#امام_جواد_مناجات
#امام_جواد_شهادت
ای انس و جان گدای تو یا حضرت جواد
شرمندۀ عطای تو یا حضرت جواد
دائم ز کار خلق گره باز میکند
دست گرهگشای تو یا حضرت جواد
زیباترین دعای سماواتیان بود
مدح تو و ثنای تو یا حضرت جواد
پیش از شب ولادتم ای آشنای دل
دل بود آشنای تو یا حضرت جواد
چون آیههای نور، پدر بوسه میزند
بر روی دلربای تو یا حضرت جواد
زوار پا نهند به بال ملایکه
در صحن باصفای تو یا حضرت جواد
پر میزند کبوتر دلها ز هر طرف
پیوسته در هوای تو یا حضرت جواد
جود از تو جود گشت و کرامت نهاده است
رخ بر در سرای تو یا حضرت جواد
تو کیستی؟ همیشه جواد الائمهای
من کیستم؟ گدای تو یا حضرت جواد
باید هزار زادۀ اکثم به وقت بحث
صورت نهد به پای تو یا حضرت جواد
مامون در آتش حسدش آب میشود
چون بشنود صدای تو یا حضرت جواد
بخشی به قاتل پدرت حرز مادرت
ای جان ما فدای تو یا حضرت جواد
بگشای لب که لحظه به لحظه اجابت است
دلدادۀ دعای تو یا حضرت جواد
هرکس زده است دست توسل به دامنی
ما را بود ولای تو یا حضرت جواد
قبر مطهر تو در آغوش کاظمین
دلهای ماست جای تو یا حضرت جواد
بالله قسم هر آنچه بگوییم نارسات
بر قامت رسای تو یا حضرت جواد
هرگز رضا ز کس نشود حضرت رضا
یک لحظه بیرضای تو یا حضرت جواد
این غم کجا برم که بسی بر تو شد ستم
از یار بیوفای تو یا حضرت جواد
با تو هر آنچه شد ستم و ظلم بیحساب
داند فقط خدای تو یا حضرت جواد
تو در میان حجره زدی ناله و گریست
قاتل هم از برای تو یا حضرت جواد
آتش گرفت حجرۀ دربسته چون دلت
از اشک بیصدای تو یا حضرت جواد
قلب تو پارهپاره شد و شهر کاظمین
گردید کربلای تو یا حضرت جواد
بالله قسم رواست که مرغان آسمان
گریند در عزای تو یا حضرت جواد
با آن همه وفا و محبت که داشت او
شد زهر کین سزای تو یا حضرت جواد
«میثم» به نالههای دلت بود آشنا
شد مرثیهسرای تو یا حضرت جواد
#غلامرضا_سازگار
#امام_باقر_شهادت
ای جان جهان امام باقر
وی قبله جان امام باقر
وی کهف امان امام باقر
وی فوق بیان امام باقر
وی نور عیان امام باقر
مولای زمان امام باقر
تو باقر علم کبریایی
تو اینه خدا نمایی
تو قبله جان انبیایی
حق است که حجت خدایی
ما یکسره درد و تو دوایی
ما جسم و تو جان امام باقر
تو مظهر رب العالمینی
تو هستی زین العابدینی
عیسی مسیح افرینی
سر تا قدم ایت مبینی
سلطان جهان امام دینی
در کون و مکان امام باقر
ای دوستی تو اعتبارم
من ارزوی مدینه دارم
تا روی به درگه تو ارم
تا چهره به تربتت گذارم
شاید به بقیع جان سپارم
با اشک روان امام باقر
ای قله عرش خاک پایت
ای جان جهانیان فدایت
گلواژه وحی در صدایت
تو پادشهی و ما گدایت
چشم همه بر دره سرایت
از پیر و جوان امام باقر
افسوس که حرمتت دریدند
بعد از نبی از شما بریدند
در شام غریبی تو دیدند
ننگ ابدی به خود خریدند
بر قتل تو نقشه ها کشیدند
پنهان و عیان امام باقر
بودی ز حقوق خویش محروم
تا شد جگرت به زهر مسموم
با یاد تو ای امام مظلوم
گردید قلوب شیعه مغموم
از قبر غریب توست معلوم
صد رنج نهان امام باقر
گریه به عزای تو ثواب است
دل ها ز مصیبتت کباب است
قبر تو میان افتاب است
از کینه دشمنان خراب است
این حرمت ال بوتراب است
کی بود گمان امام باقر
تو جور و جفای شام دیدی
خاکستر و سنگ و بام دیدی
بر نیزه سر امام دیدی
خوشحالی خاص و عام دیدی
بیداد و ستم مدام دیدی
