eitaa logo
‌زندگی من
146 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
سرگذشتی بیش نیست! دارای مطالب مفید و غیر مفید است از مفید هایش استفاده کنید و بخاطر غیر مفید هایش ببخشید نوش نگاهتان ... حبیب.
مشاهده در ایتا
دانلود
‌زندگی من
آنگاه آخوند شدم .... #تیکه_چهل‌وسوم لذت تک بودن در خانواده ، خیلی زیاد است . هنوز هم که هنوز است ،
آنگاه آخوند شدم .... در حالی وارد شدم که ، اوضاع خانه مان ، به علت مسائلی ، کمی روی هوا بود. آرامشِ زیادی نداشتم. ذهنم درگیر بود. مَنِ ۱۶ ساله ای که خیلی خیلی روحم را مواظبت کرده بودم. شخصیت بشدت حساس و آرامی داشتم. از وقتی که یاد دارم ، مادرم با من خیلی خیلی مهربان بوده و اثری از بحث و دعوا و این ها هم نداشتیم. با اینکه اختلاف سنی زیادی داشتیم ، اما رفیق بودیم. اینکه به علت شرایطی مجبور بودم از مادرم دور باشم ، واقعا شرایط را برایم زجر آور میکرد. پانزده و نیم سالم بود که پدرم اولین وسیله ی هوشمندم را به دستم داد. یک تبلت ده اینچیِ سامسونگ ، که ده سال از عمرش می‌گذشت. از کلاس دوم ، به پدرم اصرار و التماس میکردم که برایم موبایل بگیرد. حتی وجدانن به گوشی ساده هم راضی بودم :) اما ابوی جانمان ، صلاح نمی‌دانست ، که بعد ها به نتیجه سخنانش رسیدم... به علت کرونا و این شرایطِ طاقت فرسا ، بلاخره پدرم ، تبلتش را در اختیارم گذاشت و من هم پس از یکی دو هفته ، اولین فعالیت مجازی خود را آغاز کردم ...: کانالی زدم به اسمِ ولایت عشق!. کارم شده بود ، روزی یک حدیثِ عادی پیدا میکردم و با اندک علمی که داشتم و قبلا شرحش را خوانده بودم ، برای بقیه نقل میکردم. کم کم کانالم را بزرگ کردم و به ۱۰۰ نفر رساندم. حوالی عید غدیر که شد ، کم کم راه های اثبات و شبهاتی که به ولایت امیرالمومنین علیه السلام وارد میشد را پیدا می‌کردم و جواب میدادم‌. البته چند ماهی بیشتر طول نکشید که ، تبلت به فنا رفت و سوخت و کانال هم پوکید ... 😅 این اولین تجربه ی یک بچه ی کلاس نهمی بود .... اما خب ، ما که به این چیز ها بسنده نمی‌کنیم ... این داستان ان شاء الله ادامه دارد .... ✍