#عطر_یاس
#قسمت_سیوهشتم
بغضم گرفته بود 😢 آخه آرزوی هر دختریه که لباس عروسی بپوشه و دوستاش تو عروسیش باشن.
اشکام کم کم داشت جاری میشد... 😢😢
یه نگاه با بغض به سید کردم و اونم اروم سرشو بالا آورد 😢😢
سکوت عجیبی جمع رو فرا گرفته بود. در ظاهر تصمیم سختی بود .
ولی من انتخابمو کردم 😔
{در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشی}
یه لحظه باز با سید چشم تو چشم شدم 😢
چشمامو آروم به نشونه تایید بستم و باز کردم که یعنی من راضیم😞
☺️ لبخند کمرنگی توی صورت سید پیدا شد .
فهمیدم اونم مشکلی نداره.
همون دیقه سید روکرد به بابام و گفت: پس اگه اجازه بدید ما بریم اتاق حرفامونو بزنیم 😊
همه شوکه شدن 😐 ...این حرف یعنی که آقا سید شرطها رو قبول کرده.
بابام رو کرد سمت من و پرسید:
دخترم تو نظرت چیه؟!
هیچی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم 😔
که مادر سید گفت: خوب پس به سلامتی فک کنم مبارکه 😊
بابام هم گفت: گفتم که عمق فاجعه بیشتر از این حرفهاست.
مامانم اتاق رو به زهرا نشون داد و زهرا هم آروم ویلچر سید رو به سمت اتاق هل داد.
منم پشت سرشون رفتم 😞
وارد اتاق که شدیم،
: خب ریحانه خانم اینم آقا سید ما 😌 ...نه چک زدیم نه چونه بالاخره اومد توی اتاق شما 😂😂
یه لبخند ریزی زدم و سید با یه چشم غره زهرا رو نگاه کرد و گفت: خوب زهرا خانم فک کنم دیگه شما بیرون باشین بهتره 😐
- بله بله...یادم نبود دوتا گل نوشکفته حرفهای خصوصی دارن 😂😂
: لا اله الاالله 😐😐
-باشه بابا الان میرم بیرون 😉
...خوب حرفاتونو بزنینا...جایی هم کمک خواستین صدام بزنین تقلب
برسونم 😄😄
و زهرا بیرون رفت
هم من سرم پایین بود و هم آقا سید .
اروم با صدای گرفته و ضعیفم گفتم:
- آقا سید خیلی معذرت میخوام ازتون به خاطر رفتار پدرم 😔
: خواهش میکنم ریحانه خانم..این چه حرفیه...بالاخره پدرن و نگران شما ...ان شاالله که همه چیز درست میشه...فقط الان که از دستشون دلخورید مواظب باشین حرفی نزنین که دلش بشکنه و احترامشون حفظ نشه☺️
-نمیدونم چی بگم 😔
راستیتش فکر میکردم از وقتی که دیگه به قول خودم به خدا نزدیک شدم باید دیگه دنیام قشنگ و راحت میشد ولی هر روز سخت تر از دیروز شد 😔
آقا سید یه لبخند آرامش بخشی زد و سرش رو پایین انداخت و شروع کرد به بازی کردن با تسبیح قشنگ عقیقش و آروم این بیت رو خوند :
{پاکان زجور فلک بیشتر کشند/گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیاب}
اگه گاهی هم امتحاناتی میکنه ...
☺️ ریحانه خانم نگران نباشین...شما با خدا باشین خدا هم همیشه با شماست به خاطر اینه که ببینه حواستون بهش هست. میخواد ببینه واقعا دوستش دارین یا فقط ادعا میکنین...
مطمئن باشین اگه بهش ثابت بشه دوستش دارین یه کاری میکنه که صد برابر شیرین تر از قبل هست 😊😊
-حرفهاش بهم آرامش میداد...
نمیدونستم چی بگم..فقط گوش میکردم.
ادامه دارد...
🌸🍃
🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
😍🌿♥️🍃
{https://eitaa.com/joinchat/1374748703C509aea6643