eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 📕این داستان ✍️گفتگوی هارون و بهلول درباره آخرت آورده اند که هارون الرشید از بهلول پرسید که آخرت مرا چگونه می بینی؟ بهلول جواب داد: از این آیه می توانی جای خود را در دریابی: إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ. (نیکوکاران در بهشت اند و بدکاران در جهنم.) هارون گفت: پس قرابت من با رسول خدا چه می شود؟ بهلول جواب داد: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ... یعنی در قیامت وقتی که اصرافیل به اذن خدا در صور خود دمید پس از آن نسبتی در بین نخواهد بود و قرابت تو به پیغمبر(ص)، بدون عمل خیر، برای تو نفعی نخواهد داشت. خلیفه گفت: پس شفاعت پیغمبر کجا می رود؟ بهلول جواب داد: کسی که به اولاد پیغمبر ظلم و ستم روا داشته، از شفاعت پیغمبر محروم است. هارون گفت: چه ظلم و ستمی از من به اولاد پیغمبر رسیده؟ بهلول جواب داد: ظلمی از این عظیم تر تعدادی از یاران رسول خدا را بدون هیچ گونه تقصیری به کند و بند نموده ای؟! هارون سر را به زیر انداخت و گریست و اشکِ چشمش، محاسن او را تَر نمود و گفت: آیا اگر توبه کنم، توبه من قبول می شود و عمل من مرا نجات می دهد؟ بهلول گفت: خب ریاست چنان تو را بیخود و غافل نموده که اگر خود پیغمبر، الحال حاضر شود و تو را پند دهد تو دست از اعمال زشت خود نخواهی شست و بی جهت مرا معطل منما! بهلول این بگفت و از نزد هارون بیرون آمد @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
✅خدايا یادم‌ بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم... یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم... یادم بده بدی‌ دیدم"ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده‌ میشوم یا نه... یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم... یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"... یادم بده به قضاوت کسی‌ ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم... یادم‌ بده چشمانم‌ را روی بدیهاو تلخیها ببندم چرا که چشمان زیبا، بی‌شک زیبا مى بيند همه دنيا را.. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
به کاکتوس اگه زیاد آب بدی، بی‌حال می‌شه و کم‌کم می‌پوسه؛ اما این موضوع برای خیلی از گل‌های دیگه صدق نمی‌کنه. کاکتوس اگه نور نداشته باشه، می‌میره اما گل‌های زیادی هستن که بدون نور هم دووم میارن. ماهی اگه بیاد رو ساحل، انقدر بالا و پایین می‌پره تا نفسش بند میاد و خفه می‌شه؛ اما همون دریا، می‌تونه خیلی از حیوونای دیگه رو غرق کنه.! آبی که سیب زمینی رو نرم می‌کنه، تخم مرغ رو سفت می‌کنه؛ می‌بینی؟ تو زندگی نمی‌شه برای همه نسخه‌ی یکسان پیچید. تحمل آدما شبیه به هم نیست. یکی با غمی که از نظر بقیه کوچیکه داغون می‌شه. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
نمکدان را که پُر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی حال آنکه بدونِ نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست، ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد! مراقب نمک های زندگیتان باشید ساده و بی ریا و همیشه دم دستتان هستند ولی روزی اگر نباشند وای بر سفره زندگی ! @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
داخل پفیلا صابون بریز😱 می‌پرسی چرا⁉️⁉️⁉️ بزن رو لینک تا بهت بگم چه کارایی داره🤩👇 🌙☆ ┈•★•۪̜۫•☀️•۪̜۫•★•┈ ☆🌙 ⚜کانال را دنبال کنید ╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗ @best_natur ╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝
روزي ملا نصرالدين به يک مهماني رفت و لباس كهنه اي به تن داشت . صاحبخانه با داد و فرياد او را از خانه بيرون كرد . او به منزل رفت و از همسايه خود ، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن كرد و دوباره به همان ميهماني رفت . اين بار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد . ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي اوست . آستين لباسش را كشيد و گفت : آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو . صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از ملا پرسيد كه چكار مي كني . ملا گفت : من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري . پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من . پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو .. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
🕊🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🕊 🌹 الهی به امید تو 🤲🌹 🤚 سلام صبحتون بخیر 💐 صبحتون معطر به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 💐 🤚 السلام علی رسول الله و آل رسول الله (ص) 🤚 السلام علیک یابقیة الله فی ارضه (عج) 🤚 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) 🤚 السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) 🤚 السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته 💐 و لعن الله علی اعدائهم اجمعین.. 🔥 🌺🌹🌺 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
