🌷 نگاهی گذرابر زندگی بسیجی روحانی شهید، مظلوم وگمنام ،سید احمد اسداللهی... نام:سید احمد اسداللهی متولد= جهرم فارس -گردان مالک اشتر لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله {صلی الله علیه و آله و سلم} شهادت=بهمن ۱۳۶۶،ماووت عراق عملیات بیت المقدس۲ ✅️ در همین اندازه گمنام در زمین 🌷 ومشهوروخوشنام در آسمان‌..🕊 شادی روحش صلوات..🌱 #زندگی_نامه_شهیدان #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯

🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 مگه شهید میمیره؟؟؟ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی #زندگینامه_شهیدان 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯

°•🌱🕊 سلام بر تربت پاک شهدا⚘️ سلام بر انسانهای پاکی که از خون  پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند. سلام بر شما که متعهد به شهدائین سلام بر شما که قدردان مجهادت شهدائین سلام بر شما که باعث خشنودی شهدائین..🌱 #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی #اللهم‌ارزقنا‌شهـادة‌فےسبیلڪ #زندگی_نامه_شهیدان 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯

🕊 ⬅️بخشی از وصیتنامه شهید :اَسداللهی⚘️ « حمد و سپاس خدای را که به ما نعمت وجود بخشید هم او که آدمی را جان بخشید تا وی را حامد باشد و ‌آزادش قرار داد تا تفکر کند و این جان بی ارزش را به راهش نثار نماید .او ‌که تمام تلاشمان، کوششمان، اعمال و رفتارمان جنگیدن و‌ جهاد کردنمان و شهید شدنمان و به او پیوستن و در او محو گشتن همه و همه به خاطر اوست تا شاید به آن مقامی که آدمی را سزاست برسیم #وصیت_نامه_شهیدان #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯

🕊 ⬅️ادامه .. وصیت نامه شهید..سید احمد اسداللهی..🌷 نتیجه اینکه هدف از جبهه رفتن را خودسازی فردی و انجام وظیفه نسبت به اسلام و انقلاب و ‌جامعه دانسته و وصیت و سفارشم به کلیهٔ برادران و خواهران این است که برای نیل به این اهداف در هر زمینه و در هر جا و هر اندازه که ممکن است کوشش و تلاش کنند . از اینکه فردی مفید به حال خلق الله نبوده ام و وظیفه ام را نسبت به خود و خدا انجام نداده ام از درگاه احدیت تقاضای عفو می نمایم . برادران و دوستان پیوسته به خدایتان بیندیشید و لحظه ای از یاد او غافل نباشید امروز بار این انقلاب به دوش شماست از این امانت الهی به خوبی مراقبت کنید ⬅️ادامه دارد.. .#وصیت_نامه_شهیدان #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯

🕊 .ادامه وصیت نامه شهید...🌷 هدف اصلی را که پاکی از تمام بدی ها می باشد، فراموش نکنید هر‌ چه بیشتر در انجام وظایف کوشش و تلاش کنید . مجددا از همه تقاضای بخشش دارم که اگر حق الناس بر من بخشیده نشود باید به آتش غضب خدا بسوزم والسلام » .نثار ارواح مطهر و‌ ملکوتی شهدای باشرف روحانیت اصیل و انقلابی به خصوص حجت الاسلام شهید سید احمد اسداللهی اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین #وصیت_نامه_شهیدان #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯

🚩 خاطره برادر رزمنده علی اصغر طاهری از عملیات بیت المقدس ۲ و شهیدان سید احمد اسداللهی، مهدی انحصاری و علی شهبازی 🔶یادمه قبل از حرکت گردان بطرف نقطه رهایی ، ساعت ۱۰ شب بود و ما در عقبه گردان بودیم ، بچه ها با یکدیگر خداحافظی میکردن و حلالیت می طلبیدن ، من عضو دسته تحت فرماندهی شهید، والامقام مهدی انحصاری بودم 🔸شهید اسداللهی روحانی گردان که برای عملیات به دسته ما آمده بود ، اومد طرف من برای حلالیت طلبیدن و خداحافظی ، من رو در آغوش گرفت ، گفتم سیدجان قسمت میدم شهید شدی شفاعت ما یادت نره انگار میدانست که شهید میشه ، مطمئن گفت نه یادم نمیره علی اصغر طاهری ، چشم شفاعتت میکنم ، خداحافظی کردیم و جدا شد 🔶 گردان حرکت کرد ، توی مسیر تدارکات گردان اون سوسیس سیب‌زمینی معروف را توزیع کرد ، یه ملاقه تو دست هر نفر تو ستون خالی میکردن و خودمونیم چه مزه ای هم داد و چسبید. گردان ستونی حرکت می کرد و من هم به عنوان نیروی آزاد داخل بودم ، ستون روی یال ارتفاع گوجار که برف زیادی هم رویش بود به جلو می رفت که منوری روشن شد ، ستون خوابید ، جلوی من یه حمل مجروح بود و جلوی او شهید آشوری و شهید اسدالهی بودند ، در همین موقع که ستون خوابیده بود ، پنج شش متری من یه گلوله خمپاره ۶۰ توی ستون خورد و همون اول شهید اسداللهی و شهید آشوری پر کشیدن و به شهادت رسیدن ، دونفر هم مجروح شدن ، از جمله اون حمل مجروح جلوی من که فکر می کنم فامیلیش نظری بود ، مقداری جلوتر هم که ستون حرکت کرد مهدی انحصاری به شهادت رسید و...... 🔸بعد از به صبح کشیده شدن عملیات و پاتک شدید عراق ، گروهان شهید بهشتی رو توی خط نگهداشتن و ما رو فرستادن بالای تپه دلبشک ، شهید برقعی که از بچه محلهای ما بود یه آر پی جی ۹ غنیمتی که اون بالا بود رو بکار انداخت و شروع کرد به شلیک بطرف مواضع دشمن در تپه روبرو ، من به خاطر شدت سرما ، کلاه بافتنی سرم بود بجای کلاه کاسکت 🔸 داشتم تیراندازی میکردم بطرف دشمن ، که یه وقت احساس سوختن در گردنم کردم . سمت راست رو نگاه کردم دیدم شهید علی شهبازی که از دوستان بچه محل و در گردان مسلم بود داره با تیربار گرینوف تیراندازی میکنه و پوکه های تیربار که داغ بود روی سر و کله من میریخت و برای همین بود که احساس سوختن می کردم ، بعد از دیده بوسی و احوالپرسی با شهید شهبازی گفتم: علی من رو سوزوندی جایت رو عوض کن ، اوهم این کار رو کرد 🔸روی تپه دلبشک جان پناه و سنگری نبود ، برای همین بصورت درازکش روی زمین بودیم بعد از چنددقیقه گفتم ببینم علی شهبازی کجا رفت سرم رو چرخاندم که ببینم کجا رفته ، تیر غناصه به سر من اصابت کرد اما لیاقت نداشتم که بجایی که باید میخورد بخورد .اصطلاحا خال هندی رو گرفته بود و بواسطه چرخاندن سر ، تیر غناصه به بالای گوشم و روی سرم ساییده شد و شش هفت سانتی به ضخامت یک انگشت رو سوزاند و بماند....... 🔸شهادت لیاقت میخواست که من نداشتم و خدا خواست که بمونم مع الاسف.... فردای اونروز شهید علی شهبازی همان جا خودش به شهادت رسید و خوشا بحالش. #زندگی_نامه_شهیدان #روحانی_شهیدسیداحمداسداللهی 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