فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😊هی "بخند" و غصه را
🌸شرمنده کن
😊لحظه را از خنده ها
🌸آکنده کن....
😊خنده کن خنده بهتر
🌸از "طلاست"
😊خنده بر هر
🌸"درد بی درمان"دواست...
روزتون زیبا و پراز بهانه لبخند 🌸
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔘 داستان کوتاه
"ناامید نباش"
دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود؛ «خدا رو چه دیدی شاید شد»
یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره...
دیگه مدرسه هم نیومد.
فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود.
همه گریه میکردیم و حالمون خراب بود.
گریهمون وقتی شروع شد که گفت: به درک که نمیتونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمیتونم بازیگر بشم.
آخه عشق سینما بود...
سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود.
سی دی ۹ تایتانیک رو اون برای همهی ما آورده بود. معلم ریاضیمون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت...
« خدا رو چه دیدی شاید شد »
وقتی این رو گفت: همهی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره!!
امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته...
مثل همون روز تو مدرسه گریهم گرفت.
فکر میکنی رسیدن به آرزوت محاله؟!
«خدا رو چه دیدی شاید شد» 👌
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼لحظه لحظه عمرتون معطر به
🍃🌼عطر خوش صلوات بر
🍃🌼حضرت محمد ص وآل محمد ص
🍃🌼اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ
🍃💕وَالُ مٌحُمٌدِ
🍃🌼وعجل فرجهم
🌼در پناه امام_زمان_عج
🌼روز و روزگارتون پر برکت
حکایتی زیبا از گلستان سعدی
پادشاهي پسر خود را به دست مرد اديب و دانشمندي سپرد و گفت: پسر مرا همانند فرزندان خودت تربيت كن. پس از چند سال پسر پادشاه چيزي فرا نگرفت، امّا پسران اديب، همه عالم و دانشمند شدند. پادشاه، دانشمند را سرزنش كرد كه تو، پسرم را خوب تربيت نكردي و به عهد خود وفا ننمودي.
دانشمند گفت: اي پادشاه، تربيت فرزندانم و فرزندت يكسان بود امّا استعداد آنها با هم فرق داشت .
گرچه سيم و زر ز سنگ آيد همي
در همه سنگي نباشد زرّ و سيم
بر همه عالَم همي تابد سهيل(۱)
جايي انبان(۲)مي كند جايي اديم(۳)
____
۱-سهيل:نام ستاره اي است در نيم كره جنوبي آسمان كه گفته مي شود در طلوع آن ميوه ها مي رسند
۲-انبان:ظرفي كه از پوست تهيه شده ودرآن غذا نگه مي دارند.
۳-اديم:چرم مرغوب ودباغي شده
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔴زبان هر انسان، بزرگترین کیسهٔ زر اوست
تاجری دو شاگرد برای تجارت داشت که در سفرهای تجاری، آن دو را همراه خود میبرد که بار تاجر بر شتر میزدند و از بار او مراقبت میکردند تا دزد و سارقی بر آن نزند یا در طول راه بر زمین نریزد. شرط یکی از شاگردان اخذ دستمزد، و شرط دیگری فقط اخذ پند و کلام از تاجر بود؛ و اگر تاجر به او دستمزدی میداد، آن را میگرفت ولی شرط کرده بود که اگر دستمزد از او دریغ کرد، پند و کلام و نصیحت را از شاگرد خود دریغ نکند.
شاگرد عاقل و طالب معرفت هر لحظه برای یادگرفتن درس و حکمتی همراه تاجر بود. روزی در بغداد به مردی برخورد کردند که مرد دیگری را ناسزا میگفت. مرد به نزد قاضی شکایت برد و قاضی به علت ناسزا حد قذف بر آن مرد رأی داد و چون مرد را توان شلاقخوردن در بدن نبود، شکایت را شاکی تغییر داده و بر اساس تغییر شکایت، رأی قاضی به جریمه 20 سکه طلا تغییر یافت.
