و هر شب ثابت میشود
جز خدا کسی را نداریم ...
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
.:
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#تصور_کن....
🌷رمضان در جبههها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژهای داشت. سال ۶۰، ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای ۵۰ درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه میآمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر میتوانستند یکجا ثابت باشند. بعضی از آنها در یک منطقه میماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز کرده و روزهدار میشدند.
🌷روزهای طولانی بالای ۱۶ ساعت، گرمای شدید و سوزان، کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی، شدت یافتن تشنگی و ضعف و بیحالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمیشد. سال ۶۱ ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت.
🌷شب ۱۹ رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات میشدند. گرمای شدید، باد و توفان شنهای روان و از همه مهمتر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزهدار بودند، بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند درحالیکه روزهدار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.
#راوی: رزمنده دلاور سید ابراهیم یزدی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استاد عالی
🌼♨️ماجرای تشرف راننده کامیون خدمت امام زمان عج
حکایت وداستان زیبا📕
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان😱
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر😍
@kolbesticker
🌺🌺🌺🌺🌺
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را میخورم!
✍ سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یکمرتبه مکاشفهای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت میکرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِشخشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو میآید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد.
بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را میخورم! این موضوع هفتهای یک بار عیش مرا خراب میکند.
[ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریشسفید محل بودم و قبالهها و ازدواجها با شهادت من انجام میگرفت. یک روزی پسر من 18ساله شد و از دختری که میشناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من دربارهی او میپرسیدند میگفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من میفهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که اینجا آمدهام میگویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی.
👤 استاد ابوالفضل بهرامپور
📚 از کتاب زندگی با قرآن
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
#داستان_آموزنده
💎شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانیدمیخواهم در قبر در پایم باشد.
وقتی ک پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را ب عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را ب جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید...در این مجلس بحث ادامه داشت ک ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، ب تو هم اجازه ی کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی ک برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی ک با خود به قبرخواهی برد همان اعمالت است.
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مردن، تمام شدن نیست!
🎙سخنرانی دلنشین آیت الله فاطمی نیا (ره)
#_داستان_زیبا_حکایت👇👇👇
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌹داستان آموزنده🌹
یکی از شاگردان کلاس به معلممان گفت : من چیزهای زیادی بخشیدم ولی در قبال آن فقط یک نگاه توهین آمیز دریافت کردم!
معلممان گفت: بیایید وقتی چیزی بخشیدیم به فرد و شخص ندهیم؛ بلکه آن را به خدا بدهیم.
آن شخص فقط برایمان مانند یک صندوق پست و رابطی بین ما و خدایمان باشد.
وقتی چیزی را برای خدا بفرستیم دیگر عکس العمل واسطه برای ما مهم نیست و از او توقعی هم نداریم؛ خداوند، خود عوض آن را هم در دنیا به ما میدهد و هم به طور بهتر، در قیامت، زمانی که به آنها احتیاج داریم.
.
یادمان باشد مقصد ما خداست...
#_داستان_زیبا_حکایت👇👇👇
🌺🌸🌺🌸
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🍂 امام صادق عليهالسلام
چشم زدن، حقيقت دارد و از آن، نه بر خودت و نه بر ديگرى، ايمن نيستى.
پس هرگاه از چشم زخمى ترسيدى، سه مرتبه بگو:
«ما شـآءَاللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِيِ الْعَظيمِ»
🍁
📚 بحار الأنوار، ج٩۵، ص١٢٨، ح٩
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 امام صـادق عليهالسلام
هر كه مىخواهد بى آن كه ايل و تبارى داشته باشد عزتمند باشد
و بدون آن كه مال و ثروتى داشته باشد بىنياز باشد
و بدون آن كه قدرتى داشته باشد هيبت و شكوه داشته باشد،
بايد از خوارى معصيت خـدا به عزّت طاعت او در آيد.
🌹
📚 الخصال، ص۱۶۹، ح۲۲۲
#حدیث #امام_صادق
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
مردی ربوده شد و در خانه ای حبس شد. خانه 4 در داشت و او می توانست از یکی از آنها فرار کند. دمای بسیار سردی در پشت در اول وجود دارد که او را تا حد مرگ منجمد می کند. کوسه های بسیار گرسنه پشت در دوم هستند. اتاق پشت سوم پر از گاز سمی است. چهارمی آنقدر خورشید قوی دارد که همه چیز را می سوزاند. چگونه می تواند فرار کند؟🤔
به خاطرت بسپار!
بازندگان واقعی آنهایی هستند
که ترس ریسک وجودشان را
فرا گرفته است
زیرا جرات باخت ندارند...
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