🕊
⛓️چرا صدام شهید تندگویان را در دوران اسارت به شهادت رساند..🌷🕊
⬅️ به احتمال زیاد، شهید تندگویان زیر شکنجه های نیروهای بعثی عراق مقاومت کرده و هیچ گونه اطلاعاتی در رابطه با طرح و نقشه و فروش نفت ایران در زمان جنگ نداده است، و همین امر باعث شده، شکنجه ها روزبروز بیشتر شود.
⬅️ و همچنین صدام خیال می کرد با نبودن وزیر نفت، ایران دچار دستپاچگی می شود، و روحیه خود را از دست می دهدمحمد جواد تندگویان در تاریخ ۹ آبان ۱۳۵۹ درحالیکه حدوداً یک ماه از دوره وزارتش میگذشت، برای بازدید از پالایشگاه آبادان، عازم جنوب بود، که در جادهٔ ماهشهر به آبادان به همراه معاون و دیگر همراهانش، به اسارت نیروهای ارتش عراق درآمد و به زندانهای اسیران ایرانی منتقل شد.
⬅️ به نقل از برخی اسیران، وی تا مدتها پس از شکست حصر آبادان (مهر ۱۳۶۰) و آزادسازی خرمشهر (خرداد ۱۳۶۱) نیز زنده بود.
⬅️ اما از چگونگی وضعیت اسارت و نحوه درگذشت او در اردوگاههای اسرا، اطلاعات دقیقی در دست نیست.
⬅️ تلویزیون عراق پس از به اسارت درآمدن تندگویان، در برنامههای خود اعلام میکرد.
🌷
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
⬅️..ادامه..
⬅️تلویزیون عراق پس از به اسارت درآمدن تندگویان، در برنامههای خود اعلام میکرد:
⬅️ اکنون ایرانیها نه وزیر نفت دارند و نه نفت.
⬅️ایشان در زندانهای “الرشید و بعقوبه” اسیر بوده اند.
🔴نحوه شهادت شهید تندگویان:
⬅️هنگام شهادت دستها و پاهای وی بسته بود كه نتواند آنها را حركت دهد،
⬅️ بر اثر فشار به ناحيه قفسه صدری دندههای دهم راست و هفتم چپ ايشان شكسته بود، آثار طناب باعث شكستگی استخوان لامی و خون مردگی در ناحيه حلق و حنجره شده بود، پزشكی قانونی علت شهادت نامبرده را به احتمال قريب به يقين
⬅️ خفهشدگی به وسيله رشته طناب اعلام كرد و سن ايشان در هنگام شهادت را بين 31 تا 37 سال ذكر كردند...
⬅️ادامه دارد...
🌷
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
شرط عشق ؛
جنـون است
ما که ماندیم
مجنـون نبودیم ..
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🕊
صبحتون به خیر بانگاه شهدا..🌷
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
سلام بر شهیدان..
سلام بر گلگون کفنان راه حق و حقیقت
سلام برمرادنِ مرد،خالصانِ با غیرت..
سلام بر محمدجواد...🌷🕊
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
⬅️..ادامه
✅️پیگیری دولت ایران
⬅️با نزدیک شدن زمان برگزاری اجلاس وزیران نفت اوپک در بالی اندونزی در ۲۴ آذر ۱۳۵۹/ ۱۵ دسامبر ۱۹۸۰، دولت ایران درخواست کرد که موضوع حمله عراق به ایران و اسیر شدن وزیر نفت در دستور کار اجلاس قرار گیرد،
⬅️ اما با تلاش عراق و چند کشور حامی آن، این موضوع از دستور کار اجلاس حذف شد و به هیئت ایرانی فقط اجازه داده شد در این خصوص بیانیه ای صادر کند.
⬅️ تا یک سال بعد از اسارت او و تا زمانی که دولت محمدعلی رجایی بر سر کار بود، تمامی نامه های وزارت نفت به نام محمدجواد تندگویان صادر میشد.
