زیارت عاشورا آسان 🌈.pdf
1.2M
📜 متن و ترجمه Pdf
🕌 زیارت عاشورا امام حسین (ع)
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعلی_آقاماهانی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
*💫 الهی 💫*
*💫یا حمید بحق محمد 💫 یا عالی بحق علی 💫*
*💫 یا فاطر بحق فاطمه 💫 یا محسن بحق الحسن 💫*
*💫 یا قدیم الاحسان بحق الحسین 💫*
*💫 عجل لولیک الفرج صاحب العصر و الزمان💫*
*✨اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨*
*🌟💚 السلام علیک یا بقیة الله یا ابا صالح المهدی یا خلیفة الرحمن و یا شریک القرآن ایها الإمام الانس و الجان سیدی و مولای الامان الامان 💚🌟*
*✨اَللّهُمَ صَلِّ عَلی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک ✨*
*✨ذکر روز:یا قاضی الحاجات «۱۰۰مرتبه»✨*
*🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃*
*🌷سلام برسپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی و همراهانش 🌷*
*🌿💕 به یادهمه شهیدان*💕🌿
*همانهائے ڪه نام مبارڪشان قوّت قلب گــ🌷ـل لاله است.*
*ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش فڪه وطلائیه ولطافت ڪلامشان نوازشگرآسمان شهرمےشد.*
*🚩 سلام برشهدای انقلاب اسلامی
*🚩 سلام برشهدای مظلوم وغریب حماسه ی هشت سال دفاع مقدس
*🚩سلام برشهدای ترور
*🚩سلام برشهدای مدافع وطن
*🚩سلام برشهدای مدافع حرم
*🚩سلام برشهدای سلامت
*🚩سلام برشهدای آتش نشان
*🚩 سلام برشهدای جبهه ی مقاومت
*🚩سلام برجمیع شهداء از آغاز آفرینش الی الابد.*
*بادل وجانم میخوانم:*
*🕊زیارت "شهــــــداء"🕊*
*🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَااَولِیاءَ اللہ وَاَحِبّائَهُ*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَااَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ*
*🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصَارَدینِ اللهِ*
*🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَرَسُولِ اللہِ*
*🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَفاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَاَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَاُمّے طِبتُم وَطابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَفُزتُم فَوزًاعَظیمًافَیالَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَمَعَڪُم...🍃🌹🍃*
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
*🌷سلام برسپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی و همراهانش 🌷* *🌿💕 به یادهمه شهیدان*💕🌿 *همانهائے ڪه نام مبارڪشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊✨️
-
بهقولِحاجمهدی:
ماروکسی گردننگرفت
ولی توماروگردنبگیر!'
آقای امام حسین (:
¦↬ #حسین_جانم...❤️
-
⤦🌷✨️
✅️ تاکنون نام شهید علی آقا ماهانی
را شنیده ای.....♡........؟🕊
سلام برعلی...🌷
🕊
آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.🌱
✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء ⚘️
امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق (شهیدعلی آقا ماهانی )
برای امام زمانت انجام بده،🌿
شهادت نصیبتون🥰
الهی به مظلومیت سیدالشهدا (ع)آمین🤲
یاعلی مدد
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعلی_آقاماهانی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
🕊 آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.🌱 ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء ⚘️ امروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدعلی ماهانی از دیدگاه فرمانده لشکر۴۱ ثارالله سردار حاج قاسم سلیمانی
شهید علی ماهانی از مبارزین قبل از انقلاب بوده و از مبارزین گمنامی که بدون اینکه وصل به گروه و مجموعه ای باشد به جنایات رژیم ستم شاهی پی برده بود و دردوران سربازی رژیم شاه دستگیر شده بود و به زندان و نهایتا به اعدام محکوم شده بود .نکته مهم و برجسته شهید ماهانی معنویتش می باشد که این معنویت پیوسته و با شهید ماهانی همراه بود بنابراین در چشم و ذهن بچه های جنگ خصوصا بچه های لشکرثارالله این شهید به عنوان یک چهره معنوی و آماده شهادت مدنظر بود
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعلی_آقاماهانی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های سردار سلیمانی در مورد شهید ماهانی
زندگی نامه شهیدان
شهیدعلی ماهانی از دیدگاه فرمانده لشکر۴۱ ثارالله سردار حاج قاسم سلیمانی شهید علی ماهانی از مبارزین ق
