📆 ۱۲ #ربیع_الاول ، #ولادت رسول خاتم، #پیامبر اکرم، #حضرت_محمد صلی الله علیه و آله وسلّم بنابر قول اهل سُنَّت
🔹هفته #وحدت فاصله میان ۱۲ ربیعالاول #سالگرد میلاد پیامبر اسلام(ص) بنابر روایات #اهل_سنت، تا ۱۷ ربیعالاول تاریخ ولادت حضرت #محمد (ص) بنابر روایات #شیعه است. #هفته_وحدت در سال ۱۳۶۰ش، به پیشنهاد آیتالله منتظری و با تأیید #امام_خمینی به این نام شناخته شد.
🔸پیشنهادی مانند این، پیش از این هم #سابقه داشته است. در سال ۱۳۵۶ش، آیتالله خامنهای، هنگامی که در استان سیستان و بلوچستان #تبعید بود، به علمای اهلسنت آن منطقه #پیشنهاد داد که در فاصله میان ۱۲ ربیعالاول و ۱۷ ربیعالاول مجالس #جشن برگزار شود.
🔹#کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی توسط #مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بهصورت سالانه در #ایران و در هفته وحدت برگزار میشود.
@zibaeihai_zendegi
https://eitaa.com/joinchat/266797082Cfbb150bb47
داستان های صلوات
داستان شماره:1
دکتر عبدالکریم شمشیری
* حکایت پندآموز:
محفل بی نور
روزی بازرگان ثروتمندی که به بداخلاقی و خشونت شهره بود، در مسیر تجارت خود به گروهی از صالحان برخورد.
آنان در زیر سایه درختی گرد آمده بودند و با چهرههایی نورانی و دلی شاد به ذکر خدا و صلوات بر پیامبر(ص) و خاندانش مشغول بودند.
بازرگان که از این منظره به خشم آمده بود، با تمسخر گفت: "شما بیکاران! آیا جز این حرفهای پوچ کاری هم بلدید؟" ریشسفید جمع با آرامش پاسخ داد: "این مرد! بدخوی در دست دشمنی گرفتار است که هر کجا رود از چنگ عقوبت او خلاص نیابد.
این دشمن، نفس سرکش توست که تو را به تاریکی میکشاند."
بازرگان با بیاعتنایی از آنجا دور شد. اما در ادامه سفر، کاروانش مورد حمله راهزنان قرار گرفت و تمام اموالش را از دست داد.
روزها در بیابان سرگردان بود تا به شهری رسید. در آنجا گروهی افسرده و ناامید را دید که در گوشهای جمع شده بودند و پیوسته از بدبختیهای خود سخن میگفتند.
ناگهان یاد سخن آن ریشسفید افتاد که: "هیچ گروهی در محفلی گرد نمیآیند و اندوهگین و حسرت زده نمیشوند، مگر به سبب آنکه در آن مجلس، ذکر خدا و درود فرستادن بر پیامبرش را ترک گفتهاند."
بازرگان که اکنون درس عبرت گرفته بود، نزد آن جمع رفت و گفت: "اگر میخواهید غمهایتان برطرف شود، بیایید با من بر محمد و آل محمد صلوات بفرستیم." کمکم با خواندن صلوات، چهرههایشان نورانی شد و دلهایشان آرامش یافت.
مدتی بعد، بازرگان در کسوت مردی نیکوکار به شهر خود بازگشت. هرگاه کسی از او راز دگرگونیاش را میپرسید، میگفت: "صلوات، زنجیرهای بداخلاقی را از دست و پایم گشود و مرا از اسارت نفس رهانید."
پند حکایت:
هر محفلی که از ذکر خدا و صلوات خالی باشد، سرانجام به حسرت و اندوه میگراید. اما مجلسی که با نام خدا و درود بر پیامبرش نورانی شود، هم در دنیا مایه آرامش است و هم در آخرت مایه نجات.
پس بیایید در همه محافلمان، با صلوات بر محمد و آل محمد(ع)، نور الهی را بگسترانیم.
#صلوات #محبت #پیامبر #عزت #داستان_نیک
@zibaeihai_zendegi
https://eitaa.com/joinchat/266797082Cfbb150bb47