eitaa logo
ایـده‌هـا و تـجـربـه‌هـای زنـدگـی
649 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
400 ویدیو
72 فایل
#تجربه #انگیزه #ایده #ایده_قری #ایده_شیطنت #ایده_معنوی #قابل_تأمل #زندگی_مشترک #دلبرری #آقایان_بدانند #سیاستهای_زنانه و...
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 کجا و ما کجا...؟!⁉️ گاهی دلم برای ازدواج هایی به سبک شهدا تنگ می شود... ❤️ ازدواجی به سبک .... که بجای اینکه به فکرِ برگزاری مراسم تجملاتی باشد به فکر رساندن کارت به حرم بود... مراقب بود در مجلسش نشود... آخر مهمان ویژه ی مجلسش بود... ❤️ ازدواجی مثل ... که شبِ عقد از همسرش مُهر در خواست کرد تا نماز شُکر بجا آورد‌... میتوانست مثل خیلی های دیگر شب عقد مشغول و بی بند و باری باشد اما فهمید که همسر نعمت خداست و در قبال نعمت باید شکر کرد نه عصیان... ❤️ یا مثلا ازدواجی شبیه به ... که همسرش گفت نمیخواهم ام بیشتر از یک جلد قرآن و شاخه نبات باشد... او هم میتوانست هزار جور بهانه بیاورد و بگوید مهریه پشتوانه است و حق زن است و... ❤️ یا دلم برای ازدواجی به سبک تنگ شده... که خرید عقد همسرش یک و یک جفت کیف و کفش بود و مراسم عقدش را خیلی ساده با سی_چهل نفر مهمون برگزار کرد... ❤️ یا شهید که زندگی شان را در اتاق کوچکی روی پشت بام شروع کردند! دریغ از یک چراغ خوراک پزی در اوایل زندگی... ❤️ یا شهید که اهل سادگی و از تجملات بیزار؛ که زندگی را در دو اتاق خانه ی پدری شروع کردند! همراه با وسایل ضروری زندگی که آن قدر کم بود در یک پیکان استیشن جا می شد... ✅✅✅ آن روز ها مراسم را ساده میگرفتند در انتخاب همسر به تقوا و دیانت توجه میکردند نه پول و ظواهر... عمل میکردند و زندگی میکردند... ⛔️⛔️⛔️ این روزها سخت درگیر تجملات و ظواهر شدیم و معترض هم هستیم که چرا اینقدر و بدبختی زیاد است... ⚠️ما بجای توجه به "شعائر" الهی به "ظواهر" دنیوی توجه میکنیم.... ‼️‼️به راستی که همه ی ما میدانیم راه و شهدا چیست... و وای به حال ما که میدانیم و اینگونه عمل می کنیم.... eitaa.com/zendgizanashoyi
#معرفی_کتاب #دعبل_و_زلفا #جوان_رمان #رمان #مظفر_سالاری #به_نشر #اهل_بیت #امام_رضا علیه السلام روایتی عاشقانه 💖 از شاعری که مورد عنایت امام رضا(ع) بوده است. 🍀 داستان روایت عشقی آتشین که در اثر بادهای سهمگین روزگار خاموش نشد... 🗣معرفی: اگر دلت می خواهد جان تازه بگیری و محبت امام به دلت مزه کند این رمان را از دست نده… با امام که باشی پادشاه عالمی، دور که شدی خوار و زبون دیگرانی. ✂بریده کتاب زلفا با چابکی درون خمره ای گلی که خالی بود پرید. در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل را کنار جعبه های انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بیندش. eitaa.com/zendgizanashoyi