این شهید در عملیات بیت المقدس با چند تا از شهدای دیگر از جمله مصطفی هندوزاده همراه بود واز ناحیه دست و پا زخمی شد ، دست راست و پای راست وی به میزان بالایی ترکش خوردند ، دست که کاملا از کارافتاد و کنارش آویزان بود و پایش نیمه فلج بود و ایشان به عنوان علی آقا در جنگ مشهور بود و در مخابرات تیپ ثارالله مسئول مخابرات تیپ شد ودر مخابرات تیپ بچه های مختلفی را دور خودش جمع کرد که بعضی ها مثل علی ابراهیمی ، عباس عربنژاد ، منصور ایرانمنش ،عباس ایرانمنش ، وهمت آبادی که بعدا به شهادت رسیدند و یک روح معنوی عجیبی بین بچه ها حاکم کرده بود بطوری که تمام مخابرات ضمن انکه نماز شب خوان بودند از داوطلبین درجه یک بودند و داوطلب گردانهای خط شکن و خط مقدم بودند . و من به دلیل اینکه شهید علی ماهانی دست و پایش مجروح بودند در عملیات مخصوصا رمضان ، والفجر مقدماتی ، والفجر 1 مانع شدم در صحنه عملیات برود و وقتی می گفتم نه . اصرار نمی کرد و به شدت دنبال تکلیفش بود و با وجودی که عشقش چیز دیگری بود و ابتدا هم اصرار می کرد وتوجیه هم می کرد در عملیات والفجر3 شهید ماهانی از من سئوالی نکرد و عصر روز عملیات بود که برای عملیات شب آماده می شدیم در محلی به نام شیارگاوی ، داخل شیارگاوی نیروها مستقر بودند و درشیار از دید دشمن محفوظ بودند مشغول استراحت بودند و نزدیک عصر بود که داشتم چک می کردم شهید ماهانی را دیدم که کوله پشتی بی سیم پشتش است و در گردان حمید شفیعی هست، ناراحت و متغیر شدم و گفتم : چرا آمده ای اینجا و فرصت نبود که بگویم باید از من اجازه می گرفتی و آن موقع هم علی حاجبی در مخابرات بود و مسئول مستقیم بود و گفتم شاید از او اجازه گرفته باشد و گفتم حالا که درصحنه عملیات آمده و کوله پشتی دارد در برگشتنش اصرار نکردم و علی وارد صحنه عملیات شد و برادرش محمود هم همراهش بود و در محور میدان مین علی و محمود زخمی شدند و تقریبا ۵۰ ، ۶۰ تا بچه های دیگر هم زخمی شدند و تخلیه این بجه ها خیلی آسان بود و بچه های تخلیه گر اول سراع علی آقا رفته بودند اما عقب نیامده بود و گفته بود اول بچه های دیگر را ببرید و اینقدر رفته بودند اما دائم گفته بود بچه ها را ببرید تا دشمن برگشته بود و درمعبر مسلط شده بود و فقط شهید علی ماهانی و اخوی او وچند نفر دیگر مانده بودند و علی ماهانی فقط به خاطر ایثارگری خودش در معبر مانده بود و نیامده بود حتی بچه هاییکه کنارش مجروح بودند برگشتند و می گفتند علی آقا در حالی که تشنه بود ه وهمانجور که می دانید عملیات والفجر 3 در فصل گرم انجام شده اما با توجه به تشنگی مفرط، آب را به بچه های مجروح داده بود وبالاخره خودش با لب تشنه شهید شد
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعلی_آقاماهانی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
ایشان و برادر عزیزش آقا محمودتا چند سال پیش جزءمفقود الاثر بودند که نهایتا جسد مطهر ایشان بعداز ۱۵ سال تشیع و در گلزار شهداءدفن گردید.و علی آقا ماهانی ذاتش طوری بود که نمی خواست یک ذره ریا کند وبه شدت از ریاکاری دور بود وقتی راه می رفت طوری حرکت می کرد که دست و پایش که مجروح و معلول بود طوری باشد که کسی احساس نکند که ترکش خورده و مجروح و معلول جنگ است
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعلی_آقاماهانی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
ایشان و برادر عزیزش آقا محمودتا چند سال پیش جزءمفقود الاثر بودند که نهایتا جسد مطهر ایشان بعداز ۱۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در خود سنگر تفسیر قرآن را داشت و قرائت قرآن ، همه بچه هایی که داخل مخابرات بودند بدون استثناءیک جلسه قرآنی و انس قرآنی عجیبی داشتند و یک کار سازمانی معنوی در درون مخابرات انجام داد. عملیات که تمام شد نکته ای که خیلی مهم و عجیب بود عملیات والفجر 3 که تمام شد و دهلران برگشتیم ، همه ما از شهادت علی نگران وناراحت بودیم . من علی حاجبی را خواستم و با ایشان برخورد کردم که چرا گذاشتی داخل عملیات برود . قسم خورد و گفت من اجازه ندادم و خودش آمده بود.و مرخصی هم که می خواست عجیب مقید به ولایت و اطاعت از فرماندهی بود وزبانزد بود و هر مقدار به نفع مادی خودش بود امکان نداشت انجام دهد وبرایم یقین شد که گفت مطمئن باش اجازه گرفتم به هر حال از کسی اجازه گرفته و او کسی نبود که بدون مجوز وارد عملیات شود آن هم برای شهادت .