﷽🕊🌹 🌹🕊﷽ 🍃🌷 با حساب دل خود هرچه شمردیم نشد 🍃🌷 بی ریا هیچ دعایی به تو تقدیم نشد 🍃🌼 انتظار فرج و دیده تر کافی نیست! 🍃🌼 ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست! 🕊🌿 آی مردم پسر فاطمه تنهاست هنوز 🕊🌿 قرنها رفته و او منتظر ماست هنوز💔 🤲💐 🌺🌹🌺 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🕊🌷امروز سه شنبه دهانمان را خوشبو کنیم به عطر دل نشین صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص) و خاندان مطهرش 🌷🕊🍃 🍃🕊🌷 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ 🍃🕊🤍 عَلی ٰمُحَمَّدٍ 🍃🕊🌷 وَّ آلِ محمد 🍃🕊🤍 وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺🌹🌺 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
علم بهتر است یا ثروت ؟ مولا علی پاسخ می دهدند: جمعیّت زیادی دور علیه السّلام حلقه زده بودند... 🌱مرد اوّل؛ یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟! مولا علی «علیه السّلام» در پاسخ فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شدّاد. 🌱مرد دوّم؛ اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ علم بهتر است یا ثروت؟! حضرت علی«علیه السّلام» فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوّم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان جا که ایستاده بود نشست. 🌱در همین حال سوّمین نفر وارد شد، یاعلی علم بهتر است یا ثروت؟! حضرت«علیه السّلام» در پاسخش فرمودند: علم بهتر است، زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمندان دشمنان بسیار! 🌱نفر چهارم؛ یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟! حضرت علی«علیه السّلام» در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود، ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی، بر آن افزوده می‌شود. 🌱نوبت پنجمین نفر بود... یاعلی علم بهتر است یا ثروت؟! مولا«علیه السّلام» در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. 🌱نفر ششم؛ یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟! اميرالمومنين عليه السّلام نگاهی به جمعیّت کردند و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، امّا ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. نگاه متعجّب مردم گاهی به حضرت علی«علیه السّلام» و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد... 🌱در همین هنگام نفر هفتم وارد شد و پرسید، یااباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟! امیرالمومنین فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، امّا علم هر چه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. 🌱در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که حضرت در پاسخش فرمودند: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. همه از پاسخ‌های امام شگفت زده شده بودند که؛ نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: 🌱یاعلی! علم بهتر است یا ثروت؟! امیرالمومنین فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگ‌دل می‌کند، امّا علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود. 🌱نفر دهم: امیرالمومنین فرمودند : علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبّر دارند، تا آنجا که گاه ادّعای خدایی می‌کنند، امّا صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند. 🗣فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیّت برخاستند. ⚡️هنگامی که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای حضرت را شنیدند که می‌فرمودند: 💫اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم. 📚کشکول بحرانی، ج ۱، ص ۲۷ 📚به نقل از امام علی بن ابی طالب(ع)، ص۱۲٤ 🌼 «الحمداللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام و الائمّة المعصومین علیهم السّلام.» 🍃افتخار کنیم به داشتن چنین مولایی @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
با یکدیگر مهربان باشیم در میان کاروانی، که همراه شیخ رجبعلیِ خیاط به زیارت رفته‌بودند، زن و شوهری بودند که به نظر می‌رسید رابطۀ خوبی با هم ندارند. آن روز هم وقتی همه از زیارت برگشتند، این دو، وسط راه، بگومگویشان شده بود و خانم، زخم زبان آزاردهنده‌ و تلخی، نثار همسرش کرده بود. وقتی همه‌ی کاروان برای استراحت، وارد منزل شدند، شیخ رجبعلی به همه، زیارت قبول گفتند؛ ولی وقتیکه نوبت این خانم رسید، گفتند: «شما که هیچ...! شما همه‌ی اعمال و زیارتت را ریختی زمین ...» زن، با تعجب پرسید: «چطور مگر آقا ؟! من اینهمه راه آمده‌ام برای زیارت ... » شیخ رجبعلی خیاط، که صورتشان پر از نور خدایی بود، گفتند: «بله، ولی آن نیشی که امروز به همسرت زدی، همۀ آنها را با خودش برد...» رسم حضور، ص65؛ تولیدات فرهنگی حرم امام رضا (ع) @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
