ایـدههـا و تـجـربـههـای زنـدگـی
#تجربه_من ۲۷۳ #فرزندآوری #تحصیل سلام ۳۴سالمه و به لطف خدا ۴ تا دسته گل دارم. دوتا دختر ۱۳ و ۱۰ سا
#تجربه_من ۲۷۴
#فرزندآوری
#فرزندآوری_خدا_خواسته
من خیلی وقت هست که عضو کانال شما هستم و به جرات میتونم بگم از وقتی با اینجا آشنا شدم، خیلی خیلی تو اعتقاد و باور قلبی بیشتر من برای فرزندآوری تاثیر داشته.
واقعا ازتون ممنونم که باعث جمع آوری این همه تجارب مفید شدین. تجربه منم شاید برای بعضی ها خالی از لطف نباشه.
من الان ۵ ساله که ازدواج کردم و مادر ۲ تا فرشته آسمونی هستم خداروشکر. در سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم. ترم آخر کارشناسی بودم که بدون اینکه خودم تصمیمی برای بچه دار شدن داشته باشم فهمیدم باردارم.
اولش خیلی ناراحت شدم چون واقعا فکر میکردم اصلا آمادگی ذهنی و روحی مادر شدن رو ندارم. اما کم کم خودمو با شرایط وفق دادم و به خودم قبولوندم و البته پروژه پایان نامه دانشگاهمو قبل از به دنیا اومدن پسرم تموم کردم.
پسرم ۱۱ ماهه بود که دوباره بدون اینکه خودم بخوام (و البته از تقدیر بسیار بسیار خوبم) دوباره فهمیدم که باردارم. این دفعه واقعا وحشتناک ناراحت شدم و خیلی گریه میکردم. چون هیچ تجربه این چنینی برای فاصله کم بچه ها تو اطرافیان ندیده بودم و می ترسیدم که کم بیارم و از پس دوتا بچه برنیام. چون اون موقع اصلا خودم و توانایی هام رو قبول نداشتم و راستشو بگم قدر و منزلت و جایگاه یک زن رو نمیدونستم.
دخترم که بدنیا اومد ما سختی های فرااااااوانی داشتیم!!! واقعا خیلی سخت تونستم با شرایط کنار بیام. ولی وقتی مطالعاتم رفت بالا و البته با کانال های مفیدی مثل کانال شما آشنا شدم الان به قدری از وضعیت موجودم راضی هستم که همیشه فکر میکنم این روزی معنوی خیلی زیاد و دوست داشتنی فقط و فقط بخاطر وجود دوتا بچه هام هست.
الان فقط به فکر برنامه ریزی هستم برای آمادگی برای بچه های بعدی. انشاالله ۴ تا بچه دوست دارم داشته باشم.
تجربه مو به این خاطر اینجا گفتم چون میدونم کسایی هستن که ممکنه مثل من ناخواسته (یا بهتره بگیم خداخواسته) باردار شدن و احساس عذاب وجدان دارن.
میخوام بگم که میشه این احساس منفی و بد عذاب وجدان و راضی نبودن از شرایط رو تبدیل به حس خوب مادری و نشاط و پویایی تبدیل کرد. فقط به شرط اینکه دنبال شناخت جایگاه و ارزش یک زن تو دین خودمون باشیم و بدونیم که مادر شدن این قدر و منزلت رو در حد اعلا به انسان منتقل میکنه و این عالی ترین حسی هست که میشه تجربه اش کرد.
eitaa.com/zendgizanashoyi
🧕🏻سلام من و همسرم ازدواج کاملا سنتی داشتیم اولین بار همدیگه رو روز خواستگاری دیدیم. در اون زمان من ۲۰ و همسرم ۲۱ ساله بود اول به خاطر کم سن بودنش قصد داشتم جواب رد بدم ولی وقتی باهاش صحبت کردم متوجه شدم از 💗 سن و سالش عاقل تره و مومن و مسئولیت پذیره💗.
💗 با اینکه از مال دنیا هیچی نداشت و خانوادش هم در سطح متوسطی بودن، به خدا توکل کردم و جواب مثبت دادم.
