جناب دکتر مالیان از بزرگترین دلسوزان دانشگاه پیام زیر را فرستاده اند:
سلام اگر خواستید در کانال بگویید من هم نظرات و عملکرد آقای ابراهیمی را قبول ندارم و نادرست و به زیان دین و دینداری می دانم و چندبار از او خواسته ام مذاکره یا مناظره کنیم که ایشان طفره می رود.
یکی دیگر از بحث هایی که با حاج آقا ابراهیمی داشتم این بود که چرا دانشگاه ورشکسته شده و ما را از وزارت علوم محروم و با معامله ای دانشگاه را فقط به آموزش وپرورش دادند وبه استادان و دانشگاه ضربه وارد شد وهمه استادان با توانایی و دانش و مدیریت قوی را کنار گذاشته و مداحان را بدون هیچ تجربه ای مقدم داشته و همین ماجرا در کشور اجرا شد که کشور ورشکسته شده است و باید وجدان این افراد ناراحت باشد، فرمودند وجدان این بزرگواران خیلی هم راحت است!
جوابی نداشتم بدهم .
جلسه دفاع دکتری سال ۷۹ با استادان عزیز مرحوم دکتر قاسم انصاری ،مرحوم دکتر اسماعیل حاکمی ،دکتر منصوری لاریجانی، دکتر قدمعلی سرامی .
یکی از بزرگان پرسیده اند که چرا معروفترین شاعر ایران در جهان خيام است ؟ در حالی که او شاعر رسمی نبوده و چند رباعی سروده است که در شمار آن اختلاف است،ریاضی دان و منجم بوده است،وشاعران رسمی ایران چون حافظ وسعدی و فردوسی و...شهرت جهانی مانند خيام ندارند؟
در پاسخ باید عرض کنم:
حوادث تاریخ معاصر و ادبیات آن چنین شرایطی را ایجاد کرد که خيام شهرت یابد: درسال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ جنگ جهانی اول رخ داد و بیش از ۳۰ میلیون نفر کشته شد.بلافاصله درسال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ جنگ دوم جهانی دوبرابر قبلی کشته بجا گذاشت،کمترخانواده ای در اروپا پیدا میشد که عزیزانی را ازدست نداده باشند،در ادبیات غرب از این فاجعه مکتبی ادبی به نام نیهیلیسم یعنی پوچ گرایی پیدا شد و زندگی بی ارزش دانسته شد وخودکشی زیاد شد.باید مکتب آنها را پوچ گرایی منفی بنامیم چون به زندگی بدبین بودند و درایران صادق هدایت پیرو آنها شد و بزرگترین شخصیت آن را کافکا گفته اند.
در این شرایط رباعیات خیام به زبان های اروپایی ترجمه شد و با کمال تعجب آنها دیدند یک ایرانی چند صد سال پیش نیهیلیسم بوده است.درحالی که خیال میکردند خودشان مبتکر این مکتب هستند.
عجیب تر اینکه خيام نیهیلیسم مثبت بود،یعنی جلوتر از نیهیلیسم منفی اروپایی بود.آنها میگفتند زندگی ارزش ندارد،پس خودکشی کنیم.خیام میگوید زندگی ارزش ندارد اما دم غنيمت دانسته همین دقایق را شاد باشیم.
چنان این اندیشه در غرب طرفدار یافت که حتی فلسفه اصلی آمریکا همین دم غنیمت شد.حالا به ارزش شعر خيام میرسیم:
نیهیلیسم مثبت:
شادی بطلب ، که حاصل عمر، دمی است
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است
نمونه دیگر:
ایام زمانه از کسی دارد ننگ
کو در غم ایام، نشیند دلتنگ
می خور تو در آبگینه با ناله چنگ
زآن پیش که آبگینه آید بر سنگ
ازحمایت مردانه استادان بویژه استادان دانشگاه فرهنگیان از بحث امروز حقیر وتشکر از آنان ،برای اینکه مبادا برايشان محدودیت باشد نامی نمیبرم. خیلی مرد هستید.
