#آرامـشـ_همیشگیـ
قسمتی از پارت ها...
دیگه اصلا نمیتونستم جم بخورم…
بدن درد شدیدی داشتم…🤕
از تمام صورتم و بدنم خون جاری بود…💉
با دید تاری که داشتم ناگهان امیر رو دیدم که داشت ازم فیلم میگرفت
حدس زدم که میخواد چیکار کنه…😥
گوشیرو داد دست یکی از آن مردها و خودش به سمتم آمد…
# حرف میزنی یا به حرفت بیارم😠😒
اصلا نمیتونستم حرف بزنم…
صدام در نمیومد…
# حرف نمیزنی ؛ آره؟! 😠
اسلحشو در آورد و به سمتم گرفت...
شلیک و …
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#از_یـاد_رفتــه
قسمتی از پارت ها...
با صدای جیغ نرگس حرفم نصفه موند .ترس و نگرانی تمام وجودم رو فرا گرفت. هرچقدر صداش کردم جوابمو نمیداد که قطع شد .
چند بار بهش زنگ زدم اما گوشیش خاموش بود.
باسرعت سوئیجم رو برداشتم
حرکت کردم ...
به بیمارستان رسیدم .
رفتم کناره جایی که خون ریخته بود که چشمم خورد به ...
اگه دوست داری بدونی ادامه این دو رمان هیجان انگیز چه اتفاقاتی میوفته بزن روی لینک زیر🙃
@romangandoi
رمان هایی پر از اتفاقات خوب و بد 🙃
پر از ماجرا
پر از پستی و بلندی
گاندویی
گروگان گیری
کشت و کشتار
اسلحه و گلوله
تعقیب و گریز
و...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ورود آقایان ممنوع❌❌