eitaa logo
🍃 زندگی زیبادرمسیر زیبایی🌱
9.2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1 فایل
به کانال زندگی زیبا🌱خوش اومدید😍 کپی‌حرام❌ ارتباط با مدیریت 👇🫀 @parto_ad تعرفه تبلیغات مجری تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3065512305Cc102ae0465 پست های تبلیغاتی از نظر ما ن تایید و ن رد می‌شود🔴
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5900134498799977104.mp3
3.92M
🎧 می‌دونید برای چی "شب یلدا" را جشن می‌گیریم؟ تدوین: ناد هنر . دکتر شهرام اسلامی یارو غار همیشگی دکتر انوشه ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پدر و مادر خیلی از کارهای فرزندشان را انجام می‌دهند. این دوستی است یا دشمنی؟ . دکتر شهرام اسلامی یارو غار همیشگی دکتر انوشه ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر خانمی دست بزن داشته باشد چه باید کرد؟ - رفتارهای پرخاشگری، زن و مرد نمی‌شناسد ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅عشقاتون علنی باشه دعواهاتون یواشکی ... ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟠وضعیت بسیار اسفناک و خانمان سوز در آشنایی های پیش از ازدواج زوجین در خانواده های سنتی را ببینید! چنین ازدواجی اگر بعد از مدتی با طلاق و مشاجره های سنگین در زندگی مشترک همراه شد، اصلاً تعجب نکنید! چرا که این روند آشنایی از پای‌بست ویران بوده است! ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌چرتکه ننداز.... ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
دوباره دست برد به سمت لباش و نوازش بار روی لبش کشید استاد با خنده گفت _ پس لبام مشکل داره خانم دکتر می‌خوای ژل تزریق کنی به صورت میلاد نگاه کرد تفاوت‌های سبحان و میلاد خیلی زیاد بود _ نه لباتون هم مشکل نداره به صورتتون میاد به نظرم اگر هم به صورتتون نیاد مرد نباید مثل زن‌ها ژل تزریق کنه و قیافه خودشو تغییر بده شاید باور نکنید ولی من هدفم از این تخصص این نیست که به قول مامانم و بابام دست تو خلقت خدا ببرم به هر حال هر کسی یک عیبی داره من فقط اگر اون عیب زیادی تو چشم باشه و باعث اذیت شخص بشه و اون شخص نتونه حس خوبی رو تجربه کنه اون موقع است که کمکش می‌کنم تا مثلاً دماغش رو کوچیک کنه میلاد با خنده گفت _ اینجوری که کارو بارت کساد می‌شه تو باید هر بیماری اومد خودت یه عیب روش بزاری و راضیش کنی عمل کنه _جدی که نمی‌گید _میلاد دوباره تو جلد جدی خود رفت و گفت _ نه این یک شوخی بود می فهمم تو چی میگی حالا نگفتی عیب من چی بود کیمیا خندید و با خنده گفت _ جناب آقای میرزاده شما گوش‌هاتون زیادی پهن و بزرگه و احتمالا هم شکسته درسته؟؟ نیاز فوری به جراحی دارید استاد با شنیدن این حرف بلند بلند خندید دو ساعتی که کافه بودند به هر دوشون خوش گذشت استاد میرزاده از نحوه عمل گوش از کیمیا سوال کرد و کیمیا مثل یک دکتر متخصص همه چیزو به طور کامل توضیح می‌داد گوشی کیمیا زنگ خورد زینب خانوم بود که با استرس از کیمیا می‌خواست زودتر به منزل برگرده ادامه دارد کیمیا نمی‌دونست چه بهانه‌ای جور کنه میدونست که تو خونشون اتفاقی افتاده که مادرش اینجور پریشان ولی دلش نمی‌خواست استاد آن موضوع رو بفهمه برای همین هم پا شد و گفت اگه اجازه بدین من باید برم جایی _خودم می‌رسونمت _ نه آخه نه زحمتتون نمیدم _خوب تو که ماشین نداری من هرجا می‌خوای برسونمت دیگه کیمیا هر کاری کرد استاد بی‌خیال رسوندن کیمیا نشد و بالاخره کیمیا تو بازار نزدیک خونشون پیاده شد و به بهانه خریدن چند قلم مایحتاج منزل از استاد خداحافظی کرد و بعد از رفتن استاد سریع ماشین گرفت و به خونه برگشت.... ادامه دارد.. کیمیا با نگرانی به خونه رسید به محض رسیدن کیمیا ماشین عماد هم همزمان به در خونشون رسید عماد با عصبانیت پیاده شد و سمت در خونه اومد کیمیا سلام داد و بعد پرسید _ اینجا کاری داشتین عماد بدون سلام با عصبانیت گفت _زنم اینجاست می‌خوام ببرمش کیمیا در حالی که در خونه رو باز می‌کرد گفت _ به زنتون اطلاع میدم که دم در هستین اگر مایل بود خودش میاد همزمان که کلید رو می‌چرخوند عمادبا لگد درو باز کرد که از صداش همه همسایه‌ها سرشون رو از پنجره بیرون آوردند کیمیا زیر چشمی به همسایه‌های فضولشون نگاه کرد که حاضر و آماده مشغول ضبط این صحنه‌ها بودن و بعد آروم به عماد گفت _ چه خبرته این وحشی بازی‌ها چیه عماد در حالی که وارد حیات می‌شد گفت _ وحشی خودتی و خانوادت که زیر پای زن من نشستین تا طلاق بگیره ولی کور خوندین همتون چشمتون به ماشین و خونه‌ام افتاده فکر کردین می‌تونین منو بچاپین یک ریال هم بهتون نمیدم کیمیا عصبانی شد به قلم فاطمه داد بخش ادامه دارد...