از خورد کلان امام باقر
ای وصف تو بار نخل میثم
وی خاک رهت به زخم مرحم
وی ریزه خور عطات ادم
وی لطف و کرامتت مُسَلَّم
در حشر ز اتش جهنم
ما را برهان امام باقر
#غلامرضا_سازگار
#امام_باقر_شهادت
ای ولــیّالله داور، السـلام
ای سلامت از پیامبر، السلام
حجّت خلاق اکبـر، السلام
زادۀ زهـرای اطهر، السلام
-السلام ای باقـر آلرسـول
-چارمین فرزند زهرای بتول
ای نبی بـر تو فرستاده سلام
وی به زینالعابدین، ماه تمام
هفتمین معصومی و پنجم امام
مکتبت تا صبح محشر، مستدام
-تیغ نطقت میشکافـد، علم را
-روح میبخشد مرامت، حلم را
ای سـلام ذات حـیّ داورت
بر تو و نطـق فضیلتپرورت
علم آرد سجده بر خاک درت
حلم گردیده است بر دور سرت
-نسل نوری هم ز باب و هم ز مام
-خـود امام و مـادرت بنـت الامام
کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟
تو هم از نسل حسینی، هم حسن
تو امـامت را روانـی در بـدن
ای ولایـت را چـراغ انجمـن
-علم تو، علـم خداونـد جلیل
-وحی باشد بر لبت بیجبرییل
از درخـت علم، بَـر داریم ما
وز تو صد دریا گهر داریم ما
بس حـدیث معتبـر داریم ما
از شما کی دست برداریم ما؟
-یابن زهرا سر برآور باز هم
-«جابر جُعفی» بپرور باز هم
یابن زهرا گر چه با بغض تمام،
حرمتت گردید پامال «هشام»،
بر تنت آزار آمد صبح و شام،
تو امامـی، تو امامی، تو امام
-نور از هر سو که خیزد، دیدنی است
-چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟
تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیدهای
تو تن بیسر به صحرا دیدهای
گـردن مجـروح بابا دیدهای
بر فراز نیـزه سرهـا دیدهای
-کاش میدیدم چه آمد بر سرت
-یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟
تو چهلمنـزل اسارت دیدهای
از ستمکاران جسـارت دیدهای
خود عزیزی و حقارت دیدهای
تشنگی و قتل و غارت دیدهای
-چارساله، کـوه ماتم بردهای
-مثل عمه، تازیانه خوردهای
شـام بـود و مجـلس شوم یزید
چشم تو چوب و لب خشکیده دید
گـه سکینه ناله از دل میکشید
گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید
-چشم بر رگهای خونین دوختی
-سـوختی و سـوختی و سوختی
ای دل شیعـه چـراغ تــربتت
دیدههـا دریـای اشک غـربتت
سالهـا بـر دوش کـوه محنتت
روز و شب پامال میشد حرمتت
-ظلم دیـدی در عیـان و در خفا
-تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا
ای به جانت از عدو رنج و عذاب
هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب
قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب
قبــر بـیزوّار تــو، در آفتــاب
-وسعت صحن تو مُلک عالم است
-لالۀ قبـر تو اشک «میثم»است
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
کعبه محروم شد ز دیدارت
یـابـن زهـرا خدا نگهدارت
کربـلا مـیروی و یـا کوفه؟
یا به شام اوفتد سر و کارت؟
چه شود ای امام جود و کرم
یک نگاه دگـر کنـی به حرم
ای ز جــام بـلا شــده سـرمست
دست و دل شسته از هر آن چه که هست
چه شتابان روی به دیدنِ دوست
جای گل سر گرفتهای سر دست
از حریمت برون شدی مولا
عازم حج خـون شدی مولا
هشتِ ذیحجه مردم عالم
همه رو آورند سوی حرم
تو دل شب ز بیت امـن خدا
سر به صحرا نهی قدم به قدم
کعبه تا صبح ناله سر میکرد
پســر فاطمــه مــرو برگرد
کعبه با سوز و اشک و ناله و آه
بـر نمـیدارد از تـو چشم نگاه
سفر تیر و نیـزه و عطـش است
