عده ای ۱ماه عده ای ۲ماه وعده ای سه ماه وتعدادی هم ۴۵روزتعهدداشتن،بیشترنیروهای گروهان شهیدسماوات محصل بودن،طبق روال همیشه جنگ ،بایدتابه الان عملیات انجام میشد پایان قسمت چهل دوم 🌴🌹🌴🌹

ادامه روایتگری سعیداسداللهی قسمت چهل سوم ولی چه دلیلی داشت که خبری نبودهیچکس نمیدانست،خبراعتراض بچه هابه گوش حاج رضا رسیده بود،بلافاصله حاجی آمد،به همه نیروهاچه گروه ویژه وچه گروهان ماسری زدوموقع رفتن سفارش کرده 🌴🌹🌴🌴

بودهررزمنده ای میخوادبرود مانعی نیست اگه من تنهای تنهابمانم ،دراین شرایط حساس امامم راتنهانمیگذارم،این جمله حاج رضاچنان بچه هارامنقلب کرده بودکه خون نامه ای نوشتن (بابریدن دستانشان وجاری شدن خونشان خون نامه راامضاءکردند)دراین خون نامه نوشته بودن تاآخرین قطره خون ثابت قدم خواهیم ماند 🌴🌹🌴🌴

رفت وآمدباقایق ازطرف تیپ ولشگرهاتوجه عراقیاراجلب کرده بود،رفت وآمدآنقدرزیادشدکه منطقه ناامن شد،حتی شاهدبودیم که عراقیابابلندگوپیام میدادن که تیپ انصارالحسین مااطلاع داریم 🌴🌹🌴 🌹

شمامیخواهیدازاینجاعملیات کنید،قبل ازکشته شدن خودتانه نجات بدید،این صدای عراقی نبودبلکه ازمنافقین بودن،گرازهای دست کمی ازعراقیا نداشتن ،وحشی بودن ودربعضی ازمواقع مزاحم میشدن .پایان قسمت چهل سوم 🌹🌴🌹☘

ادامه روایتگری سعیداسداللهی قسمت چهل چهارم ازهمه مهمتررفتارهای معنوی بودکه خیلی ازبچه هاباتوجه به حضوردرخط مقدم ازآن غفلت نمیکردن،انجام تکالیف شرعی ودینی به موقع، مخصوصانمازشب بود 🌹🌴🌹🌴

عده ای بلم برمیداشتن ومیرفتن داخل نیزارهایی که نیازبه نگاهبانی نداشت ونمازشان راادامیکردن،یکی ازآن عده شهیدتقواطلب بود،تااینکه پس ازمدت کمترویابیشتراز۲۰ روزماندن درهوروروستای رفیع بدون هیچگونه حرکتی وعملیاتی دستورعقب شد 🌴🌹🌴🌹

وسائلمان راجمع وجورکردیم وباقایق هاآمدیم مقرتدارکات که درعقبه بعدازروستای رفیع داشتیم وشبانه راهی محلی که پس ازاستقرارمتوجه شدیم رقابیه است وچندروزهم دررقابیه ماندیم/ادامه خاطره تاورودبه شهرفاوواستقراردرخاکریزهای احداثی عراقی ها 🌹🌴🌹🌴

کل گردان دررقابیه به هم پیوستن،به غیرگردان ۱۵۴ کم کم گردانهاوواحدهای لشگرنیزآمدندرقابیه،وامادرموردرقابیه لازمه توضیحاتی بدهم،رقابیه ازمناطق میانی بین اهوازوبستان ویاسوسنگردبود پایان قسمت چهل چهارم 🌴🌴🌹🌹

ادامه روایتگری سعیداسداللهی قسمت چهل پنجم تپه های رملی کوچک وتاحدودی بزرگ که درزمان وزیدن باد ماسه های نرم راباخودمیاوردوبراثرمانعی ماسه هاروی هم تل انباروبصورت تپه درمیاید،کلا زمین آن منطقه ازماسه نرم بود،چند روزی دررقابیه ماندیم، 🌴🌴🌹🌹

درطول این چندروزفعالیت وآمادگی جسمانی بچه هاتعطیل نبود،صبحگاه،دویدن،آموزش،مراسم دعاهای کمیل وتوسل وزیارت عاشوری برقراربود،تنهابرنامه ای که دررقابیه برگزارگردید 🌴🌴🌹🌹

وخیلی هم به موقع و حال وهوای بچه هاراتنوع بخشیدمراسمی بودکه صادق آهنگران آمدو مداحی وشعرخوانی نمود،ودرآن مراسم شعرقشنگی درمدح لشگرانصارالحسین خواند،سفارش های لازم رانمود وبچه هاراتشویق وترغیب برای حضوردرعملیات کرد 🌴🌴🌹🌹

