امشب به هم دیگر تسلیت بگویید
و در آغوش بگیرید رفقایتان را و
دست به گردن بیاندازید و دوباره
بهم بگویید تسلیت میگم خدا بهت
صبر بده.. در همین لحظه که در آغوشِ
رفیق هستی بعد چند ثانیه چشم هایتان
را ببینید و در قلبِتان بارها بگویید
اقا¹ تسلیت میگویم .. همین رو بارها
بگویید ..
¹؛ #ایرویایِجمیل
دل خوش نکردهایم به اعمال خیر خود
ما را غم حسین سرافراز میکند
#الی_الحبیب
#محرم
هیأت.mp3
4.27M
آرزو داشت روز عاشورا شهید بشه...
📌 با حال مناسب بشنوید؛
#روایتگری
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
✘ با امام | یا | بر امام
این بحران انتخابی بود که مردم کوفه باهاش روبرو شدن!
• حال بد و بهم ریختگی وقت انتخاب، بخاطر یه مسابقه است که در روح ایجاد میشه!
مسابقه بین آرزوها و اولویتهای ما،
که هر کدوم میخوان برنده انتخابمون باشند.
✘ وقتی این بحران برای مَن پیش اومد؛
چجوری حال بدمو آروم کنم، و درست انتخاب کنم؟
#استاد_شجاعی
#آیتالله_حائری_شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حبیبانه با حسین بمانیم
چون باور داریم که
«زیر علمش امنترین جای جهان است»
حتی اگر تیر و تیغ و نیزه از آسمان ببارد
و آنان که پای این باور ماندند
هم در شب عاشورا از میان دو انگشت
حسین بهشت را دیدند
و هم روز عاشورا وقتی روی خاک افتادند
حسین سرشان را به دامن میگرفت
و سری که بر دامان حسین باشد
سامان میگیرد حتی اگر روی نیزه
در بیابانها آواره باشد
#سید_مظلوم_حسین_جانم
#حسین_یکتا
بی نشان.mp3
7.7M
📻 آخرای زیارت عاشورا بودیم دیدم صدای بغل دستیم دیگه نمیاد...
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_مداحی
حق میدهم یزید که اینگونه تب کند،
خب زن ندیده بود، مبارز طلب کند!
قیام میکنم | سجاد محمدی
※مجموعه داستان #همه_نمیرسند ۱۰ (آخر)
روز دهم | حرّ بن یزید ریاحی
| ماجرای مردی که رسید |
※ امام حسین علیهالسلام در منزلگاه ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد.
به گفته منابع، حُرّ نه برای جنگ بلکه برای انتقال امام نزد ابنزیاد اعزام شده بود و از اینرو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صفآرایی کرد.
• حرّ گرچه اقدامی سختگیرانه کرد، اما رفتارش با امام ✘ محترمانه ✘ بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص حضرت فاطمه سلاماللهعلیها نیز اشاره کرد.
• در روز عاشورا، عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود و حرّ را فرمانده بنیتمیم و بنی هَمْدان کرد.
با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام گردید.
• حرّ چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید، نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو میخواهی با این مرد (امام) بجنگی؟»
• گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد.»
حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود میپذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیدالله) نپذیرفت.»
✘ پس حر، عمر سعد را ترک کرد و در گوشهای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد.
مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا میخواهی حمله کنی؟»
حر در حالی که میلرزید پاسخی نداد.
مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من میپرسیدند: شجاعترین مردم کوفه کیست تو را نام میبردم، پس این چه حالی است که در تو میبینم؟»
✘ حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم میبینم و به خدا سوگند اگر تکهتکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.»✘
• حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمهگاه امام(ع) حرکت کرد.
• گفتهاند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمیکرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی.
ـــــــــــــــــــــــــ پ . ن :
※ بعضی پُل ها خراب کردنی نیستند!
که اگر خراب شوند، ستونِ عاقبت بخیری در درون انسان فرو میریزد!
یکی از این پُل ها، که اگر فرو بریزد، خانه خراب میکند آدم را : #ادب است!
حتی اگر وسط سپاه حق باشی، بیادب که باشی یعنی خطرناکی برای امام، ناامنی برای امام، و حتماً در فتنهای همهی سعادت را میگذاری و میروی!
ولی اگر این پُل فرو نریزد، وسط سپاه دشمن هم که باشی، ادب و احترام در برابر ارزشها، تو را در اولین دور برگردان، به بازگشت میکشاند.
• آری #همه_نمیرسند ؛
امّـــــا چشمان حرّ کور نشده بود، و دوراهیِ انتخاب را دید!
حر به میانجیگری "ادب و حفظ حرمتش" به سپاه امام رسید!
نه به سپاه امام ... که به معیّت امام در دنیا و آخرت رسید. | الحمدالله
#استاد_محمد_شجاعی