همسرم زمان خواستگاری شغل داشت ولی شغل مناسبی نبود فقط در حدی بود که میتونست خونه ای اجاره کنه و زندگی رو بگذرونیم.
🤲 الحمدلله خداوند جواب توکل منو داد ما یازده ماه بعد از عروسی واقعا بدون هیچ پس اندازی خونه خریدیم و بعد از یک سال و نیم همسرم شغل ثابت و مناسبی پیدا کرد. الان بعد از پنج سال یه پسر شیطون دو سال و نیمه و یه دختر خوشگل دو ماهه داریم.
🧕🏻و من واقعا از خدا ممنونم به خاطر همسر مسئولیت پذیر، با اخلاق و مهربونم و زندگی خوبی که با هم داریم و ازش ممنونم که به وعده خودش عمل کرد و هیچ وقت از لحاظ مالی احساس کمبود نکردیم.
🔺به جوونا توصیه میکنم به خاطر ترس از فقر ازدواج و فرزند آوری رو به تاخیر نندازن. چون خدا خودش قول داده که گشایش ایجاد میکنه.🔻
#تجربانه
💝eitaa.com/zendgizanashoyi
❣️مهارت ارتباطی همسران❣️
💕 زمان گوش دادن به درد دلهای همسرتان، مشکل را کماهمیت و یا بسیار پررنگ جلوه ندهید.
💕 «عزیزم، اینکه اصلاً چیز مهمی نیست! بیخیال شو! بهزودی حل میشه»
💕 ممکن است در ذهن شما آن موضوع چندان بااهمیت نباشد اما موقع همدلی سعی کنید از دید همسرتان به ماجرا نگاه کنید.
💕 علاوه براین، سعی کنید قضیه را خیلی هم بزرگ جلوه ندهید.
💕 «وای چه جوری تحمل کردی؟ من آگه بودم، داغون میشدم»
این هم نوعی اغراق و بزرگنمایی است.
eitaa.com/zendgizanashoyi
#استاد_مهدوی
⁉️ من که هنوز خودم رو نتونستم تربیت کنم، چطور [برای فرزندآوری] اقدام کنم؟ می ترسم فرزندی داشته باشم، نتوانم او را [خوب] تربیت کنم؟!
🔹خود شما که به دنیا آمدی پدرت صبر کرد تا به درجه کامل برسه؟
🔹 آیا خوب بود پدرت اقدام نمی کرد و الان شما موجود نبودی؟ شمایی که الان این فکر به این زیبایی را داری؛ خیلی در فکر کمالت هم هستی.
🔹 شما که این اندازه تقید داری توی مسیر خدا باشی، همهی این تقوا رو مگه از پدرت گرفتی؟
🔹اگر الان صاحب اولاد نشدید؛ ده سال دیگه ترستون از بین میره؟ ده سال دیگه مطمئنید که حتما بچه رو [خوب] تربیت میکنید؟
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
eitaa.com/zendgizanashoyi
ایـدههـا و تـجـربـههـای زنـدگـی
#تجربه_من ۲۷۴ #فرزندآوری #فرزندآوری_خدا_خواسته من خیلی وقت هست که عضو کانال شما هستم و به جرات می
#تجربه_من ۲۷۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
من ۱۷ ساله بودم و همسرم ۲۰ ساله و سال دوم دانشگاه، که عقد کردیم ازدواج ما کاملا سنتی بود.
ما دوسال عقد بودیم تقریبا زیاد میشنیدیم که چرا اینقدر زود؟! اما وقتی نیت، خدایی باشه خدا خودش دید روشن میده...
بعد از دو سال عروسی کردیم و زندگیمون از طبقه زیر زمین منزل پدرشوهرم شروع شد. همزمان من در رشته علوم ازمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شدم. سال اول همسرم بیکار بودن اما سعی میکردم خیلی خیلی قناعت کنم. ایشونم گاها مسافرکشی میکردن و با کمک خانواده هامون یک سال گذشت. الحمدلله خدا خیلی بهمون کمک کرد و همسرم کار پیدا کردن...