باعرض سلام وادب واحترام
ضمن سپاس وتشکرازجناب استاد،دکترافراسیاب پوربزرگواربابت دلسوزی وپیش بینی های دقیق ایشان ازمسائل وحوادث،بایدبگویم بنده سالهادرمحضرایشان افتخارشاگردی داشته ام تمام تلاش استاد درجهت آگاهی وتعلیم حکیمانه شاگردانش میباشد،اینک نیزپس ازگذشت سالهاباهمان دلسوزی به وظیفه خودعمل میکنند،بر تمام اهل علم وفضل وحکمت لازم وشایسته است تادرهرسخنی که اندیشمندی برزبان جاری میکندبیندیشند،بسنجندکه بابت چه موضوعی ایشان مبادرت به این سخنان نموده اند،قطعا ردکردن ومخالفت آسانترین راه برای مواجهه باهرسخن واندیشه ایست،ولی تفکروتعمق لازمه کاردلسوزان وصاحبان علم وحکمت است،پس برهمه واجب علمی وشرعی است تادرمواجهه با هراندیشه ای مسئولانه برخوردنموده ،یاحق رابپذیرندویااگربنظرشان مردوداست مستدل ومنطبق باعقل ونقل موثق بیان نمایند،باتشکروسپاس اززحمات دلسوزانه ومتفکرانه جناب دکترافراسیاب پور
درود بر اندیشه ورزان عزیز
یکی از پزشکان گفته نظریه های سیاسی شیعه را در حال حاضر بطور خلاصه و به زبان ساده معرفی کنید؟
در اندیشه شیعی سه نظریه شاخص درحال حاضر وجود دارد:
۱-نظریه سنتی و مشهور شیعه که اکثریت علمای شیعه در طول تاریخ طرفدارآن بوده و هستند ومتون روایی شیعه آن را تأیید میکند. اختصاص حکومت به معصوم است و قبل از ظهور منجی حکومت را طاغوت میدانند. نماینده اندیشمند معاصر آن آیت الله اکبرنژاد هستند.
۲-نظریه جدایی دین از سیاست، دراین دیدگاه از اساس دین نباید در سیاست دخالت کند و متون دینی را چنین تفسیر میکنند که اگر پیامبری یا امامی هم در سیاست دخالت کرده مجبور شده است و بخشی از امامت او بوده است وگرنه دین نباید در سیاست دخالت کند. این اقلیت هم اخیرا طرفدار یافته اند وازطرف گروه اول نیز حمایت شده اند.نماینده معاصر آن آیت الله سلیمانی اردستانی است که عصمت را هم درغیر رساندن پیام دین قبول ندارند.
۳-نظریه سیاست عین دیانت است،که در نظریه ولایت فقيه، با اقلیتی در دوران اخیر پیدا شده است وباقدرت حکومتی سی سال تلاش کردند آن را نظر شیعه وحتی نظر اسلام جلوه دهند.چون با روایات شیعه مغایرت داشت ،تفسیرهایشان این است که همه پیامبران وامامان قصد حکومت داشته اند اما مجبور شده اند در شرایط نامساعد دخالت نکنند.مانند آیتالله جوادی آملی.
این سه نظریه آیات و روایات را براساس مبانی خود تفسیر میکنند. حوادث سیاسی هم در ضعف و قدرت هر یک مؤثر می باشد. نقد و بررسی این سه مفصل است.
نظریه سیاسی اهل سنت جداگانه است آنها به عنوان چهار مذهب و اکثریت مسلمانان جهان نیز اسلام را مناسب نظریه های خود تفسیر میکنند.
امروز یک خواهش از روحانیون حکومتی دارم،از یک کوچکتر هم میتوان حرف حق را شنید:
یک روحانی یا مفتی اگر ذره ای خدا را در نظر داشته باشد ،میتواند ازیک حکومت ظالم حمایت کند و در جرائم حکومت شریک شود و آخرت خود را برای دنیا بسوزاند؟
حکومت ظالم؟بله به دو دلیل روشن:
۱-دلیل از نهجالبلاغه و اصول کافی آوردم که حکومت غیر معصوم طاغوت و ظالم است.