⬅️در دوران اسارت ، تنها دو نامه از وی به خانواده اش رسید که آخرین نامه مورخ ۲۴ فروردین ۱۳۶۱ است..
⬅️ادامه دارد...
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
✅️نحوه اسارت شهید از زبان همراه ایشان [[سید محسن یحیوی]]
⬅️مسیر خطرناک است!
سید محسن یحیوی که آن زمان مدیر مناطق نفتخیز جنوب بود، شهید تندگویان را در این سفر کاری همراهی میکرد. او روایت میکند «صبح روز نهم آبان از اهواز خارج شدیم. مطابق مرسوم چون میزبان بودیم و منطقه هم خطرناک بود، پیشاپیش کاروان حرکت میکردیم.
پشت سر، دکتر منافی وزیر بهداشت، تنی چند از معاونین ایشان، برخی نمایندگان مجلس و چند خودرو حامل آذوقه و وسایل مورد نیاز نیروهای مستقر در آبادان، حرکت میکرد. تا جایی که به خاطر دارم، شهید تندگویان و یکی از محافظان جلو نشسته بود و من و مهندس بوشهری ردیف وسط و یکی دیگر از محافظان هم قسمت عقب خودرو جای گرفته بود.»
احتمال میدادند که شاید دشمن یا ضدانقلاب از حضور آنان در این منطقه باخبر شده باشد و از اینرو برخی موارد احتیاطی را در نظر گرفته بودند. «احتیاط کردیم و برنامه و مسیر حرکت را تغییر دادیم و به جای اینکه از طریق ماهشهر و توسط هاورکرافت از راه دریا به آبادان برویم، از جاده اهواز آبادان به راه افتادیم. به هر روی حدود ساعت ۱۱ به نزدیکی بهمن شیر، همان جایی که بعد از جنگ، پل ذوالفقاری یا پل چهارم را احداث کردند، رسیدیم. در اینجا، بازهم با تعدادی نیروی نظامی مواجه شدیم که به تانک مجهز بودند، از این تانکهای کوچک ضد شورش. تا آن زمان هنوز نیروی خودی را از غیرخودی بازنمیشناختیم، بنابراین تصور کردیم که اینجا هم مثل سه راهی ماهشهر شادگان میخواهند به ما اخطار بدهند و یادآور شوند که مسیر خطرناک است.
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
عکس هایی از کودکی تا زمان شهادت
شهید محمد جواد تندگویان..
وزیر نفتِ غریب... 😔
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🌷
✅️کتابهای منتشر شده از زندگینامه تا شهادت شهید..
⬅️به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره شهید محمد جواد تندگویان، که دورهای کوتاه در پاییز ۱۳۵۹ وزیر نفت کشور ما بود چند عنوان کتاب ارزشمند وجود دارد، که از میان آنان میتوان به
⬅️ «یاس در قفس» کاری از جواد کامور بخشایش (مرکز اسناد انقلاب اسلامی)،
⬅️«مأموریت تمام» نوشته احمد دهقان (دفتر ادبیات و هنر مقاومت)،
⬅️«ستاره کابینه» از عبدالرضا سالمی نژاد (نشر نیلوفران) و
⬅️ «پرندهای که با قفس پرواز کرد» نوشته احمد عربلو اشاره کرد.
⬅️ عربلو در کتاب «تندیس مقاومت» (نشر خانه قلم) نیز روایتی مناسب برای نوجوانان از زندگی این شهید، که در اسارت به شهادت رسید عرضه میکند. همچنین آزاده سرافراز کشور ما، سید محسن یحیوی جایی از کتاب خاطراتش، «ده سال تنهایی» (دفتر نشر فرهنگ اسلامی) به ماجرای اسارت شهید تندگویان میپردازد، چه آنکه او در آن روز همراه شهید تندگویان بود.
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
⬅️..ادامه..
⬅️من وزیر نفت هستم!