تقریبا ترم اخر دانشگاه من، پسر عزیزم باردار شدم واقعا ویار بدی داشتم گرمای تابستون و شرایط کارآموزی تو بیمارستان گاهی واقعا حالم رو خیلی بد میکرد. خداروشکر بعد از تولد پسرم شرایط کار همسرم خیلی بهتر شد و ما واقعا با تمام وجود برکت تو زندگیمون حس میکردیم.
من به خاطر پسرم هیچ وقت دنبال کار کردن بیرون از خونه نرفتم با اینکه موقعیت های کاری زیادی داشتم اما تربیت و آرامش پسرم برام از هر چیزی مهمتر بود.
پسرم سه سال و نیم بود که داداشش دنیا اومد. خداروشاکرم بابت این نعمتای بزرگ... از خدا میخوام به همه پدر و مادرا توانایی فرزندآوری و تربیت بده.
من الان به فکر سومی هستم. پسر بزرگم ۶ ساله و دومی ۲ سال و نیمه هست. برام دعا کنید که خداوند توانایی بده بهم.
همسر من موقع ازدواج فقط دانشجو با اخلاق و پاک و مومن و پر پشتکار بودن و هیچی از مال دنیا نداشتن، اما به لطف خدا و نگاه حضرت زهرا هر دومون از ازدواج زود راضی هستیم و برکتش تو زندگیمون دیدیم.
eitaa.com/zendgizanashoyi
#تجربه
با عرض سلام...مجرد که بودم اسم پسر عمو را رو اسم من گذاشته بودن. بعضی از مردم که رسم دارند که دختر عمو برایر پسر عمو هست... خلاصه ازدواج سر گرفت. باردار شده بودم با آن که نمی دونستم. یهویی ورم کردم. رفتم دکتر گفتند که تو شش ماه بارداری. هیچ خلاصه تا یک ماه که شد بچه سقط شد. بعد از یک سال دوباره بار دار شدم. یک پسر خشکل سالم به دنیا آمد هنوز هفت ماهش نشده که دوباره باردار شدم . پسر دومی خدا بهم داد. دوتا با هم بزرگ شدن. بعداز شش سال پسر سومی هم به دنیا آمد.. الان هم یه دختر قشنگ دارم خدا را شکرمیکنم. که نعمت به من داده.. تشکر
eitaa.com/zendgizanashoyi
#تجربه
بچه روزیشو با خودش میاره
سلام من هم تو سن هفده ساله ازدواج کردم و هفت سال با خانواده شوهرم زندگی کردم دوتا عروس باهم بودیم و یه دختر خدا بهم داد خیلی اذیت شدم تا بزرگش کردم و دوست نداشتم بچه بیارم اما بعد از این که دخترم هفت سالش شد خدا یه دختره دیگه بهم داد و برکتشو با خودش آورد، خونه خریدیم دوطبقه، یکیشو اجاره دادیمش و یکیشم توش نشستیم و بعد یک سال و نیم دوباره باردار شدم شوهرم عصبانی شد گفت سقطش کن من نمیتونم خرجشون بدم اما من قبول نکردم گفتم شاید پسره دیگه بسمه اما دوباره خدا یه فرشته واسم فرستاده این دختر بود و خیلی خوشگل بود و برکتش روز به روز زیادتر میشد و این تجربم بود بچه رزقشو با خودش میاره و دوست دارم براشون داداش بیارم
#فرزندآوری
eitaa.com/zendgizanashoyi
سلام خدمت همه خانومای خوشگل،
من میخوام براتون از معجزه ی سروزبون در زندگی شخصیم بگم...
