🔹🔸
#بعدازتو
بهار بود وهوای دل انگیزش وعشق که هرلحظه عطر تورا به مشام جانم میزد ویادطفلی که مدتی بعد ،درآغوش من و توخواهد بود و من درخاطرم مرور میکردم، خاطرات آینده ام باتو ودخترکمان را، شما را درخیال میبافتم درآن لحظاتی که سرمست ازمهر پدرو دختری، شادمان ،میان درختان پربار تابستان ازپی هم میدوید ومن با چشمانی پراز اشتیاق ،گرم تماشایتان هستم واین لطافتها را گوشهی دلم ثبت میکنم!
غرق این رویاها بودم،غافل ازآن که تو دراندیشهای دیگری،حیرانِ حرفی بودم،که میان سرخوشیهایم گفتی! تو ازغیرت وتکلیف واز مرزها بامن سخن گفتی واز رفتن! من با ناباوری، کودکمان رایادت آوردم وانتظارت برای دیدنش را،اما، نشنیدی انگار و پرسیدی دلت می آید قصهی اسارت باز هم تکرار شود؟! سکوت کردم دلم نمی آمد! تورا راهی کردم درحالی که دردلم آشوبی برپا بود !آه!خدای من نفرین برجنگ،که چون طوفانی، فرصت عشق بازی عشاق رامیرباید...
رفتی وایمان داشتم انتظارت به تولد فرزندمان را،شوقی را که برآن دیواری ازغیرت و شرف حائل کردی،تا درست باشد آن سخن که وقتی شیپور جنگ نواخته میشود، مرد ازنامرد شناخته میشود. روزهارا بی تو سپری میکردم، من که بی تو نفس کشیدنم دشوار بود...
نفس،آهی بود که باسوز واشک، میرفت ومی آمد، چه سخت بودبی تو؛ تاب لحظات رانداشتم، خصوصا که تولد دخترمان نزدیک بود. دوست داشتم وقتی چشمانش را بهروی دنیا میگشاید توباشی ودرآغوشش بگیری ودرگوشش اذان واقامه نجوا کنی! هرچند دلگیرآن مدتی بودم که به جای این که آرام جانم باشی،اسباب بیقراریم شدی!
خبرآوردن که خواسته ات اجابت شده وهمسرت پیش ازتولد دخترت درکنارت خواهد بود...
آمدی ؛ نه آنچنان که انتظارش راداشتم، فارغ ازنگرانیهای این جهان،بی هوش ازین دنیا وهوشیار میان آن دنیا،خیلی زمان نبُرد که دعوت حق را لبیک بگویی!رفتی و من ماندم وخیالی که برای همیشه خیال ماند وکودکی که "بعدازتو" متولد شد شهیدم! من ماندم وقصهی قهرمانی توکه شد لالاییِ هرشبِ کودکمان.
آه چه سخت بود بی تو وچه سخت است هنوز...
#تقدیمبهحلمانجفی
#شهیدمدافعحرممیثمنجفی
🖊تاجیکخاص،اردیبهشت۱۳۹۸
@nafasol_mahmoom
🔹🔸