mp3 (17).mp3
زمان:
حجم:
1.39M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۱۹
#امام_علی_و_زن_تنها
گوینده : فاطمه فضلی
روزی حضرت علی ع از کوچه های مدینه میگذشتند که زنی رو دیدند که مشک ابی بر دوش داشت و از نفس افتاده بود و خسته شده بودحضرت کمکش کردند و مشک ابش رو به خونش رسوندند در بین راه جویای حال زن شدند زن گفت: شوهرم در جنگ شهید شده و بچه هام یتیم و بی سرپرست شدند و وضع خوبی نداریم .
اون شب حضرت تا صبح ناراحت بودند
صبح که شد.....
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