۲-دلیل قرآنی و روایی که معیار حکومت عدل است و حکومت ناعادلانه ظالم و طاغوت است.
حکومتی که اصل سیاست داخلی او بر خودی و غیرخودی (کمونیستی )باشد و همه امتیاز ها را به خودی ها بدهد و مردم را گرسنه وخودی ها را سیر درشمال تهران درکاخ و فرزندانشان در کانادا و آمریکا باشد؟عادل است؟ حکومتی که حتی روحانیون غیر خودی را در خانه محبوس و خودی ها را همه مشاغلی که تخصص ندارند گذاشته ،عادل است؟ و ظلم های هزار گانه آشکاردیگر....
با این آیه و روایات میتوان کنارآمد؟
ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار
به ظالمان گرایش و تکیه(تاچه رسد به همکاری)نکنید که آتش شما را فرا گیرد.
امام صادق:من مدح سلطانا جائرا وتخفف و تضعضع له طمعا فیه کان قرینه فی النار،کسی که حاکم ستمگری را ستایش کند ودر برابر او فروتنی کند،تا درکنار او به نوایی برسد، چنین کسی همنشین آن حاکم در آتش دوزخ است.(وسائل الشیعه، ج۱۲،ص ۱۳۳)
قال الرسول الله:الفقها امنا الرسل،ما لم یدخلوا فی الدنیا،قیل یا رسول الله وما دخولهم فی الدنیا؟ قال:اتباع السلطان، فاذافعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم.
علمای دینی ،نمایندگان پیامبران هستند،مادامی که در دنیا وارد نشدهاند. گفته شد ای رسول خدا نشانه ورود به دنیا چیست؟ فرمود:پیروی از حاکم(قدرت سیاسی)،که هر عالمی چنین کند، برای حفظ دین تان از آنها دوری کنید.(اصول کافی،ج۱،ص۴۶)
یکی از سروران مطلبی عرفانی و طریقتی خواستند،تا دل را پالایش دهد.مطلبی تقدیم میکنم که خلاصه عرفان و پاسخ به همه مخالفان عرفان است که گمان میکنند عرفان با عقل ناسازگار است.
در گنجینه نسخه های خطی دانشگاه تهران یک رساله در طریقت است.(شماره۷۵۶۶)که نوعی رمز و معما ورسوم در طریقت را باهم دارد:
(اگر پرسند که زندگی انسان با روح است، زندگی روح با چیست؟
بگو: زندگی روح با عقل است.
اگر پرسند: زندگی عقل با چیست؟
بگو :با علم است.
اگر پرسند:زندگی علم با چیست؟
بگو:با عمل است.
اگر پرسند:زندگی عمل با چیست؟
بگو: زندگی عمل با ورع است.
اگر پرسند:زندگی ورع با چیست؟
بگو:زندگی ورع با اخلاص است.
اگر پرسند:آن کیست که نه پدر دارد ونه مادر؟
بگو:آن آدم صفی است.
اگر پرسند: آن کیست که پدر دارد ،مادر ندارد؟
بگو: آن شیث پیغمبر است.
اگر پرسند: آن کیست که مادر دارد،پدرندارد؟
بگو:آن عیسی پیغمبر است...
اگر پرسند:که دورترین چیزها از بنی آدم چیست؟
بگو:دنیا ست که هرچند درعقبش بروی ،به او نمی رسی.
اگر پرسند:که نزدیک ترین چیز با بنی آدم چیست؟ بگو:مرگ.
اگر پرسند: بلندتر از آسمان چیست؟
بگو:سخن حق است که از آسمان بلندتر است.
اگر پرسند: از زمین فراختر چیست؟
بگو:پادشاه عادل است.