« علی ازچهره هایی بود که حجاب ازجلوی او برداشته شده بود و من این را حس می کردم یعنی ارتباط معنوی او با خدا اینقدر نزدیک بود که خیلی از حجابهای مادی که آنطرفتر را نمی تواند ببیند از جلویش برداشته شده بود و چند مورد را دیدم و بچه ها که همراه او بودند تعریف می کردند .
یک مورد کنار کارون بود ، بچه ها مشغول شستن پتو بودند ، علی آقا لب کارون نشسته بود و بچه ها پتوهای مخابرات را می شستند و علی حاجبی هم کنارش نشسته بود . علی آقا همین که بچه ها مشغول بودند و هوا هم گرم بود گفت اگر هندوانه خنکی بود خیلی می چسبید به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن از علی ، یک هندوانه بزرگ را آب می آورد و شاید به خنکی و شیرینی آن هندوانه هیچکس نخورده بود .
در زندانهای شاه ۳۰جزء قرآن را مانند اسرا نوشته بود و به زندانیان اهداء کرده بود .
هنوز در مخابرات یک ذره معنویت که احساس می شود ( شهید ابراهیمی ، شهید عباس عربنژاد ، شهید علی حاجبی که خودش دوست واقعی خدا بود ) همه اینها دست پرورده و پرورش یافته علی آقا بودند امروز هم بوی او در لشکر ثارالله استشمام می شود و بچه هایی که گوشه ای از عمرشان را با او سپری کرده واورا دیده و حس کرده بودند و به عنوان مرید ش بودند و تابه امروز اعمال او زبانزد همه بچه های مخابرات است و روح این شهید محو نشده .
علی ماهانی تعریف کرد که بعد از نماز بود که به ذهنم آمد که انگشتر عقیقی اگر می بود برای استجاب دعا خیلی خوب بود و فرمود همین که از نماز فارغ شدم یوسف شریف از دوستانم آمد جلو و گفت من این انگشتر عقیق را از مشهد برایت خریدم و من گرفتم و دستم کردم .علی آقا علاقه مند بود با صورت به سجده برود و همه کسانی که او را می دیدند همه سجده هایش به صورت بود و به شدت به نماز شب مقید بود ضمن اینکه کارهای خودش را به صورت معمولی وعادی انجام می داد و تا کسی با او دوست نمی شد نمی توانست به عرفان وعظمت روح او پی ببرد ونیامدن جنازه او و گمنام بودن خواست خودش بود و او وافعا نمی خواست جنازه اش بیاید چون نخواست نیامد و هر دفعه می خواستند مجروحین را تخلیه کنند مانع تخلیه خودش شد و ایثار او زبانزد بود و متنفر بود از ریاکاری وبزرگ نمایی و در خانواده مستضعف قالیباف بزرگ شده بود .»