طفل شش ماهـه را مبـر همراه
از سفیدی حنجرش پیداست
این پسر ذبح سیدالشهداست
نظری کن به غنچه یاست
ثمـر سرخ بـاغ احسـاست
اصغـرت را بگیـر از مـادر
بسپارش به دست عباست
چون صدایت زند جوابش ده
از سـرشک دو دیده آبش ده
نالـهای بـر لـب سـلاله تـوست
کـه شبیـه صـدای نالـه توست
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین
#کعبه_وکربلا
گفت با کرب و بلا کعبه من از تو برترم
تو بیابانیّ و من بیت خدای اکبرم
کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای
من همه خون خدا می جوشد از بام و درم
کعبه گفتا مرد و زن بر گرد من آرد طواف
من مَطاف مسلمین از کِهتر و از مِهترم
کربلا گفتا چه گویی هر شب آدینه من
میزبان انبیا از اوّلین تا آخرم
کعبه گفتا انبیا بر گرد من گردیده اند
تو کجا و من کجا تو دیگری من دیگرم
کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ای است
آن منم، زیرا مزار زاده ی پیغمبرم
کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده
این شرافت بس، که من خود زادگاه حیدرم
کربلا گفتا علی بوده سه شب مهمان تو
من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم
کعبه گفتا من صفا و مروه دارم در کنار
وصف اسماعیل باشد خاطرات هاجرم
کربلا گفتا منم در خیمه گاه و قتلگاه
سعیِ هفتاد و دو ثارالله را یاد آورم
کعبه گفتا چاه زمزم را کنار من ببین
سالها و قرن ها جوشد ز دامان کوثرم
کربلا گفتا که زمزم را چه با خون حسین
زمزم تو آب و من خون خدا را ساغرم
کعبه گفتا بوده دَحوُ الارض در دامان من
من همانا بر تمامِ آفرینش محورم
ناگهان از حقّ ندا آمد، حرم خاموش باش
تو کجا و کربلا هر چند هستی محترم
هستی تو خلقت تو از طفیل کربلاست
چند می گویی که من از کربلا بالاترم
کربلا دارد به کلّ آفرینش افتخار
کربلا گوید که من عرش خدا را زیورم
من مزار پاک هفتاد و دو ثاراللّهیم
من هم آغوش ابوالفضل و علیِّ اکبرم
مضجع العشّاق فرموده علی نام مرا
شاهدم این دامن سرخ شهادت پرورم
اشگ زهرا ریخته در دامن گلزار من
عِطر جنّت می دمد از لاله های پرپرم
ذره ای از خاک من، درد خلایق را دواست
خون ثارالله می جوشد زهر نخل ترم
اینکه می بوسند با هم انبیا و اولیا
دست عبّاس است کافتاده به خاک معبرم
گر چه در قلبم فرات و دجله می جوشد مدام
آب آب تشنه گان افکنده بر جان آذرم
در بغل دارم فرات و تا قیامت شرمگین
از رباب و حنجر خشک علیِّ اصغرم
نخل «میثم» نخله ای باشد ز نخلستان من
بیت بیت آتشین آن بود برگ و برم
#غلامرضا_سازگار
#امام_زمان_مناجات
نگاه رحمتت بر ماست؛ میدانم که میآیی
ز اشک دوستان پیداست؛ میدانم که میآیی
گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا
تو تنها و علی تنهاست میدانم که میآیی
به گوش شیعه از پشتِ در آتشزده گویی
صدای نالۀ زهراست میدانم که میآیی
به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان
زمان، هر روز عاشوراست، میدانم که میآیی
هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی
به گوش زینب کبراست، میدانم که میآیی
به یاد آب آب تشنگان، چشم محبانت
ز اشک و خون دل دریاست، میدانم که میآیی
هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد
به چشم خونفشان ماست میدانم که میآیی
تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی
