eitaa logo
ایـده‌هـا و تـجـربـه‌هـای زنـدگـی
649 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
400 ویدیو
72 فایل
#تجربه #انگیزه #ایده #ایده_قری #ایده_شیطنت #ایده_معنوی #قابل_تأمل #زندگی_مشترک #دلبرری #آقایان_بدانند #سیاستهای_زنانه و...
مشاهده در ایتا
دانلود
ایـده‌هـا و تـجـربـه‌هـای زنـدگـی
🍁 💕 ✍ شب بود خاطرات به جانم افتاده بود یاد خاطرات و گذشته رهایم نمیکرد... 💞 هر می آمد می پرسیدم را قبول دارید؟! یکی از مهمترین بود.. 💞 روزی که قرار شد با حرف بزنیم میخواستم بپرسم که او کرد با کلی شوق و گفتم بعلههههه..! 💞 لبخندی زد با صدای پخته و بم مردانه اش گفت رو دادید دیگه؟! تا چند دقیقه هر دو و من مانده بودم چه بله بلند بالایی گفته بودم..! 💞 .. مگر میشد با کسی زیر یک رفت که قبولش نداشته باشد! 💞 ازدواجمان در برگزار شد آخ که چقدر بخش بود بله بگویی به دلبرت..💗 💞 بعد ازدواجمان مدام سر به سرم میگذاشت میگفت تو کردی و را زودتر گفتی و کل کل مان شروع میشد! 💞 برایش شده بود.. کاش الان بود و سر به سرم میگذاشت بابت همان بعله! من اما فقط میخندیدم.. متکا را به سویش پرتاب نمیکردم که او هم، جا خالی بدهد! اصلا هر چه او بگوید هرچه او بخواهد باشد به جانش بند بود بود.. 💞 صدای به گوش می رسید و من همچنان بودم نماز را خواندم با که حرف زدم کمی شدم 💞 اما باز سرجایش بود نه! دیگر تاب ندارم باید به معشوق بروم عزم رفتن کردم سر راه برایش نرگس خریدم گل نرگس بود..و من عاشق سلیقه اش.. 💞 هر قدمی که میشدم، تپش قلبم💓 بیشتر میشد انگار نه انگار ۳ سال از ازدواجمان میگذشت مثل روز اول به جانم افتاده بود 💞 به پایان رسید منتظرم بود.. کمی در چهره اش پنهان بود من فقط یک دقیقه دیر کرده بودم و حساس به قرار! سلام محمدم.. سلام زندگی فاطمه..💚 خندید! دیوانه خنده های مردانه اش بودم.. به چشمش افتاد اشکهایم سرازیر شد..😭 باز اخمی کرد.. جمله اش افتادم! دم مشکت است،قوی باش دختر جان! خندیدم تا ناراحت نشود.. 💞 کلی برای گفتن بود.. نمیتوانستم به این راحتی ها از او شوم به عزم رفتن کردم.. 💞 با چشمان بارانی😢 گفتم محمدم ✋سلام مرا به برسان 💞 قدم زنان راه را پیش گرفتم در قطعه ای از پیچید ؛ .... آری !😔 🍀 🚩 📚 eitaa.com/zendgizanashoyi