تفاوت دو تابلو تبلیغاتی در آمریکا، در کمتر از 45 سال
تابلو بالا: برای مبارزه با این مرد با سرعت 55 کیلومتر برانید (این تابلو در 20 اتوبان آمریکا نصب شده بود)
تابلو پایین: «اسراییل هر روز باندازه سه اتوبوس مدرسه، کودک میکشه، مالیات ما هم تامینش میکنه»
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
✅️روایت زندگی و شهادت علی آقا ماهانی از زبان مادر بزرگوار💔 ایشان را مرور می کنیم:
💟علی آقا از نوجوانی، با همه بچّههای هم سن و سال خودش فرق میکرد. ما نفهمیدیم او چه وقت قرآن را یاد گرفت. فقط روزی دیدم چند نفر از بچههای محله را جمع کرده و به خانه آورده .گفتم: علی آقا، با این بچّهها چه کار داری؟
گفت: میخواهم به اینها قرآن یاد بدهم.
#امام_زمان
#شهیدعلی_ماهانی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
💌با التماس سرم را میبوسید و میگفت: مادر، پنج دفعه؛ به حق پنج تن، از ته دل دعا کن که وقتی گمنام شهی
💟از همان بچّگی، از این که می دید بچّهها بیهوده میان کوچه و بازار راه افتادهاند، ناراحت میشد. عدهای هم از این که میدیدند علی آقا بچّهها را به نماز و روزه دعوت میکند، ناراحت میشدند. علی آقا، تا روزی که به شهادت رسید، بزرگتر از سن و سال خودش فکر میکرد. یادم میآید در همان دوران کودکی که بچهها را به خواندن قرآن دعوت میکرد، بعد از کلاس، چند نفر از کسانی که نمیخواستند علی آقا بچّهها را تعلیم بدهد، در حالی که با چوب به پیت میکوبیدند، میگفتند: شیخ علی آمد… شیخ علی آمد….
#امام_زمان
#شهیدعلی_ماهانی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
⬅️ادامه
آنها نمی دانستند که آرزوی قلبی این جوان این بود که روزی شیخ شود. ما به جز مهر و محبت از او چیزی ندیدیم؟ خدا شاهد است نه به خاطر این که بچّۀ من است، اما باید بگویم او نمونۀ واقعی شیعهی علی بود.
یک بار هم ندیدم که این جوان، حرمت موی سفید ما را بشکند، بی سوادی ما را به رخ بکشد، حرف تلخ بزند یا حقیرمان کند. از در اتاق که وارد میشدم، از جا نیم خیز میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم، همین کار را میکرد .میگفتم: علی جان، مگر من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت میدی؟
میگفت: این دستور خداست.
#امام_زمان
#شهیدعلی_ماهانی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
⬅️ادامه آنها نمی دانستند که آرزوی قلبی این جوان این بود که روزی شیخ شود. ما به جز مهر و محبت از او چ
💟روزی که خانه نبودم و او از جبهه آمده و لباسهای شسته نشدهای را در گوشه حیاط دیده بود، تشت و آب آورده و با همان لباس سادهی بسیجی و دست مجروح و فلج، لباسها را شسته بود. وقتی رسیدم، دیدم دارد لباسها را روی طناب پهن میکند. چقـــدر هم تمیز شسته بود!
گفتم: الهی بمیرم مادر. تو با یک دست چطوری این همه لباس را شستی؟
گفت: اگر دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمیکرد من این جا باشم و تو در زحمت باشی!
❇️یعنی اهل کمال بود. همه چیز را میفهمید. اوایل دشمنان انقلاب خیلی تلاش کردند با ضربه زدن به روحیۀ خانوادۀ این بچّههای پاک، مسیر انقلاب را عوض کنند، اما دیدیم به لطف خدا نتوانستند.
#امام_زمان
#شهیدعلی_ماهانی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
💟روزی که خانه نبودم و او از جبهه آمده و لباسهای شسته نشدهای را در گوشه حیاط دیده بود، تشت و آب آور
این انقلاب و بچّههای انقلابی، از همان روزهای اول دشمنانی داشتند که خدا لعنت کند آنها را. اینها، یک مشت خان و خان زاده بودند و اجنبی، یا کسانی که دستاویز آنها شده بودند.
علی آقا، از همان روزهای اول هم به اینها امان نداد. زندگی خودش را وقف این کرده بود که نگذارد انقلابی که با خون به ثمر نشسته است، دستاویز غافلان بشود.
یادم میآید زمانی که جنگ شروع شد. همین کسانی که از انقلاب ضربه خورده بودند، شایع کردند علی آقا تیر خورده، خیلی نگران شدم؛ چون تازه فکّش خوب شده بود. رفتم و از (شهید) اکبر شجره پرسیدم: علی آقا مجروح شده؟ چرا راستش را به من نمیگویید؟
گفت: مادر، این شایعۀ دشمن است تا روحیهی شما را خراب کنند.