این آخرین باره بهت میگم زهرا پوزخندی زد صدای زنگ در اومد و بعد قامت ایلیا پسردایی کیمیا تو چهارچوب در نمایان شد که یا الله گویان وارد حیاط می‌شد و با دیدن عماد و حالت زینب خانوم سریع خودش رو به عماد رسوند و گفت _اینجا چه خبره زینب خانوم که از دیدن ایلیا آن هم در لباس سرگردی خوشحال شده بود و اشک تو چشماش جمع شده بود با بغض گفت _زده دختر منو لت و پار کرده حالا اومده ببرتش دوباره بزندش ایلیا نگاهی به زهرا کرد و مردانه جلو اومد و گفت _همچین غلطی نمی‌تونه بکنه عماد که تا چند لحظه پیش بین این زن‌ها خودش رو شیر می‌دونست و نعره می‌کشید حالا با دیدن ایلیا اون هم تو لباس سرگردی کمی عقب نشینی کرد و گفت _هر خونه‌ای اختلاف می‌شه شما چرا تو روابط من و زنم دخالت می‌کنید ادامه دارد زهرا گریه کنان جلو اومد و گفت _بین من و تو قانون هست که باید دخالت کنه پس منتظر باش تو دادگاه همدیگر رو می‌بینیم _بیا بریم خونه دیوونه نشو _از کدوم خونه صحبت می‌کنی از همون خونه‌ای که هر روز شاهد خیانتت بودم چقدر گفتم دست از این کارات بکش زیاده از حد تحملت کردم گفتم بزار آبرو ریزی نشه ولی دیدم تو آبرو حالیت نیست طلاقمو می‌خوام منو طلاق بده بعد هرجا که خواستی با هر کسی که خواستی برو ایلیا گفت _شنیدی که دختر عمه‌ام چی گفت آفرین پسر خوب بی سر و صدا برو منتظر نامه دادگاه باش _ عماد دستش رو تهدید وار سمت زهرا گرفت و گفت _باشه به هم می‌رسیم زهرا و ایلیا با هم چشم تو چشم شدند چقدر ایلیا بزرگ شده بود به قلم فاطمه داد بخش ادامه دارد....
نیایش صبحگاهی خوشبختی نگاه خــداست در این صبح زیبا دعامیکنم خـدا هیچوقت چشم ازتون برنداره روز و روزگارتون پربرکت و زندگیتون سرشار از نعمت هـای الهی روزت در سایه نگاه خداوند🌸🍃
ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ! ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻐﻠﺖ میکنه ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺣﻠﻘﻪ میکنه ﺩﻭﺭﺕ ﻧﻔﺴﺎﯼ ﮔﺮﻣﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﺩنت ﺁﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺷﺖ ﺯﻣﺰﻣﻪ میکنه: تـو فقط سهــم خـودمـی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جریان زندگی اعتماد کن! گاهی همه چیز را به هم می ریزد ، تا در واقع هر چیز را سر جای درستش قرار دهد❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و گمان می‌کنی که پایان است؛ سپس خداوند همه‌چیز را درست می‌کند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ♧♡♧ 💫@zendgizibaabo💫 ♥️ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است