اگه درآن مجلس سینه زنی برامان خواند:لشگرانصارحسین آماده پیکاراست،پس ازاین برنامه،به سوی مقصدی نامعلوم ازرقابیه آمديم بیرون،وپس ازساعتهادراتوبوس بودن متوجه شدم داریم به اهوازنزدیک میشویم،وپس ازرسیدن پایان قسمت چهل پنجم 🌴🌴🌹🌹

ادامه روایتگری سعیداسداللهی قسمت چهل ششم به اهوازندانستم به کدام منطقه میرویم،خواب وچرت زدن باعث میشدزودتربرسیم،خرمشهروآبادان،پیاده شدیم وعده ای درساختمانها وعده ای درداخل هتلی که معلوم بوددرزمان قدیم اسم ورسمی داشته،شبانه واردهتل شدیم 🌴🌴🌹🌹

وبدلیل خستگی راه خوابمان برد،فرداصبح برای ادای نمازبیدارشدیم،ازاین لحظه به بعداعلام کردندآماده باش کامل هستیم ،یعنی هرلحظه بایدهای انتقال به منطقه آماده باشیم ،(هتل معروف آبادان هتل پرشین بود 🌴🌹🌹🌴

اکثرنیروهای گردان دوطبقه همکف این هتل مستقرشدن،۴۰۰ نفرتعدادکمی نبود،چندروزدرهتل آبادان مستقربودیم،طبق آداب ورسوم قبل کارهاطبق روال پیش میرفت،هنوزمااطلاع نداشتيم که عملیات والفجر۸ شروع شده 🌴🌹🌹🌴

دستوردادن بایدحرکت کنیم ازهتلآمدیم بیرون و سوارماشینهاشدیم ،ماشینهاکمپرسی بود،فاصله آبادان تاخرمشهرزیادنیست،درجایی پیاده شدیم به صورت پیاده روی تاجایی رفتیم که یه آبراهه وجودداشت پایان قسمت چهل ششم 🌴🌹🌹🌴

ادامه روایتگری سعیداسداللهی قسمت چهل هفتم درداخل آبراه به تعدادنیروهاقایق وجودداشت،سوارقایقهاشدیم،منتظر بودیم که حالت مدپیش بیایدوآب بیایدبالاتا آبراه کاملابه اروندوصل شود،قراربودبه جزیره ام الرصاص عراق حمله کنیم ،انتظاربیش ازحدشد 🌴🌹🌹🌴

هنوزمدی اتفاق نیفتاده بودونفرات باقایقهادرداخل آبرابودن که سمت چپ وراست آبراه آتش باران شد،بیش ازده گلوله کاتیوشا به اطرافمان خورد‌،پس ازاین اتفاق دستوردادن پیاده بشید،ازقایقهاپیاده شدیم 🌴🌹🌹🌴

ازقایقهاپیاده شدیم،وبه صورت عجله ازمحل دورشدیم،ودرداخل ساختمان‌های خرمشهرگروهان گروهان مستقرشدیم 🌴🌹🌹🌴

وهمینطورواحدها،شب بعدیکی ازگروهانهاوگروه ویژه آماده رفتن شدن،چرافقط این گروهان ؟هیچکس نمیدانست،تااینکه بعدازدوروز گروهان وگروه ویژه برگشتن،گروهان بسیارآشفته وحتی تعدادی پایان قسمت چهل هفتم 🌴🌹🌹🌴

شهیدمهدی زین الدین: هر کس در شب_جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند. شهدا را یادکنیم با ذکرصلوات 🍃🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

ادامه روایتگری سعیداسداللهی قسمت چهل هشتم ازآنهانبودن،بازپرس وجودی که شدمتوجه شدم گروهان شهیدچنگیزی درجزیره بوآرین واردعمل شده وباموفقیت عراقیهارافراری دادن وتعدادی هم ازآنهاکشته شده اند،معاون گروهان حاجعلی مظاهری به شهادت رسیده روحش شاد یادنامش با شهدای کربلا گرامی باد 🌴🌴🌴🌴

وتعدادی ازنیروهاهم شهیدومجروح شده اندوبخاطرتک عراقیا مجبوربه عقب نشینی می‌شوندتقریبابه تعدادی دسته ۲۷نفره ازنیروهای گروهان شهیدچنگیزی مجروح وشهیدشده بودن، گروهان بایدترمیم میشد،به همین خاطرگروه ویژه راجایگزین نفرات کردند، 🌴🌴🌴🌴

درودبی کران به روان پاک همه شهیدان، والفجر ۸، وقتی حاج رضا ازستادلشگر باگروهان شهید چنگیزی تماس میگیره و متوجه میشه وضعیت خیلی بحرانیه بلافاصله سوارتویوتا میشه تاخودشه برسانه به جزیره بوآرین 🌹🌹🌹🌴🌴