تاجر روی به شاگرد خود گفت:
ای جوان! بدان چنانچه سیم و زر را در هر جا روی در کیسه و انبانی مینهی و درب کیسه را محکم میبندی و طلا در کیسه زندانی میکنی، باید زبان خود نیز پشت میلههای دندان خود در دهان زندانی کنی. اگر کیسۀ زر بند دهانش باز شود، همۀ زرها به فنا میرود و اگر کیسه سوراخ شود شاید فرصتی یابی و زود بفهمی و سکه یا سکههایی از تو فنا رود.
گاهی انسان سخن بیربطی در تجارت میگوید، گویی کیسه او سوراخ است و اندک سکهای ضرر میکند؛ ولی گاه کیسه زر باز میکند و زبان درنده از کام دهان رها میسازد و مثل آن مرد هرچه در کیسه زر داشت، بیرون میریزد. پس بزرگترین کیسۀ زر تو دهان توست که باید بیش از کیسۀ زر همراه خود، مراقبش باشی.
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔴 داستان کوتاه
"احنف بن قیس" نقل می کند:روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم.
پرسیدم این چه طعامی است؟
معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.
بی اختیار گریه ام گرفت.معاویه با شگفتی پرسید:
علّت گریه ات چیست؟
گفتم به یاد علی ابن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم؛آنگاه سفرهای مُهر و مُوم شده آوردند.
از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟پاسخ داد نان جو.گفتم شما اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟
علی فرمود این کار از روی خساست نیست، بلکه می ترسم حسن و حسین، نان ها را با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم مگر این کار حرام است؟
علی فرمود نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد که فقر مردم، باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
معاویه گفت:ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد.
📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
[ روایتی تکان دهنده از ترک نماز ]
حجت الاسلام دانشمند
.
«فیِ جَنَّاتٍ یتَسَاءَلُونَ؛ عَنِ الْمُجْرِمِینَ؛ مَا سَلَککمُْ فیِ سَقَرَ؛ قَالُواْ لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّینَ
.
آنها در باغهای بهشتند و سؤال میکنند از مجرمان. چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم»
.
📚سوره مبارکه "مدثر" آیات ۴۰، ۴۱، ۴۲ و ۴۳
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔹 در محضر حاج اسماعیل دولابی (ره)
✨ می گویند: پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همه درها هم بسته است.
وقتی پدر شلاق را بالا برد پسر دید کجا فرار کند راه فراری ندارد. خودش را به سینه پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی ریخت است به سوی خدا فرار کنید. (وَ فِرُّوا الی الله مِنَ اللهِ)؛ نهج البلاغه، خطبه ٢۴. هر کجا متوحش شدید راه فرار، به سوی خداست. همه عالم سینه اولیای خداست. خود را به سینه آن ها بچسبانید. همه عذابها برطرف میشود. چقدر زیباست. مصداق این را در کلمات ائمه علیه السلام می بینیم.
📙کتاب طوبای محبت، جلد اول، صفحه١٨٠
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
✍ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند :
☘ بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد. ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هرگاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید...
📚 الکافی، ج ۲، ص ۴۷۱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار نیست آدمیزاد همیشه خوب باشد!
همدیگر را درک کنید!
گاهی آدم بی دلیل بد است!
اینقدر روی این سوال پافشاری نکنید که
چرا حالت بد است؟!
چرا امروز بی حوصله ای؟!
خب اگر خودش دلیل حال بد اش را میدانست
که چاره ای پیدا میکرد!
بعضی حال ها را آدم نمیفهمد
چرایش را نمیداند
شاید بعدا بفهمد اما در حال حاضر
حوصله جواب دادن به هیچ سوالی را ندارد!
به خدا اگر کمی یکدیگر را درک کنیم
زمین جای قشنگتری برای زندگی میشود!
