میگفت... یه شبِ تاریک تو یه فضای بیابونی به یه گروهی یه گلدون دادن گفتن اینو بکارید....

میگفت.. من پیش خودم گفتم همه می‌کارن دیگه.. من گلدون قشنگ رو ببرم خونه برای خودم باشه...

میگفت.. وقتی صبح شد هوا روشن شد... فقط دو نفر کاشته بودن

بقیه پیش خودشون گفته بودن دیگران می‌کارن دیگه .. ما نکاریم، ما ببریم برا خودمون

حالا شده داستانِ زندگیِ ما ..

تو زوایا و مثالای مختلف ..

دیگه کمتر اهل عملیم! همه منتظریم بقیه یه کاری کنند!

اهل عمل بشیم! تو این بیابون هیچ‌کس گلدونش رو نمی‌کاره! تو جزو اون دو نفر باش!

منم برم تا صبح نشده گلدونم رو بکارم ..

هر روز ماه رجب یه گلدون داشتیم که نکاشتیم ..

چند روز مونده تموم بشه؟ تقویم نگاه کردی؟ اصلا مهم بوده برات ماه رجب که تقویم ورق بزنی؟

چقدر قشنگه .. اگر کسی کاری نکرده با حسرت روزای گذشته روزای باقی مونده یه کاری کنه! حتی کارِ حداقلی

استادمون میگفت... حسرت خوردن کارای خوب از دست رفته شاید آدمو عاقبت بخیر کنه!

در گوشی بهت بگم! یه وقت حسرت کار بدی که خدا کمک کرد انجام ندادی رو نخوری!

ببین فرق آدمارو! ببین فرقِ حسرتارو

حرف آخر ..

عبادات رو برای خودمون بزرگ نکنیم!

یه روز روزه .. وای نماز جعفر طیار.. آخ کمرم

خجالت داره!

ما یه مربی داشتیم برخوردش با عبادات خیلی خوب بود..

به ما میگفت: روزه بگیرید بابا جوونید دیگه! الان راحت میتونید روزه بگیرید روزه‌ست دیگه! ماه رجبه... روزه...

یا مثلا یادمه یه بار وقتی همه بچه ها جمع شده بودیم گفت نماز جعفر طیار بخونیم ..

ما اصلا نمیدونستیم چیه! ولی اسمش تنمون رو لرزوند ما؟ نماز جعفر طیار؟

ولی گفت بابا جوونیم دیگه حالا اصلا یه ربع طول بکشه بیست دقیقه طول بکشه تا جوونیم باید بخونیم دیگه

به قول یکی از رفیقای ما .. خوبه آدم بعضی وقتا بعضی عبادات رو نوبر کنه