اگر پرسند:از دریاها بسیارتر چیست؟
بگو:کرم و جود سخی است.
اگر پرسند: از کوه ها گرانتر چیست؟
بگو:بهتان که در حق کسی گویند که او از آن منزه باشد.)
عزیزان عرفان دوست
از پیدایش عرفان و تصوف در اسلام پرسیده اند؟
عرفان امری جهانی با چندهزارسال سابقه است و در همه جا به عنوان نیازی در وجود بشر ایجاد شده است.مربوط به جائی یا شخصی خاص نیست.
عرفان در اسلام را برخی واردشده از خارج و برخی از متن دین دانسته اند.نخستین فرد را هم ابوهاشم صوفی متوفی ۱۵۰ نوشته اند.درحالی که صحت ندارد.
عرفان به عنوان باطن و حقیقت دین و زهد به عنوان جوهر تصوف از خود پيامبر اکرم و امام علی آغاز میشود. اما صوفی رسمی هم اولین فرد شاگرد امام علی،یعنی حسن بصری متوفی ۱۱۰، است که هم عرفان وتصوف را بطور رسمی دراسلام ایجاد کرد هم علم کلام در اسلام از کلاس درس او با شاگردش واصل بن عطا و مکتب معتزله آغاز میشود که این نام را هم حسن بصری داده است.
حسن بصری که بود؟ عرفان و تصوف را دراسلام یک ایرانی از اهالی دشت میشان بوجود آورد.پدر حسن از جنگجویان ایرانی در مقابل اعراب و مسلمانان بود که در جنگ های اولیه و هجوم اعراب به ایران در جنگ اسیر شد و از موالی ثبت شده است.(حلیه الاولیا،۱۳۱/۲؛ الامالی مرتضی، ۱۰۶/۱)
حسن از زهاد ثمانیه وبزرگترین دانشمند بصره بود.بهترین گزارش ها را تذکرة الاولیای عطار درباره او دارد. فرزدق شاعر عرب از ستایشگران اوست.اهل ظاهر تهمت هایی به او زده اند اما اهل معنا کتاب های قدرتمندی در دفاع از او نوشته اند که همه ایرادها را پاسخ میدهد مثل کتاب جناب ثبوت.
ابن ابی الحدید روایتی دارد که حسن بصری گفته:به خدا سوگند که علی(ع)فاضل ترین امت و بهترین فرد همه آل محمد بوده است. درس زهد از آن امام گرفت و از مخالفان شجاع یزید بن معاویه ثبت است.(عیون الاخبار،۳۴۳/۲)
یکی از اصول عرفان و تصوف این است که عارف خود را بدترین مردم جهان بداند و این اندیشه در مقابل اهل ریا و اهل ظاهر است که لباس دین میپوشند وخود را برتر از همه میدانند. ملامتیه در مبارزه با همین ریاکاران پیدا شدند و ملامتی از اصول تصوف است و اولین سرچشمه آن در حسن بصری اینجاست که در تذکرة الاولیا آمده:
یکبار دربصره خشکسالی بود،دويست هزار خلق بیرون آمدند به استسقاء،منبری نهادند وحسن رابه منبر فرستادند تا دعا کند.حسن گفت: اگر خواهید که باران آید مرا از بصره بیرون کنید!
حسن بصری به سعید بن جبیر گفت: سه کار مکن:یکی قدم بر بساط سلاطين(حاکم )منه، اگر چه همه محض شفقت بود بر خلق؛دوم با هیچ سر پوشیده منشین، اگر چه رابعه بود ؛سیم آنکه گوش خود عاریت مده مر امیر را ،اگرچه درجه مردان مرد داری ، که از آفت خالی نبود، و آخر الامر زخم خویش بزند.