یحیوی ادامه میدهد «ماشینهای پشت سر به دلیل گرد و خاک زیادی که برخاسته بود، با فاصله از ما حرکت میکردند.
ما جلوی دسته سوارهنظام ناشناس توقف کردیم، چند سرباز روی تانک مستقر بودند و مسلسلهایشان را به سمت ما گرفته بودند.
یک نفر لباس شخصی هم آن اطراف روی یکی از خانههای کاهگلی با اسلحه ایستاده بود و نگهبانی میداد.
دستور توقف دادند؛ یکی بینشان بود که فارسی را خوب صحبت میکرد.
ابتدا میخواستند ما را به سمت یک جاده فرعی منحرف کنند،
اینجا بود که به یکی از محافظان گفتیم پیاده شود و اجازه عبور بگیرد! اما سربازها به محض پایین پریدن محافظ و مشاهده مسلسل در دست او، سمت چپ ماشین ما را به رگبار بستند. بازهم ما تصور کردیم سوءتفاهم شده و اینها به خاطر شکل پایین پریدن محافظ و مسلح بودنش به سمت ما شلیک کردند.»
⬅️..ادامه دارد..
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
Amir Teymoori1j8de8tm.mp3
زمان:
حجم:
8.46M
🕊
یه پلاک🎶
خواننده🎤
امیر تیموری
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
⬅️ادامه...
به نظر می رسید که رئیس زندان در تصمیم خود جدّی است و برای روزهای دیگر نیز تصمیم دارد به این کار ادامه دهد.
جواد آن شب پیشنهاد کرد که برای آن که این طرح عملی نشود، باید تمامی زندانیان همراه با هم، از جای برخیزند تا مأموران نتوانند اسم کسی را بنویسند.
مشکل اصلی این بود که عده زیادی از زندانیان، مذهبی نبودند و نماز نمی خواندند. جواد گفت: ما باید با آن ها صحبت کنیم که اگر نماز هم نمی خوانند، حداقل می توانند به عنوان وضو گرفتن از جا برخیزند؛ کافی است که فقط یک روز این کار صورت گیرد.
صبح روز بعد، تقریبا تمامی زندانیان در یک زمان معین از خواب برخاستند. ولوله ای برپا شد. مأموران زندان جا خورده بودند و نمی دانستند چه باید بکنند. با این که اسم چند نفر را یادداشت کرده بودند، اما بعداً اقدام خاصی صورت نگرفت و مسأله جلوگیری از اقامه نماز صبح منتفی شد
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
🕊
وزیر نفت و همراهانش اسیر شده بودند
. «ما را به سمت کامیونی بردند که تازه به غنیمت گرفته بودند،
کامیون حامل کمکهای مردمی به جبهه بود که احتمالاً آن روز، بعد از پیشروی بعثیها و بستن جاده اهواز گرفتار شده بود.
ما را به نقطهای از نخلستان بردند که در آنجا با کندن زمین پناهگاهی برای تانکها تعبیه کرده بودند، هنوز تا پل بهمن شیر فاصله داشتیم.
آنجا به یک جمعیت حدوداً پنجاه نفره از مردم عادی ملحق شدیم که ظاهراً حین خروج از شهر اسیر شده بودند.
در آن نقطه پیراهنهای ما دریدند و چشمها و دستهای ما را از پشت بستند. من و شهید تندگویان و مهندس بوشهری را کنار هم نشاندند.
ناگهان صدای رگبار گلوله و جیغ و داد مردم بلند شد. شهید تندگویان با ما مشورت کرد و گفت قصد دارد خود را معرفی کند و جلوی قتلعام مردم را بگیرد! و بیمحابا فریاد زد: من وزیر نفت هستم! بلافاصله صدای شلیک گلوله قطع شد و از این نقطه ایشان را سوار جیپی کرده و بردند.»
🌷
#شهید_محمد_جواد_تُندگویان
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