کارگاه مقام محمود
🌴باعرض سلام ادب شب بخیر روایت خاطرات عملیات کربلا 10به یادنام شهدا شروع می کنیم🌴🌴🌴 قسمت26از روایت عملیات کربلا 10🌹🌹🌹🌹
و در ستون از پل رد شديم اما به يكباره چند هواپيماي عراقي با حمله اي برق آسا تمام بمب هاي خوشه اي خود را روي ستونها ريختند اما با امداد غيبي و وزش باد تمام بمب هاي خوشه اي كه مانند اعلاميه بر سرمان فرو ريخته بود بر روي تپه مجاور فرود آمدند و جاي جاي تپه مقابل رو منفجر كرده و شخم زدند كه متاسفانه چندين نفر از رزمندگان پدافند هوايي شهيد و زخمي شدند 🌴🌹🌴🌹🌴
در پي اين وضعيت چند فروند بالگرد هوانيروز اومدند و ستونهاي رزمندگان مالك رو هليبرد كردند باز هم ما رو به دليل اينكه گردان مالكي نيستيم سوار نكردند و بقيه راه رو در اون گل و شل تا بالاي قله گرده رش با پاي پياده گز كرديم 🌴🌹🌴🌹🌴🌹
و هر چند صباحي به تويوتا هايي كه در گل مانده بودند نظاره ميكرديم و به اميد اينكه از گل درآيند و ما را هم ببرند بوديم اما نشد كه نشد با يك لودر مسافت كمي رو طي كرديم و سولات فني خود را براي تو راه نموندن پرسيديم  🌴🌹🌴🌹🌴🌹
كه با راهنمايي راننده لودر و پس از رسيدن به بالاي قله گرده رش در ابتداي غروب باز هم راه داشتيم و راه ، بايد در آن سرما از قله پايين ميامديم كه خيلي سخت بود در هنگام تاريكي شب بدون اسلحه و تجهيزات اما بايد مي آمديم، از دور تبادل آتش و تيرهاي رسا 🌴🌹🌴🌹🌴
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ادامه روایت خاطرات عملیات کربلا 10 انشاالله فردا شب شهدارا باصلوات   یادکنید پایان 26از روایت عملیات کربلا 10 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
 🌷🌸مهمان معنوی امشب🌷🌸     ،بیایید  با ذکر صلواتی برای شادی تمام شهدا 🌸🌷مخصوصا این شهید بزرگوار ، به آنها متوسل بشویم 🌹🌸هر شب به نیت یک شهید 🌸🌹 اللهم صل علی محمد ⚘وال محمد و عجل فرجهم🌷🍃 🌴🌴🌴🌴
امروز به این سوال خوب فکر کن ؛ محرم تو چه طوریاست ؟ محرم تقویمیه یا محرم خادم‌الحسین ..؟ الان حسرت این ده روز رو داری یا حسرت رو با یه چیز مهم تر، همراهِ‌ هم داری !!؟ تو فکر میکنی محرم‌ت تمام شده یا نه؟ فاذا فرغت فانصب داری .. ؟ ‌