eitaa logo
‌زندگی من
129 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
سرگذشتی بیش نیست! دارای مطالب مفید و غیر مفید است از مفید هایش استفاده کنید و بخاطر غیر مفید هایش ببخشید نوش نگاهتان ... حبیب.
مشاهده در ایتا
دانلود
آنگاه آخوند شدم .... فک کنم باباییمان از سر مزرعه ای که کار میکرد ، توت فرنگی آورده بود و مشغول خوردن بودم . آن زمان ها پدرم پیش یکی از رفقایش ، مشغول آبیاری و کاشت و داشت و برداشت توت فرنگی بود . چه توت فرنگی هایی ... گاهی اوقات اندازه برخی هایشان به اندازه نصف کف دست هم می‌رسید ! بهشان میگفتند توت فرنگیِ الیزه نژادشان برا فرانسه بود ( محض اطلاعات عمومی ). در کنار توت فرنگی ، چیز های عجیب و غریبی می‌کاشتند . مثل : بامیه قرمز ، کلم خمپاره ای ، بادمجون فینگر و نعنا فلفلی و چیز هایی که نه یادم میاید دقیق ، نه اصلا اسمشان را می‌دانستم ! القصه ... گذشت و گذشت ، حدود دو سه هفته ای از آموزش ها می‌گذشت ، اما دیدم خبری از رفتن و جهاد و اینجور چیزا نی ! پرس و جو کردم و دیدم بله ... آن هایی که مقرب تر بوده اند و آشنا تر بوده اند را به مصاف کرونا برده اند 😒 ما کوچولو ها را نچ ! اما من ک بی خیال نمی‌شدم 🤝 _______________ + ممد ! _ بله حسین ؟ + این دوره ی تست گیری کرونا هم که انگار سرکاری بود .. _ بابا ول کن حسین 🤦‍♂ مگه اسکولی میخای بری تو دل کرونا ؟! + ممد! تو خو میدونی من چقد قمپز در میکنم. اگه یکی بگه چرا نرفتی و می‌ترسی و ... چی بگم ؟ _ اوم... میگم چرا بیمارستان نمیری ؟ + مریض خودتی 😒 برم چ غلطی کنم ؟ _ نه! بیمارستان نیرو نیاز داره! تعداد کرونایی ها که رفته بالا ، کادر درمان نمیتونن کامل به همه مریضا رسیدگی کنن. از حوزه علمیه و بسیج و اینجور جاها آدم داره می‌ره کمک کنه . + به نکته بشدت توپی اشاره کردی ... پارتی مارتی ، آشنا ماشنایی داری؟ _ به داییم زنگ بزن ، اون مسوول گروه جهادی مسجده ، خودشم هفته ای چند بار سر میزنه. + عه؟ _ عا + ممنونت ❤️ _ حسین! مواظب باش! + نهایتش میمیرم دیه خو 😂 _ گُم رو 😒 ________________ معتل نکردم و تماس گرفتم ... این داستان ان شاء الله ادامه دارد .... ✍