چند روز بعد که این خبر به منطقه رسیده بود، تلفنی تماس گرفت و گفت: مادر، اگر گفتند علی آقا تیر خورده، بگو، آره، خورده، اما خوب میشود. بگو: شما هم اگر مرد هستید و راست میگویید، بروید لااقل برای خاک مملکت، با دشمن بجنگید تا فردا به خفت و خواری نیفتید…او بزرگ فکر میکرد.
و این روحیه از همان دوران نوجوانی در او بود. حق و باطل را خیلی خوب تشخیص میداد. ده – دوازه ساله بود که یکی از اقوام به منزل ما آمد و گفت قرار است شاه به کرمان بیاید.
وقتی رفت، دیدم علی آقا با غضب به او نگاه میکند. گفتم: علی آقا، چرا ناراحت هستی؟ مگر حرفی به تو زد؟
گفت: نه
گفتم: پس چرا ناراحتی؟
گفت: این همه راه آمده که بگوید شاه میخواهد به کرمان بیاید؟ چه فرقی به حال ما میکند؟ شاه الان میداند وضع ما و این مردم چطوری است؟
#امام_زمان
#شهیدعلی_ماهانی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
این انقلاب و بچّههای انقلابی، از همان روزهای اول دشمنانی داشتند که خدا لعنت کند آنها را. اینها، یک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی نامه شهیدان
این انقلاب و بچّههای انقلابی، از همان روزهای اول دشمنانی داشتند که خدا لعنت کند آنها را. اینها، یک
🌷گفت: مادر، این شایعۀ دشمن است تا روحیهی شما را خراب کنند.
چند روز بعد که این خبر به منطقه رسیده بود، تلفنی تماس گرفت و گفت: مادر، اگر گفتند علی آقا تیر خورده، بگو، آره، خورده، اما خوب میشود. بگو: شما هم اگر مرد هستید و راست میگویید، بروید لااقل برای خاک مملکت، با دشمن بجنگید تا فردا به خفت و خواری نیفتید…او بزرگ فکر میکرد.
🌱و این روحیه از همان دوران نوجوانی در او بود. حق و باطل را خیلی خوب تشخیص میداد. ده – دوازه ساله بود که یکی از اقوام به منزل ما آمد و گفت قرار است شاه به کرمان بیاید.
وقتی رفت، دیدم علی آقا با غضب به او نگاه میکند. گفتم: علی آقا، چرا ناراحت هستی؟ مگر حرفی به تو زد؟
گفت: نه
گفتم: پس چرا ناراحتی؟
گفت: این همه راه آمده که بگوید شاه میخواهد به کرمان بیاید؟ چه فرقی به حال ما میکند؟ شاه الان میداند وضع ما و این مردم چطوری است؟
بعد دندانهایش را به هم فشرد و گفت: به خدا اگر زورم می رسید، گردنش را می گرفتم و آن قدر فشار میدادم تا خفه بشود. این قدر از ظلم و ظالم نفرت داشت.
بچّههای جبهه میگفتند علی آقا به حدّی ارتباطش با خدا نزدیک است که از بعضی کارها و چیزهایی که با چشم هم نمیبیند، مطلع میشود. یک بار در گلبافت کرمان زلزله شد. خبر زلزله به منطقه هم رسیده بود؛ چون خیلی از رزمندهها برای اطلاع از سلامتی خانواده و آشنایان و اقوام به مرخصی آمدند، اما علی آقا یک ماه بعد پیدایش شد.
گفتم: مادر، ما برای تو این قدر بی اهمّیت هستیم که نخواستی از حال ما با خبر باشی؟ همه از دور و نزدیک ریختند توی شهر تا از سلامت اقوام خودشان مطلع بشوند، آن وقت تو احوالی از این پیرمرد و پیرزن نپرسیدی؟
خلاصه خیلی گله کردم. علی آقا با آن قیافهی مظلوم، صورتم را بوسید و گفت: مادر جان، احتیاجی نبود که بیایم؛ چون خبر سلامت شما و اقوام را پرسیده بودم. نفهمیدم چه گفت: اما حرفش به دلم نشست. بغلش کردم و اشکم با لباس بسیجیاش پاک شد.
#امام_زمان
#شهیدعلی_ماهانی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