حکیمی اکثر اوقات جلوی دروازه شهر می‌نشست و به غریبه‌ها خوش آمد میگفت. روزی غریبی نزد او آمد و گفت من می‌خواهم در شهر شما ساکن شوم مردم اینجا چگونه هستند؟ حکیم از او پرسید در زادگاه شما چطور آدمهایی زندگی می‌کنند؟ مرد غریبه گفت مردم خوب و باصفا و پرکاری دارد که به یکدیگر کمک می‌کنند منتها من مجبور شدم برای کاری آنجا را ترک کنم؛ حکیم گفت مردم اینجا نیز همانگونه‌اند؛ چرا وارد شهر نمی‌شوی؟ مطمئنا از این شهر نیز لذت میبری. چند لحظه بعد در حالی که همچنان مرد اول نزد حکیم بود شخص دیگری كه او نيز از همان دهکده مرد اول بود از راه رسید و به حکیم گفت: هی پیرمرد، مردم این شهر چگونه‌اند؟ آیا اینجا برای زندگی خوب است؟ حکیم از او نیز پرسید آدم‌های شهر خودت چگونه آدم‌هایی بودند؟ مرد گفت مردم چندان خوبی نداشت، دروغ می‌گفتند خودخواه بودند و هزاران ایراد دیگر، به همین خاطر است که آنجا را ترک کردم. حکیم گفت مردم اینجا نیز مانند همانجا هستند! اگر جای تو بودم به جستجو ادامه میدادم! مرد اول که از پاسخ حکیم حیرت کرده بود پس از رفتن مرد دوم از او پرسید که چرا به من چیز دیگری گفتی؟!!! حکیم گفت: شما هر دو از یک دهکده کوچک بودید ولی پاسخ شما کاملا متفاوت بود؛ و این به خاطر نوع دیدگاه و ذات درون خودتان است؛ به همین خاطر من هم به هر کدام از شما پاسخی متناسب با خودش دادم. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
داستان های بهلول 🌺آورده اند که خلیفه هارون الرشید در یکی از اعیاد رسمی با زبیده زن خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند . 🌺بهلول بر آنها وارد شد و دید در حال بازی هستند ، در آن حال صیادي بر هارون وارد شد و به احترام خلیفه ، خم شد و به سجده در آمد و زمین را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را جهت خلیفه آورده بود تقدیم خلیفه نمود . 🌺هارون چون در آن روز سر خوش بود ، از این احترام و سجده کردن و تعظیم صیاد خوشش آمد ، لذا امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند . 🌺زبیده خاتون که همسر خلیفه بود به عمل شوهرش اعتراض کرد و به هـارون گفت : این مبلغ براي این صیاد زیاد است به جهت اینکه تو باید هرروز به افراد لشگري و کشوري انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قـدر صـیادي هـم در نزد خلیفه ارزش نداشتیم و دارای احترام نیستیم واگرزیاد بدهی خزینه تو به اندك مدتی تهی خواهد شد . 🌺هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت الحال چه کنم ؟ گفت صـیاد را صـدا کـن واز او سـوال نمـا ایـن ماهی نراست یا ماده ؟ 🌺 اگر گفت نراست بگو پسند مانیست واگر گفت ماده است باز هم بگـو پـسند مـا نیست واو مجبور می شود ماهی را پس ببرد وانعام را بگذارد . 🌺بهلول که شاهد این جریان بود ، از روی نصیحت به هارون گفت : فریب زن نخور مزاحم صیاد نشو ولی هارون قبول ننمود . 🌺لذا صیاد را صدا زد و به اوگفت : ماهی نراست یا ماده ؟ 🌺صیاد باز زمین هم زمین را بوسید و عرض نمود این ماهی نه نراست نه ماده بلکه خنثی است . 🌺هارون از این جواب و احترام و به سجده افتادن صیاد ، در مقابل او خوشش آمد وامرنمود تا چهار هزار درهم دیگرهم انعام به او بدهند . 🌺صـیاد پولها را گرفته ، در بندي ریخت و موقعی که از پله هاي قصرپایین می رفت یک درهم از پولها به زمـین افتاد . صیاد خم شد وپول را برداشت . زبیده به هارون گفت : 🌺این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد . هارون هم از پـست فطرتـی صـیاد بدش آمد و او را صدازد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید . هـارون قبـول ننمـود و صـیاد را صـدا زد و 🌺گفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پولها قسمت غلامان من شود . 🌺صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد : من پست فطرت نیستم . بلکه نمـک شناسـم واز ایـن جهـت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسـم خلیفـه اسـت و چنانچـه روي زمین بماند شاید پا به آن نهند واز ادب دور است . 🌺خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگرهم به صیاد انعام دادند وهـارون به بهلول گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه سه دفعه مرا نصیحت کردی و مانع شدي و من حرف تو را قبـول ننمـودم و حـرف این زن را به کار بستم واین همه متضرر شدم @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