شرار آتش دلهاست میدانم که میآیی
به خون پاک مظلومانِ عالم میخورم سوگند
که مهدی مصلح دنیاست میدانم که میآیی
اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش میبیند
لوای دولتت برپاست میدانم که میآیی
#غلامرضا_سازگار
#امام_هادی_ولادت
دلا در خانۀ ابن الرّضا ابن الرّضا را بین
چراغ و چشم زهراغ و علیّ مرتضی را بین
ز انوار رخ ابن الرّضا روشن فضا را بین
فروغی دلنشین و دلربا و جانفزا را بین
عروس حضرت زهرا بهار شادی آورده
برای شیعیان امشب امام هادی آورده
دو چشم دل ز هم بگشا که حسن دادگر بینی
در ابناء بشر آیینۀ خیر البشر بینی
در آغوش جواد ابن الرّضا قرص قمر بینی
بیا تا نخل سر سبز ولایت را ثمر بینی
دوباره شیعه را از نور حق دل منجلی آمد
که از سوّم محمّد (ص) در جهان چارم علی آمد
فروغ حسن غیب ذات سبحانه پیدا شد
یگانه لالۀ ریحانه را ریحانه پیدا شد
همه گیرید جان بر کف رخ جانانه پیدا شد
به گرد شمع رویش یک جهان پروانه پیدا شد
زمین، در سینه خورشید خداوندت مبارک باد
جواد ابن الرّضا میلاد فرزندت مبارک باد
موحّد گشته دل با یاد بسم الله ابرویش
زبور، انجیل، قرآن را بخوان در مُصحف رویش
جواد ابن الرّضا چون شاخۀ گل می کند بویش
دل پیغمبران یکسر اسیر طُرّۀ مویش
چه خوانم مهر یا مه یا چراغ انجمش خوانم
همان بهتر که خود ابن الرّضای دوّمش خوانم
به سیرت مظهر واجب به صورت صورت امکان
به رخ و الشّمش و مو و اللّیل و دل عرش استوی الرّحمان
فیوضاتش رسد هم بر ملک پیوسته هم انسان
عبارات و کلام روح افزایش اخ القرآن
به بازار ولایت پوسف زهراست این مولود
یم دو گوهر است و دُرّ نُه دریاست این مولود
علی نام و محمّد (ص) صورت است و بوالحسن کنیت
بیانش دُرّ، دلش دریا، کفش باران، دمش رحمت
کلامش نور و مهرش دین و حبّش معنی طاعت
ولیّ خالق منّان امام عالم خلقت
امامت جاودان از او قیامت را امان از او
حقیقت را زبان از او طریقت را نشان از او
به کویش بندگی کن خواهی ار عبد خدا گردی
بخوان اوصاف او تا با پیمبر هم صدا گردی
مبادا لحظه ای در عمر خود از او جدا گردی
بکوش انسان که در خطَّ تولاّیش فدا گردی
بقا خواهی فنا در مکتب سرخ ولایت شو
جمال هادی آل محمّد (ص) بین هدایت شو
خرد را آبرو با آبرویش بستگی دارد
وجود عالم هستی به مویش بستگی دارد
حیات جاودان بر آب جویش بستگی دارد
شفای دردها بر خاک کویش بستگی دارد
وجود ما به مهر آن امامی مفتخر گردد
که شیر وحشی از آهو به گردش رام تر گردد
زهی بحری که همچون عسکری در دل گهر دارد
زهی ماهی که از خورشید رویی خوب تر دارد
به پیشانی فروغ حجّت ثانی عشر دارد
به صلب خویش مولانا امام منتظر دارد
سلام ما به ابناء و به آباء گرام او
خوشا آن کس که شد آن هادی عترت امام او
خوشا آنکو کنار تربتش اشک رجا دارد
شرار ناله، سوز سینه، حال التجا دارد
بدل حال مناجات و به لب ذکر دعا دارد
خداوندا دلم پیوسته شوق سامرا دارد
امامی گز نگاهش درد انس و جان دوا گردد
عجب نبود که «میثم» هم از او حاجت روا گردد
#غلامرضا_سازگار
#امام_هادی_ولادت
#امام_هادی_مدح
بهشت اهل ولا را ثمر مبارک باد
طلوع عید بزرگ دگر مبارک باد
بر آسمـان ولایت قمر مبارک باد
محمدبنعلی را پسر مبارک باد
خدای عـزّوجـلّ را ولـی تمـاشایـی است
به روی دست محمّد، علی تماشایی است
سلام باد بـه ابنالرضـا و فـرزندش
شفای روح مسیحا ز فیض لبخندش
