eitaa logo
‌°رَفیقـِRafighـچادُرے°
1.3هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
9.3هزار ویدیو
783 فایل
«بسم رب الحسین^^» 《نَسل مآ نَسلِ ظُهور اَست اگَر بَرخیزیم》 کپۍ؟!حلالت نظرتون↶ @Zvjfyid |♡| @ain_sh_g مقصد درحال طیـ » ¹.³k..✈️..» جهت تبادل↶ @o0o0o_lIlIlIlIl
مشاهده در ایتا
دانلود
سݪام و صد سݪام✋☺️ احواݪتـــــــــــون چطوره؟! ↯ یهـ ڪاناݪ آوردم براتون محشـــرهــ....🤤 یک کانال ناب ‼️ توش ݐره ڇیزایۍ ڪهـ دنباݪشون میگردۍ 😃 مثل: 😍❞↯ ∞ ...💜☂ ∞ ...🌸💕 ∞ ...💛🌼 ∞ 💚🍀 ∞ 🍁🧡 ∞ ...💗🌺 ∞ 💙🧢 ∞ 🎨💌 ∞ 🎧🖤 ∞ ♥️🌹 ∞ 📚📝 منتظر ڇۍ هستــۍ😶...؟! بزن روۍ ݪلینک عضو شو عز ی ز دلللم ☘ •(دختران چادری)• @ujvjUyy
سݪام و صد سݪام✋☺️ احواݪتـــــــــــون چطوره؟! ↯ یهـ ڪاناݪ آوردم براتون محشـــرهــ....🤤 یک کانال ناب ‼️ توش ݐره ڇیزایۍ ڪهـ دنباݪشون میگردۍ 😃 مثل: 😍❞↯ ∞ ...💜☂ ∞ ...🌸💕 ∞ ...💛🌼 ∞ 💚🍀 ∞ 🍁🧡 ∞ ...💗🌺 ∞ 💙🧢 ∞ 🎨💌 ∞ 🎧🖤 ∞ ♥️🌹 ∞ 📚📝 منتظر ڇۍ هستــۍ😶...؟! بزن روۍ ݪلینک عضو شو عز ی ز دلللم ☘ «دختران چادری» @ujvjUyy
♨️ کفشم رو پوشیدم و از مسجد زدم بیرون، داشتم به سمت خونه میرفتم که یه پسر جوون جلومو گرفت: _ ببخشید خانوم می تونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟ نگاهی به پسره کردم ناخودآگاه تپش قلبم از ترس رفت بالا، من و این پسره این وقت شب! اینجا! وای خدا نکنه مزاحم باشه نه قیافه‌ش‌هم شبیه مزاحما نیست پسره که مکث منو دید کارتی از توی جیبش درآورد و جلوم گرفت. نوشته بود "سرگرد امیر علی حسینی" پس این آقا پلیس بود وقتی فهمیدم پلیسه حس اطمینانی بهم دست داد ولی مردد بودم، پسر که تردید منو دید گفت... بیا ببین چی بهش گفت😬😱👇🏼 عشق پلیسی ها بیان اینجا👣 الان پاک میشه😱 https://eitaa.com/joinchat/240910496C8c0692c569 ژانر🎭 👨‍✈️ 💍
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده دو شنبه یا زهرا
«"😍خلاصــہ ے رمـــان حجــــاب مــن😱"» شخصیت اول داستان زینب یه . یه دختر از یه خانواده ی که در #۱۱سالگی به خواست پدرش بین چادر و مانتو یعنی چادر رو انتخاب کرده. دختر بزرگ میشه غافل از اینکه از وقتی بوده یه نسبت به پیدا کرده و روز به روز حسش میشه. اما میفهمه که پسرعموش یکی دیگرو داره و به دختر داستانمون میگه که…😱🤫 "-"💛↓"-"💜↓"-"💛↓"-"💜↓••:) یہ رمــان به شدت و 💜🐾🌸 فقط مخصوص رمانخونا...🤧😱 💯✋🏾 https://eitaa.com/joinchat/214958249Cf787f6bc76 زودے پاڪ میشہ"!🙄💙☝️
هدایت شده از بنرای دوشنبه تبادلات پرجذب مذهبی یازینب