5 اصطلاح غلط و رایج بین مردم! 1-خدا بد نده! ♨️این کلام اهانت به پروردگار است ،زیرا خدای تعالی در قرآن فرمود: هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیه ی خدا✨ و هیچ بدی بشما نمیرسد مگر از ناحیه ی خود شما(و بخاطر اعمال خودتان است) 2-جوان ناکام! ⛔️این اصطلاح‌ عامیانه برای جوانهایی که قبل از ازدواج از دنیا میروند بکار میرود، درحالیکه ازدواج کام حقیقی یک انسان نیست که اگر ازدواج نکرد به او بگویند ناکام!! 🔆بلکه کام حقیقی انسان رسیدن به مقام بندگی خداست و استفاده ی خوب کردن از عمر و فرصتی که خدا به او داده است. 3-عیسی به دین خود، موسی به دین خود! ⛔️این جمله معنای صحیحی ندارد، زیرا بین پیامبران خدا، کوچکترین اختلافی نبوده و همه ی آنها مردم را به توحید و یکتا پرستی دعوت میکردند و عقیده ی یکسانی داشتند. 4- ولش کردی به امان خدا! ⛔️این حرف کفر آمیز است، زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست ، بهتر است بجای این کلام گفته شود: "ولش کردی به حال خودش" پس بدبخت شد رفت. 5-انسان جایز الخطاست! ⛔️این حرف نیز غلط است،زیرا انسان برای خطا کردن مجاز نیست،بهتر است بگوییم انسان ممکن الخطاست، یعنی ممکن است خطا کند و بهترین خطا کنندگان توبه کنندگان هستند. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
خوبی دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند :كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌ (( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت:(( درست نیست كه ما همه چیزرا نصف كنیم.من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود . )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت . سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند. 🌾خوبی هیچوقت در دنیا و آخرت از بین نمی رود... از "خوب" به "بد"رفتن به فاصله لذت پريدن از يک نهر باريک است اما براي برگشتن بايد از اقيانوس گذشت. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
آنقدر تکرار کن آنقدر تمرین کن تا بهترین باشی تو کم کم تغییر خواهی کرد شاید خودت خیلی متوجه نشوی اما کم کم منحصر به فرد خواهی شد... @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
فقط به موفقیت فکر کنید نه به شکست. همیشه بگوئید من برنده خواهم شد.هنگام رقابت با دیگران به خود بگوئید " من از بهترینها هستم ". فڪرکردن به موفقیت ذهن شما را عادت مے دهد تا برنامه هایے طراحے کنید که منجر به موفقیت مے شوند و فکر شکست دقیقا بر عکس عمل مے کند. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
تصمیم گرفته بود توی جبهه دبیرستان راه بیندازد! میگفــت: « امــروز بچـه ها دارن اینجا میجنگن و خون مــیدن، عــده ای بی تفاوت و اشراف زاده هم، توی شهرها عین خیالشون نیست! با خیال راحــت درس میخونن، فردا هم که جنگ تموم بشه، همه مسئولیــت های کلــیدی مملکت رو بدست میگیرن، این رزمنده ها هم میشن محافظ یا زیر دست اون ها! » وسعت دید عجیبی داشــت، دلش برای رزمنده ها میسوخت. یکی از روزها یک گوشه خلــوت نشسته بود، حال غریبـی داشت، تا آمدم حرف بزنم گفت: « چیزی به شروع عملیات نمونده، بعد از عملیات هم دیگه منـو نمیبینی! کار من با دنیا تموم شده، کار دنیا هم با من تموم شده! نه من دیـگه با دنیا کار دارم، نه دنیا با مــن » درست چند روز بعد از عملیات کربلای ۵ خبر شهادتش در تمام شهر پیچید.😔 شهیدخلیل مطهرنیا @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
امام علی علیه السلام: هر کس اطمینان داشته باشد آنچه خدا برایش مقدر کرده است به او می رسد، دلش آرام گیرد. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
🔸روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟» شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟» شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: «شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.» گفتا؛ شیخا، هر آن‌چه گویی هستم آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟ @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
❤️ دنبال نخود سیاه فرستادن هر گاه می خواهند به بهانه ای کسی را از سر باز کنند و به جایی بفرستند که به این زودی ها بر نگردد از این ضرب المثل بهره می گیرند. نخود از دانه های روغنی است که چند نوع از آن در ایران و به ترین آن در قزوین عمل می آید و دارای انواع گوناگونی است. این انواع عبارتند از: "نخود علوفه ای" که دانه های آن گرد و رنگ آن زرد یا سبز است، "نخود الوند" که دانه های آن گوشه دار و رنگ آن سبز یا قهوه ای است. "نخود فرنگی" که ریشه ی آن دوای ضد کرم است و سرانجام "نخود سیاه" که فقط برای تهیه ی "لپه" کاشته می شود. یعنی همه ی انواع نخود به همان صورتی که درو می شوند مورد استفاده فرار می گیرند و تغییر شکلی نمی دهند مگر نخود سیاه که هیچ گاه به همان صورت برای فروش به بازار نمی آید و چون به عمل آمد نخست آن را در آب می ریزند تا خیس بخورد و به صورت "لپه" دربیاید و سپس به عنوان لپه به بازار آورده و می فروشند. از این رو در گذشته چون در هیچ دکان بقالی و فروشگاهی نخود سیاه پیدا نمی شد، هیچ کس هم دنبال نخود سیاه نمی رفت و در اصطلاح اگر کسی را به دنبال نخود سیاه می فرستادند، در واقع او را به دنبال چیزی فرستاده بودند که در هیچ دکان و فروشگاهی پیدا نمی شد و به همین دلیل از معنی مجازی آن این طور فهمیده می شد که می خواسته اند او را از سر خود باز کنند و از خود برانند تا از حقیقت موضوعی آگاه نشود. @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