ندیده چشم بشر جز ائمه مانندش
سزد که مدح بگوید فقط خداوندش
جمــال او همــه آیینــۀ امــام جـواد
علی است این، پدر و مادرم فدایش باد
سخنوران جهان مست یک عبارت او
جحیم بـاغ چنــان گــردد از اشارت او
سر سـران همـه در حلقـۀ اسـارت او
دعــای «جامعـه» زیباتـرین زیـارت او
زیارتی که سزد وحی سرمدش خوانند
شنـاسنـامــۀ آل محمّــدش خواننـد
مهی که مهر هم از ماه عارضش خجل است
چـو آفتاب بـه دلهای پاک مشتعل است
گـل محبـت او زینــت بهشــت دل است
عدو هم از کرمش شرمگین و منفعل است
جهانیان همه مرهون لطف او من هم
نه من گای در او شـدم که دشمن هم
الا حـرم حرمِ سـامرات را زائر
بهشت، زائر صحن و سرات را زائر
فرشتگان حرم باصفات را زائر
جــواد مـاه رخ دلـربـات را زائـر
عجب نه گر به قفس شیر وحشیات شد رام
مطیــع سلسلـۀ تـو اســـت گــردن ایــام
تو چارمین علی از عتـرت پیامبری
تو خـود امـام و امام جواد را پسری
تو بـر امــام رضا نیــز پارۀ جگری
تو چون حسین چراغ هدایت بشری
ائمه هادی و تو خود به کنیه هادیشان
بـه شـاه راه هـدایت شـدی منادیشان
اگر چه بــر حرم حضـرتت جسارت شد
حـریم محترمت در جهان زیارت شد
نصیب شیعه در این امتحان بشارت شد
نصیب دشمن تو ذلت و حقارت شد
شکست شیعه محال است چون به حصنِ ولاست
همیشه پــرچـم فتـح شمـا بـه دسـت خـداست
تمام خلقت هستی بوَد برای شما
نهاده سربه زمین آسمان به پای شما
سعـادت همه عالم بود ولای شما
بـوَد «بـکُـم فَتَـحالله» در ثنـای شما
خدا بــرای شما خلق کرد عالم را
ز خاک پـای شمـا آفریــد آدم را
به غیر بـاب شما حق نیـافریده دری
خدا پرست نـیام گر زنـم در دگری
نبود و نیست به جز بر درِ شما خبری
اگـر کنید بـه کـل جهانیـان نظـری
قسم به هر که گذارد قدم به راه شما
شونـد خلق، ابـوذر به یک نگاه شما
مصیبت است اگر یک نظر به ما نکنید
مـرا ز دامـن پر مهرتان جدا نکنید
رهم دهیـد در ایـن خانه و رهـا نکنید
مرا به دوری خود دور از خدا نکنید
من و جدا شدن از دامن شما هرگز
طریـق دوستـی دشمـن شما هرگز
حیاتِ بود و نبود از برای یک دمتان
خـدای داده شرافت به کل عالمتان
خد گواست که اوصاف ما بود کمتان
عطا کنیـد مضامین نـو به میثمتان
که همچو «میثم» تمار مدحتان گوید
همیشـه در همه احوال راهتان پوید
#غلامرضا_سازگار
#امام_کاظم_ولادت
جبرییل امشب جمال حق تعالی را ببین
بر روی موسی گل لبخند عیسی را ببین
روح شو روحمسیحای مسیحا را ببین
موسی عمران بیا موسای زهرا را ببین
سیر دیدار جمال حضرت دادارکن
طور صادق را ببین والطور را تکرار کن
ای کلیم الله تماشا کن کلام الله را
برفراز دست خورشید ولایت ماه را
نورانوار نهم ، هفتم چراغ راه را
درزمین وآسمانها رهبری آگاه را
روح رحمان جان قرآن نخل طور است اینپسر
گوهر رخشنده شش بحرنوراست این پسر
این پسر بدرالمنیرو این پسر شمس الضحاست
این پسر باب الکرم باب الولا باب العطاست
این پسر باب المراد انبیا و اولیاست
این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست
نیعجب زهرا اگر گیرد زنامش احترام
یاحسین ابن علی برحضرتش گوید سلام
درسپهر معرفت ماه تمام است این پسر
کاظمینش قبله بیت الحرام است این پسر
شعله های ناررا بردا سلام است اینپسر
درزمین برآسمانی ها امام است این پسر
ازمحمدبرجمال نازنیش آفرین
دم به دم از خالق جان آفرنیش آفرین