عرفان دوستی درباره طریقه در عرفان وتصوف پرسیده اند:
بنی امیه ازسال ۴۱ تا ۱۳۲ امپراتوری اسلام را داشتند.مهمترین خیانت آنها،تصرف مساجددر جهان اسلام بود.یعنی مسجد را سیاسی کردند وامام جماعت وجمعه را حکومت تعیین میکرد و دیگر مسجد مکان عبادت نبود و بتدریج کاربرد های دیگر مسجد که دانشگاه و سازمان خدمات اجتماعی بود از بین رفت و فقط سیاسی شد،برای تبلیغ حکومت ومتاسفانه هروقت حکومتی به نام اسلام پیدا شد همین سیاست بنی امیه را اجرا کردند.
دراین شرایط عارفان و صوفیان ،مکان معنوی اختصاصی برای عبادت درست کردند که به نام خانقاه معروف شد.
این مکان های مقدس عارفان بزرگ جهان اسلام را تربیت کرد و دیگر مسجد از انسان سازی به محل ستایش حکومت تبدیل شد واز هدف خود دور شد.
درسده های اولیه اسلامی بزرگان درمسجد تربیت شدند.حسن بصری در مسجد بصره عرفان وتصوف و علم کلام را پایه گذاری کرد.اما با دولتی شدن مساجد، خانقاه محل انسان سازی شد ودرهرخانقاه یک نمازخانه،یک کلاس درس،یک کتابخانه ،اتاقک های خلوت و چله گیری، یک مطبخ و یک محل اجتماع درست شد.نمونه سالم و کامل آن را در سلطانیه الان وجود دارد، که طریقت مولویه هفت قرن پیش ساخته اند.
اما دومین چیزی که از عصر بنی امیه در دین از بین رفت ،شریعت بود. یعنی در عصر بنی امیه وبنی عباس مذاهب مختلف در اسلام بوجود آمد و هرگروه شریعت جدا درست کردند و همدیگر را کافر دانستند و مسلمانان به جان هم افتادند و شریعت را طبق سلیقه خود تدوین و به نام دین ترویج دادند و احکام وآداب و مراسم و دعاها و نماز های سلیقه ای خود را به نام دین درست کردند.
درمقابل این شریعت سازی های مختلف در سراسر جهان اسلام که عامل اختلاف و حتی کشتار مسلمانان به دست هم شد.عرفان وتصوف ،طریقت را درست کرد.
طریقه وشریعت هردو در لغت یک معنی دارد،یعنی راه،شیوه،طریق،جاده و مسیر،اما در طریقه و طریقت ،سیرخاص سالک به سوی حق آموزش داده میشد.یعنی تعالیم قرآنی و دینی برای انسان سازی تدوین شد و آداب و رسوم و ترتیبی درست شد که در خدمت معنویت و به سوی خدا باشد،درحالی که درشریعت ها اغلب آداب و مراسم شان سمت وسوی دنیوی وحکومت داشت.
طریقت را به دو بخش منازل و احوال تقسیم کردند تا یک به یک منازل وصول به حق را شناسایی و احوال سالک را دراین منازل شناسایی کنند .هر طریقت شیوه و روش یک عارف بزرگ را معیار خود قرار دادند و راهی که یک عارف رفته و نتیجه گرفته بود را پیش رو قرار دادند.از کجا دانستند که این راه خوب است؟چون آن راه چنان عارفی را ساخته بود. البته عرفان وتصوف ،شریعت اصلی را قبول داشت و همیشه سیر الی الله را سه منزل ،شریعت و طریقت و حقیقت خواندند،اما شریعت قرآنی دا در نظر داشتند.
قدیمی ترین طریقت ها در ایران و عراق و مصر و آناتولی و هند تا آسیای مرکزی و اروپا تشکیل شدند.
مانندطریقت شیعی بکتاشیه که در آناتولی و بالکان تا به امروز طرفداران میلیونی دارد و شعبه آلبانی آن مشهور است.حاج بکتاش ولی متوفی ۷۳۸ از نیشابور به آناتولی رفت وخانقاه ها وتکیه های آنها در سراسر آناتولی وبالکان گسترش یافت. الان تکیه بزرگ بکتاشیه در نزدیک قاهره مشهور است.