میدانيد آخرين زنگ زندگی تان کی ميخورد!؟ خدا ميداند، ولی... آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد، ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت! آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود؛ و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود! سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد. خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد، روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جزءِ خوب ها بنويسند ... خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که ((حيات=زندگی)) را از ياد برده باشيم. خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
‌ 📚داستان کوتاه دوستی ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﯾﻪ ﻧﯿﺴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﯿﺴﺎﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ! ﺑﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﺶ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﻧﯿﺴﺎﻧﺸﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺷَﻢ ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﯾﺎﺩﻣﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻢ، ﺍﯾﻨﻘﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟!! ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻠﯽ ﺷﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﯾﻪ ﺗﺮﮎ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩ، ﺑﻌﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﮔﺮﻣﺎ، ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ... ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻌﻤﯿﺮﺵ ﮐﻨﻪ! ﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﻭﺳِﺶ ﺩﺍﺷﺖ... ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ هم ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ...! ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻧﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺍﯾﺮﺍﺩﺍﻣﻮﻧﻮ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻢ ﻭ ﺍﺻﻼﺣﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﺰﺭگﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ... ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐﻫﺎ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺩﯾﺪ ﮐﻢ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ! ﻫﻤﯿﻦ ﻋﯿﺒﺎﻣﻮﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺎﺑﻮﺩﯾﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻦ... ﻫﻤﯿﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮﯾﻤﺸﻮﻥ!!! @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیر از تو نگنجد به سرایی که تو باشی جز تو همه محوند به جایی که تو باشی در عشق، حسد نیست مگر بر دو مقامم آن‌جا که نه من باشم و جایی که تو باشی - نظیری‌ نیشابوری @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به روزگار گفتند: چرا روی چرخ و فلکِ تو بعضیا بالان، بعضیا پایین؟ لبخند زد و گفت: نگران نباش، می چرخه... @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
دنیا دو روز است... یک روز با تو و روز دیگر علیه تو روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو زیرا هر دو پایان پذیرند هیچ وقت به خودت مغرور نشو برگ ها همیشه وقتی می ریزند که فکر می کنند،طلا شده اند @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
👌عاقل را اشارتی کافیست! 📝یک داستان از مثنوی معنوی مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند. مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک راپوشاند. بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یاد آوری کرد و خانه پاسخ داد: هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها .@zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
من از عقرب نمیترسم ولی از نیش می ترسم ندارم شِکوه از بیگانگان از خویش می ترسم ندارم وحشتی از یوز و ببر و حمله ی شیران از آن گرگی که می پوشد لباس میش میترسم @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
تبادل👇👇👇