ماه ذی حجه است محو آفتاب روی او
جنس آدم قبضه ای از خاک پای کوی او
چشم عیسی از فراز آسمانها سوی او
عروه الوثقایارباب کرامت موی او
آیه عفو الهی برلب خندان اوست
کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست
ای جمال چهارده معصوم در رخسارتو
وحی ساعد خیزدازلبهاب گوهربارتو
آفرینش در پناه سایه دیوار تو
روح پاک انبیاو اولیا زوارتو
آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت
حضرت معبود مشتاق مناجات شبت
هفتمین مرآت حسن حی سرمد کیست تو
صاحب خلق و خصال وخوی احمد کیست تو
انبیا راهم موید همموید کیست تو
نفس پاک صادق آل محمد کیست تو
خاک زوارحریمت کیمیا می پرورد
خالق دادار درصلبت رضا می پرورد
ای در شش بحر و بحر پنج در روحی فداک
آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک
با غبارکاظمینت روح هر ناپاک پاک
بی ولایت می شود رحمت عذاب دردناک
میثم آلوده ای عبدوثنای گوی شماست
هرکه بوده هر که باشد سائل کوی شماست
#غلامرضا_سازگار
حاج ابوذر بیوکافیShavval 1402.02.26 - Shab 26 - Misaq - Shahadat I-Sadeq A - 01 - Abozar Biukafi - Najva - Edit.mp3
زمان:
حجم:
13.98M
#زمزمه
#امام_زمان
حیف از تو که گُل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
من مایه ندارم که خریدار تو گردم
باشد که گدای سر بازار تو باشم
گر راه ندارم به حریمت نظری کن
تا معتکف سایهی دیوار تو باشم
با آنکه تو را عاشقم از خود نپسندم
تو یار به من باشی و من عار تو باشم
دستی، که به جز دامن لطف تو نگیرم
چشمی، که فقط طالب دیدار تو باشم
زخمم به جگر زن که دوایی نپذیرد
دردی به دلم بخش که بیمار تو باشم
از همچو تویی پاکتر از گُل همه حیف است
تا همچو منی عبد خطاکار تو باشم
سوزم به درون ریز که پیوسته بسوزم
خوابم ببر از دیده که بیدار تو باشم
آن رتبه ندارم که نهی پای به چشمم
بگذار که خاک ره زوار تو باشم
من میثمم و چوبهی دارم به سر دوش
بگذار که دلباختهی دار تو باشم
شاعر: استاد #غلامرضا_سازگار✍
#حاجابوذربیوکافی🎤
#امام_سجاد_شهادت
#شام
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید
کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید
با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم می زنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید
گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید
میهمانم، زاده ی پیغمبرم، آیا رواست
جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟
این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید
کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید
زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید
فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟
شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
#غلامرضا_سازگار
#امام_سجاد_شهادت
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی!یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان،
از اشک بی صدای تو یا زین العابدین
تا حشر، انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام، فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
"میثم"سلام می دهد از دور، صبح و شام
بر صحن باصفای تو یا زین العابدین
#غلامرضا_سازگار