یه دختر خیلی ظریف با چادری سفید از آشپزخونه خارج شد . به صورتش نگاه کردم و با دیدن چهرش چشمام درشت شد . نفسم حبس شد و احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه . نمی دونستم چی کار کنم . چندین بار آب دهنم رو با صدا قورت دادم ، نیشگونی از دستم گرفتم ولی نه بیدار بودم ، این واقعی بود خواب نبود . استرس کل وجودم رو فرا گرفت . به سمت بابا رفت و بهش چایی تعارف کرد ، نزدیک کاوه شد و سر به زیر چایی تعارف کرد . خدا خدا میکردم در برابر من هم سربه زیر باشه و چهره ام رو نبینه . بعد از کاوه به سمت من قدم برداشت ، بلند کردن سرش همانا و چشم تو چشم شدنمون همانا . هین بلندی کشید که دستش لرزید و استکان از توی سینی روی چادرم افتاد . آخ بلندی گفتم و پایین چادر رو که حسابی داغ شده بود رو از خودم دور کردم . پدر و مادرش در کسری از ثانیه بلند شدند و به سمتم اومدن ولی خودش همچنان با دهن باز بهم زل زده بود . 🖇❤️ 🥺 💚💛 https://eitaa.com/joinchat/166527109Cd4f2b4dd6f
‹‌🕊️🐰› ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ یِڪۍ‌ڪہ‌حَتۍٰ‌ۅسَط‌‌شلۅغیـٰاۍ‌رۅزمَرش‌ اۅلۅیت‌اَۅلش‌طُبـٰاشۍ••| ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ ••{🌸🍋}•• •---•---•---• "🚎|【 ❀ @zhfyni ❀】⇢ رفیـــق چـادرے اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🤲🏻
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده دو شنبه یا زهرا
«"😍خلاصــہ ے رمـــان حجــــاب مــن😱"» شخصیت اول داستان زینب یه . یه دختر از یه خانواده ی که در #۱۱سالگی به خواست پدرش بین چادر و مانتو یعنی چادر رو انتخاب کرده. دختر بزرگ میشه غافل از اینکه از وقتی بوده یه نسبت به پیدا کرده و روز به روز حسش میشه. اما میفهمه که پسرعموش یکی دیگرو داره و به دختر داستانمون میگه که…😱🤫 "-"💛↓"-"💜↓"-"💛↓"-"💜↓••:) یہ رمــان به شدت و 💜🐾🌸 فقط مخصوص رمانخونا...🤧😱 💯✋🏾 https://eitaa.com/joinchat/214958249Cf787f6bc76 زودے پاڪ میشہ"!🙄💙☝️
هدایت شده از بنرای دوشنبه تبادلات پرجذب مذهبی یازینب
یه دختر خیلی ظریف با چادری سفید از آشپزخونه خارج شد . به صورتش نگاه کردم و با دیدن چهرش چشمام درشت شد . نفسم حبس شد و احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه . نمی دونستم چی کار کنم . چندین بار آب دهنم رو با صدا قورت دادم ، نیشگونی از دستم گرفتم ولی نه بیدار بودم ، این واقعی بود خواب نبود . استرس کل وجودم رو فرا گرفت . به سمت بابا رفت و بهش چایی تعارف کرد ، نزدیک کاوه شد و سر به زیر چایی تعارف کرد . خدا خدا میکردم در برابر من هم سربه زیر باشه و چهره ام رو نبینه . بعد از کاوه به سمت من قدم برداشت ، بلند کردن سرش همانا و چشم تو چشم شدنمون همانا . هین بلندی کشید که دستش لرزید و استکان از توی سینی روی چادرم افتاد . آخ بلندی گفتم و پایین چادر رو که حسابی داغ شده بود رو از خودم دور کردم . پدر و مادرش در کسری از ثانیه بلند شدند و به سمتم اومدن ولی خودش همچنان با دهن باز بهم زل زده بود . 🖇❤️ 🥺 💚💛 https://eitaa.com/joinchat/166527109Cd4f2b4dd6f
•{💫♥️}• ⊰وَوَصْلُكَ مُنَي نَفْسِی‌وَ إلَيْكَ شَوْقِي...⊱ همھ‌‌داستاݩ‌همین‌است‹طُ›آࢪزوی‌منی🖇 ••{🌸🍋}•• ☘️🌈 💜✨ 🌿🌸^_^ @zhfyni^_^🌸🌿 اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🖤✨
