شناسنامه های دیار ۱۵ خرداد
میثم رشیدی مهرآبادی، درباره تازه ترین کتاب انتشارات ۲۷ بعثت که روایت زندگی شهید مهدی ثامنی راد است
بعد از نماز صبح می روم سراغش تا حالم را خوب کند. صبحی که با کتاب «آقا مهدی» به قلم «آقا جواد» شروع شود، باید صبح متفاوتی باشد؛ اما... رسیده ام به فصل آخر. هر پاراگراف که می خوانم، سری می زنم به عکس هوایی هوبر در آخر کتاب. مدام می روم و می آیم. خطها مثل برق جلوی چشمم میآیند اما هضمشان برایم مشکل است.
خودم را میکشم پشت ساختمان Tشکل تا تک تیرانداز داعشی مغزم را متلاشی نکند اما آنچه بر مهدی می گذرد، کار خودش را می کند. روح مهدی بلند میشود و راه می افتد. چهاربار پاراگرافش را می خوانم. پا به پای روح مهدی میروم تا گنبدیها و تل هوبر. می پیچم پشت مسجد جامع. تا جاده خاکی می روم. همه وجودم تردید است. حرص می خورم. دلم برای سیداحسان کباب است. و برای دخترش زینب. یک پای فکرم در ورامین، پیش فاطمهسلما است و پای دیگرش وسطِ وسط هوبر. جلو میروم و حاج رضا فرزانه را میبینم. پر از تعجبم. چرا با موتور آمده؟ چه کسی او را فرستاده؟! ذهنم پر میشود از اصغر فلاحپیشه. خدایا! تکفیریها چه بلایی سرش میآورند؟ این وسط دلم باید برای مصطفی تالشموسی هم بسوزد. این بار که بروم رامسر، میروم سر مزارش. دیوانه شدهام! مزار کجا بود؟ یادم رفته خانوادهاش قبول نکردند به تکفیریها پول بدهند تا پیکر مصطفی را بگیرند.
پر از ترسم. پر از تردید. پر از سئوال. برگههای تقویم از ۲۲ بهمن ۹۴ تا اول تیرماه ۹۸ جلوی چشمهایم رژه می روند. حالا دیگر چشمانم خیس می شود. دلم میسوزد برای پیکر پاره پاره «مهدی ثامنیراد». سه سال و چهارماه و چند روز بلاتکلیفی، چه بلایی سر گوشت و پوست مهدی آورده؟! آفتاب زده.
دارد دیر می شود. باید راه بیفتم. اگر تأخیر کنم، ترافیک می شود... نمی توانم هضم کنم چرا وقتی آفتاب زد، بچه های هوبر عقب نشینی نکردند؟ می خواهم برگردم به ساعت ۳ بامداد ۲۲ بهمن ۹۴ تا بیسیم را از حاج اسدالله بگیرم و به ابوالحسن چنگیزی بگویم: همتِ دو همتِ دو، همت... مراقب محمول باشید؛ همه برگردید؛ امشب نمیشه. فردا با هماهنگی بیشتری می زنیم به خط...
اگر به سوریه بروم، بعد از نماز در جامع هوبر، می روم می نشینم کنار ساختمان T شکل و هر چه بد و بیراه دارم نثار گنبدهای آن سوی جاده میکنم.
خرابِ خرابم. روزم با سرگیجه آغاز میشود. باید هر چه زودتر روحالله را ببینم. کلی سئوال دارم ازش...
*روح الله الیاسی نژاد، همرزم شهید ثامنی راد در این عملیات بوده است.
@zeynabian
اهداء کتاب #ماجرای_عجیب_یک_جشن_تولد توسط نویسنده کتاب (جواد کلاته) به فاطمه سلما دختر شهید مهدی ثامنی راد
@zeynabian
آغاز مراسم رونمایی از کتاب #ماجرای_عجیب_یک_جشن_تولد
در اداره تبلیغات اسلامی ورامین
@zeynabian
"پیکر شهید مدافع حرم از #لشکر_فاطمیون "محمد نوری" در قرچک تشییع شد"
🔹پیکر مطهر «محمد نوری» شهید مدافع حرم امروز دوشنبه 23 تیرماه 1399 در شهرستان قرچک تشییع و در امامزاده عبدالله داودآباد به خاک سپرده شد.
شهید محمد نوری از مدافعان حرم #لشکر_فاطمیون بود که در صحنه نبرد علیه گروهک تروریستی داعش در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید.
پیکر شهید والامقام محمد نوری پس از ۶ سال تفحص در حلب سوریه شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت.
#قرارگاه_شهدای_مدافع_حرم
🌐 @gharargah1542
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مقتل نامه شهدای مدافع حرم
📲مجموعه استوری هایی از روایت مجاهدت و نحوه شهادت #شهید_مهدی_ثامنی_راد
💐شادی روح شهید ثامنی رادصلوات
🌹 @zeynabian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 #کتاب #سه_مرد_افلاکی
درباره #شهید_منصور_سوریان
قصه فرماندهان شهید #دیار15خرداد
از انتشارات #رسول_آفتاب
@zeynabian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 #کتاب #بهار_فصل_کوچ_تو_بود
درباره #شهید_رضا_شیرازی
قصه فرماندهان شهید #دیار15خرداد
از انتشارات #رسول_آفتاب
@zeynabian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 #کتاب #منصور_آسمان
درباره #شهید_منصور_ستاری
قصه فرماندهان شهید #دیار15خرداد
از انتشارات #رسول_آفتاب
@zeynabian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 #کتاب #یک_تن_و_این_همه_مزار
درباره #تخریبچی #شهید_حسین_ایرلو
قصه فرماندهان شهید #دیار15خرداد
از انتشارات #رسول_آفتاب
@zeynabian