eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
241 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ارزش نیت پاک 🔸 درسی آموزنده از داستان حضرت ابراهیم 🎙 حجةالاسلام انصاریان 🌸 عید قربان عید بندگی و ایثار و گذشت در راه رضای خدا بر همه مسلمانان مبارکباد
🔷 روز عرفه، سالروز شهادت شهید مدافع حرم مرتضی عطایی (ابوعلی) از مشهد گرامی باد. ♦️خادم حرم امام رضا (ع) و برادر دینی شهید سید مصطفی صدرزاده بود و همانند او با هویت افغانستانی به سوریه رفت. 🔸مصطفی از کودکی آرزوی شهادت در روز «تاسوعا» را داشت و سرانجام در تاسوعای سال ۱۳۹۴ و در حالی که روز قبل از آن بیان نمود که: «ایشاالله تاسوعا پیش عباسم» به کاروان عاشورا پیوست. 🔸اگر در سایت آپارات «قول شهید صدرزاده» را سرچ کنید فیلمش را می بینید. هر دوی آنها به هم قول می دهند که هر کدام زودتر شهید شد از امام حسین (ع) نامه شهادت دیگری را بگیرد. مرتضی به مصطفی می گوید تو زودتر از من می پری و چنین شد! 🔸بالاخره روز عرفه می رسد. چند روز قبل از آن مرتضی خواب دیده که مصطفی سیبی را به دو نیم تقسیم و در حالی که خندان است یکی از آن نیمه ها را به او می دهد و می گوید: «ابوعلی جان این هم سهمیه شما!» 🔸«وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم _ شهدا به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند از جانب خود بشارت می دهند.» مرتضی هم فهمید که به زودی به آرزویش می‌رسد. خواب را برای یکی از نیروها تعریف می‌کند و آن نیرو نیز آن را برای فرمانده تعریف می‌کند. 🔸شهادت مرتضی را با توجه به بشارت مصطفی قطعی دانستند. در روز «عرفه» عملیات شروع شد اما او را به خط مقدم نبردند تا مانع شهادتش شوند! ظهر شد و خبر شهید شدن نیروها را از پشت بیسیم شنید. به خط مقدم می‌رود و لحظاتی بعد خبر می آید: «بسم رب الشهدا و صدیقین. مرتضی عطایی به خیل عظیم شهدای مدافع حرم پیوست.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی شوند... امام علی (ع)
: «جاده‌ی عشق سنگلاخ است! و سنگلاخ را کسی با شادی طی می‌کند که عاشق است!» ✍️ جشن عقد ساده‌ای بود در یک سالن پذیرایی ساده اما شیک! بعد از خواندن خطبه عقد و بریدن کیک، یکی با صدای بلند از مهمانان خواست که سکوت را رعایت کنند. همه ساکت شدند. او ادامه داد امروز علاوه بر عقدکنان این زوج، سالگرد ازدواج یک زوج دیگر از فامیل‌های عروس خانم است! • عروس داماد از جایشان بلند شدند و رفتند به سراغ یک زوج دیگر! و درست پشت صندلی آن دو ایستادند. زاویه دید من، زاویه دید کاملی نبود. نصفه و نیمه اِشراف داشتم به آن نقطه. اما تفاوت صندلی آن خانم و آقا توجه مرا به خود جلب کرد. کمی جابجا شدم و زاویه دیدم بهتر شد... بله درست حدس زده بودم! خانم روی صندلی چرخ‌دار نشسته بود. مرد از روی صندلی بلند شد و کنار عروس و داماد ایستاد! حالا دیگر هر سه تای آنها پشت یک صندلی چرخدار ایستاده بودند. • مردی که پشت میکروفون بود گفت : امروز سالگرد ازدواج مرتضی و ساراست. و ما می‌خواهیم این سالگرد را هم جشن بگیریم. وقتی آنها نامزد بودند سارا در اثر یک تصادف با ماشین خودش، از ناحیه کمر آسیب دید و برای همیشه روی صندلی چرخدار نشست و ساده‌ترین کارهایش را نیز باید به کمک بقیه انجام میداد. مرتضی می‌توانست ادامه ندهد! می‌توانست ماجرا را تمام کرده و به زندگی نکشاند. اما ... آنها عروسی کردند باهم. رفتند توی یک خانه ... و مرتضی هم مرد خانه بود و هم کارهای سارا را تا جایی که او نمی‌توانست انجام می‌داد. زندگی شیرین و آرامشان را همه عاشقند. امروز هم وسط این جشن، سالگرد این زندگیِ مبارک را هیچ کس فراموش نکرد. چون این زندگی، نمونه‌ی یک عشق صادق است. • او می‌گفت و من کم‌کم انگار ناشنوا می‌شدم. نابینا می‌شدم. آدم برای یک عشق از جنس زمین، چقدر می‌تواند همه‌ی نیازهای دنیایش را سَر ببرد، و در عین حال شاد باشد و لذّت ببرد؟ من چرا پس ... برای اثبات عشقم، دو قدم می‌روم و می‌خورم زمین؟ خستگی که می‌آید! موانع مختلف که سر راهم سبز می‌شوند!‎ تهمت‌ها و قضاوت‌ها و کارشکنی‌ها و .... که عامل امتحان می‌شوند! چرا قادرند نشاط مرا بگیرند؟ • مگر جز این است که من انتخاب کرده‎‌ام به سمت عشق حرکت کنم؟ و جاده‌ی عشق سنگلاخ است! سنگلاخ را کسی با شادی می‌گذراند که عاشق است!
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرعه کشی کردن کی بره روی سیم خاردار بخوابه که بقیه بتونن رد شن! اسم یه جوانِ زیبا و رعنا دراومد! همه گفتن این حیفه یه بار دیگه قرعه کشی کنیم، جز یه پیرمرد که می‌گفت : ول کنین بابا... دوباره قرعه کشی کردن و اینبار ....... |
چه‌قشنگ‌گفت‌که: مبادا‌این‌دنیا‌را‌آنقدر‌جدی‌بگیری‌؛ که‌آخرتت‌را‌فداموش‌کنی.... "دنیا‌مثل‌شیشه‌ای‌می‌ماند‌که‌یکدفعه‌ می‌بینی‌از‌دستت‌افتاد‌و‌شکست" _شهید‌مهدی‌باکری🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥آقای سید ابراهیم رئیسی به معاونت سیما آمدند برای مناظرات 💔 جبران نمی‌شوی 😭