من یه خانومم که خیلی شلوغم 😜
تعریف از خودم نباشه وقتی مجرد بودم همیشه اطرافیانم بهم میگفتن خوشبحال شوهرت اصلا حوصلش سرنمیره اصلا نمیتونه غمگین باشه! خداروشکر همینطوریم شد الان با این که خودم ۳ روز اول هفته شاغلم اما سعی میکنم بقیه روزها برای همسرم جبران کنم😉
وقتی از سر کار میاد خونه، بعد از خوردن ناهار و کمی استراحت سعی میکنم مثلا با جوک گفتن یا رقصیدن 💃یا بیرون رفتن 👫 با همدیگه حال و هواش رو عوض کنم البته اینها بسته به این داره که اون روز خسته نباشه
راستش انقد میخندونمش که بهم میگه با تو هیچوقت ادم پیر نمیشه☺️
ضمنا اینم بگم که اقایون روی مردونگیشون خیلی حساسن ...چند روز پیش بخاطر یه موضوعی از سر کار اعصابش بهم ریخته بود باهام که درد و دل کرد و حرفشو زد من بهش گفتم تو مرد منی؛ هیچ مشکلی نیس که نتونی حل کنی منم تو هر شرایطی کنارتم تا پای جونم❤️ باور کنین همون لحظه بغلم کرد بهم گفت بیا بغلم مرهم زخمام 😍
ببخشید اگه طولانی شد فقط خواستم تاکید کنم که گاهی با چند جمله میشه لحظات رو قشنگ کرد💋
🌸eitaa com/zendgizanashoyi
💞 سه روز بود با همسرم قهر بودیم،
اولین بار بود به سه روز می کشید و جو اونقدر سنگین بود که معلوم بود به این زودی هیچکدوم پیشقدم برای آشتی نخواهیم شد😔
تا اییییینکه دیشب دست غیب به فریادمون رسید...
من توی اتاق خوابیده بودم و همسرم توی هال😢
یهو صدای افتادن یه چیزی اومد 😳
هر دومون پاشدیم و همه جا رو گشتیم ولی نفهمیدیم چی بود.
((البته صبح دیدم شیشه روغن بادام بوده و ازش تشکر کردم❗️))
بعد دوباره هرکدوم رفتیم سر جاهامون خوابیدیم
و منم که ترسووووو😁
یهو یه ندایی از درون بهم گفت اینم #بهونه برای آشتی چرا معطلی🤔
رفتم لامپ اتاق رو روشن کردم
و عین بچه های مظلوم ایستادم کنار در و گفتم من می ترسم بخوابم😢
همسرم هم دستاشو بااااااز کرد و گفت بیا اینجا بخواب🤗
منم خوشحاااااال لامپ رو خاموش کردم
و دوییییییدم توی بغلش😋
چه امنیت و آرامشی رو سه روز از خودم گرفته بودم.
خداروشکر آشتی کردیم و چقدر قهر به آشتی بعدش می ازره ،،،
البته قهرهای کوچولو.
☝️شما هم هر موقع خواستید آشتی کنید ولی نمی خواستید منت کشی بشه از این#امداد_غیبی الهام بگیرید😉
خودتون یه چیزی رو وقتی تازه برای خوابیدن رفتید بندازید که صدا بده، ولی زود قایمش کنید
تا همسرتون نیومده، و بعد مثلا ترس رو بهونه کنید که مجبور بشید برید و توی بغلش بخوابید😍
زندگیتون شیرین باشه مثل عسل😋
🌸eitaa.com/zendgizanashoyi
#ویتامین_بوس 💋
سلام
وقتايي كه از همسرم بوس ميخوام😘 و نميدونم چطوري بكشونمش سمتم😐 ك منو ببوسه 😘
يه بار يه أيده خفن به ذهنم رسيد😜
اول صداش زدم😊
و بعدم خودمو الكي به حالت اينكه حالم بد شده 🤕🤕 انداختم رو زمين و خودمو زدم ب غش
اونم اومد سمت من 🏃🏃🏃
يكم كه صدام زد چشامو باز كردم☺️
بهم گفت چت شد؟ 😳
يهو منم گفتم بوسم نميكنی همين ميشه ديگه😋
ويتامين بوسم افتاده😂😂
بعدم شروع كردم ب بچه گونه🙇🙇 حرف زدن و لوس بازی
خيلي خوشش اومده بود تازه منم به بوسم رسيدم👨❤️💋👨👨❤️💋👨👩❤️💋👩
⚛ اگه #ویتامین_بوسه ت کم شده امروز این ایده رو اجرا کن 😉😜
🌸eitaa.com/zendgizanashoyi