🛑#داستان_واقعی
💠مرحوم_سید_هاشم روزی به خدمت علامه #قاضی می رسد و می گوید:
✨ آزار زبانی و کارهای مادر زنم، بیش از حد زیاد شده است و صبر من نیز تمام گردیده، می خواهم که اجازه بدهید، زنم را طلاق دهم.
📍ایشان فرمودند: آیا با همسرت مشکلی داری؟
گفتم: خیر.
✅فرمودند: هرگز راه طلاق نداری، برو و صبر پیشه کن، تربیت تو با صبر در مقابل مادر زنت می باشد، این جریان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل می نمودم؛ تا اینکه یک شب تابستانی که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روی پاهایش آب می ریخت، با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد، بنده هم تا این وضعیت را دیدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوی بام حرکت نمودم، ولی او دست بردار نبود صدایش را همین طور بلند و بلندتر می کرد تا حدی که همسایه ها نیز می شنیدند.
💯صبرم تمام شد و خواستم چیزی بگویم که یاد کلام استادم افتادم، بی آنکه جوابی بدهم، به پایین آمده واز خانه خرج شدم و بيهدف در كوچهها قدم ميزدم.
🔰 سيد هاشم ميگويد:
_ناگهان حالتي نوراني پيش آمد و دري به رويم باز شد؛ ديدم من دو تا شدهام يكي سيد هاشمي كه مورد ناسزا و فحش واقع شده و ديگري من كه بسيار عالي و مجرد ميباشم و نه ناسزا به او گفته شده و نه به او ميرسد. اين اولين تجردي بود كه برايم پيدا شد و اين در برايم باز نشد مگر به خاطر صبر و تحمل و اطاعت از استاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امام_زمان
ᘜ𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎
‹ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄‹
در زیــنــبیـــهــ با ما همراه باشیــــد🌼👇
༺༻@zeynabieh12༺༻
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی جالب و شنیدنی...
#داستان_واقعی
#یاصاحب_الزمان
#الّلهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
#نیمه_شعبان
🌹 ما را هم دعا کنید تا عاقبت بخیر شویم 🙏
@zeynabieh12