🔉 💟 چادر رو عاقلانه انتخاب کردیم،😊 ❣عاشقانه سر کردیم ...❣ 🔹ما اینجا اگه از چادر صحبت میکنیم، اصلا منظورمون این نیست که هیچ حجابی جز چادر رو قبول نداریم✋ ↩️ همه ی حجاب ها اگه حجاب کامل باشن عالی هستن ...👏 🔹اما حرف ما اینجا اینه که ما دنبال حداقل ها نیستیم ... حجاب اگه حداقلی باشه دیگه نمیشه دوستش داشت یا بهش افتخار کرد💔😏 👈 مثلا هیچ کس نمیتونه بگه من نمازامو تند تند میخونم، آخر وقت میخونم و از روی رفع تکلیف میخونم که خونده باشم ولی من عاشق نمازمم ....😳 اما کسی که نماز با توجه میخونه ، نماز اول وقت میخونه، نماز قشنگ میخونه میتونه بگه نماز رو دوست دارم ...💝 مثل نماز امام حسین علیه السلام در عاشورا ... که میفرمایند من به نماز عشق می ورزم ... بین حجاب ها ، چادر هم همین حالت رو داره ؛ چون حجاب برتره میشه دوستش داشت ...💓 ••{🌸🍋}•• ☘️🌈 💜✨ 🌿🌸^_^ @zhfyni^_^🌸🌿 اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🖤✨
هدایت شده از اینفو تبادلات گسترده روز پنج شنبه یا زهرا
📚رمان: 👇 نویسنده: ژانر: 📌 خلاصه : ماهرو یک دختر مذهبی اما پر از شیطنت، تک دختر خانواده اعلایی ها دختری زیبا و لوند، یک شب قبل از اینکه به عقد پسری که دوسش داشت در بیاید با حضور یک مرد ناشناس در جشن خانوادگیشان، سرنوشتش دست خوش تغییر می شود. او یک خونبس است، خونبهای یک دشمنی قدیمی که حالا دامن گیر این عزیز کرده می شود و اورا در مقابل مردی رنج دیده و خشمگین قرار می دهد. شاهین احمدخان، کُرد زاده ای اصیل، تاجری جذاب و اسم و رسم دار که بعد از سالها برگشته تا عروسش.... ↳ ------------------------❥------------------------ https://eitaa.com/joinchat/562888871C495c4beb3e ------------------------❥------------------------
_أشعُربأنَّ لے قلبين حين نضحكُ معًا ♥" +احساس می کنم که دو قلب دارم وقتی با هم می خندیم(:💗 🍀 ••{🌸🍋}•• •---•---•---• "🚎|【 ❀ @zhfyni ❀】⇢ رفیـــق چـادرے اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🤲🏻
≺•💙🚎•≻ اِمتحـٰان‌ڪُن‌سـٰادِھ‌وَمَعصۅم‌لَبخَـندِ؎بِـزَن تـٰا‌بِـبینِۍبـٰازهَـم‌دِیۅانِہ‌پِـیدآمِـۍشَوَد...!ジ ║💙⃟🔗║⇦ ••{🌸🍋}•• •---•---•---• "🚎|【 ❀ @zhfyni ❀】⇢ رفیـــق چـادرے اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🤲🏻
[💚🌿] مگھ میشه تو بآشێ و من ارزوێ دیگرۍ داشټه بآشم؟🌙🍂 🐚⃟🌱¦⇢ ••{🌸🍋}•• •---•---•---• "🚎|【 ❀ @zhfyni ❀】⇢ رفیـــق چـادرے اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🤲🏻
«💭💍» ‌ دِلآ‌سـَخت‌اَست‌اَگرمـٰآنـَندیـِك‌فـَرمـٰآندِهۍ‌ ‌ـعآشق‌اَمیـریـِك‌سپـٰآه‌اَمـٰآاَسیـریِك‌نفربـٰاشی꧇) 💭‌⃟🌸¦↬ •• ••{🌸🍋}•• •---•---•---• "🚎|【 ❀ @zhfyni ❀】⇢ رفیـــق چـادرے اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🤲🏻