🎙"مرتضیخدام"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقل است پیرمرد ساده لوحی چون شنیده بود خدا روزی رسان است، تصمیم گرفت به مسجدی برود و فقط به دعا بپردازد. او معتقد بود خدا در هر صورت روزیاش را میرساند. بنابراین از صبح به مسجد رفت و در کنجی مشغول به دعا و عبادت شد. چون نزدیک ظهر شد، از خدا خواست شکمش را به طریقی سیر کند.
اما ساعتها گذشت و خبری از روزی نشد. شب هنگام، زمانی که پیرمرد از گرسنگی کمتوان شده بود، درویشی به مسجد آمد و مشغول خوردن شام شد. پیرمرد به خیال این که روزیاش از طرف خدا رسیده منتظر ماند تا آن درویش غذایش را با او قسمت کند. اما درویش بیآن که متوجه حضور پیرمرد گرسنه باشد، غذا را به نیمه رساند. پیرمرد که داشت ناامید میشد، سرفهای کرد و در این حال درویش متوجه حضور او شد. و چون وضع پیرمرد را دید، غذایش را با او قسمت کرد.
پیرمرد داستانش را با درویش در میان گذاشت. و درویش به او گفت: «اگر سرفه نمیکردی من چگونه میتوانستم متوجه حضورت شوم. سرفه تو کاری بود که تو کردی و باعث شد روزی خدا به تو برسد.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔴بچه ات عاشق کتاب داستانه😍
مجبوری هر هفته براش کتاب بخری⁉️🥺
خوب بیا این کانال همه رو یجا براش بخر😃
https://eitaa.com/joinchat/2918252874C0f40369f7e
قیمت تعاونی کتاب فقط ۷۵۰۰😳😳
مجموعه کامل ۵۷ جلدی کتاب داستان💯
اینجا کلیک کن همشو میتونی ببینی☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨يادخدا...
🌸 آرام بخش دلهاست...
💫در هر ثانيه
🌸صــدايـش بــزن
💫روزت را
🌸متبرك كن
💫با نام و ياد خـــدا
🌸خـدا صداى
💫بندهايش را دوست دارد
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #دعــاۍهــرروزمـاهصـــفر🌙
در مفاتــیح الجـــنان آمده است ڪه
اگر ڪسی خواهد ڪه محفوظ ماند
از بــلاهای نازله در این مــــاه در هر
روز #دهمـــرتبه این دعــا را بخواند
- ناشناس.mp3
383.9K
🎵فایــل صـــوتۍ
👈 دعـاۍهـرروز #مــاهصــفر
التـــماس دعــا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 عاشق که شدی
💫خطا نباید بکنی
🌼حتی به خودت
💫جفا نباید بکنی
🌼حالا که شدی
💫چشم به راه مهدی (عج)
🌼جز بر فرجش دعا نباید بکنی..🙏
🌼 اَللهُم عَجِل لِوَلیکَ الفَرَج 🌼
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست،
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!
ادب ماشین خوب داشتن نیست،
ثروت و مدرک ادب نمی آورد،
ادب در ذات آدمهاست که با
تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،
به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت
و به دوستانت شادی را هدیه کنی،
ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی
معنای انسانیت را درک کرده و نام
نیک از خود به جا گذاشتن است...!
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟
ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ، ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺳﺘﺶ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﯾﻢ
ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟!
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟!
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ
ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ...
ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ !
ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟!
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟
ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ
ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ،
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ،
ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ
ﺣﮑﯿﻤﻪ ...
ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ...
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،
ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ
ﮐﻨﯿﻢ،
ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟
ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟
ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿــﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ...!!
👤 الهی قمشهای
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
◾️تصویر پیکر شیخ فضل الله بالای چوبه دار یک معنا دارد. گاهی فضا را آنقدر غبار آلود می کنند که مردم یک شهر رضایت می دهند عالمشان را بالای دار ببینند.
▪️عالمی که با همه وجود در مقابل سیل التقاط ایستاده تا مرجعیت مردم از دامن علمای شیعه به اصحاب سفارت و سفاهت نرسد؛ تا سلسله فقاهت قطع نشود، تا اسلام حاکم باشد نه تفسیر انسانها از اسلام...
و تاریخ تکرار شدنی است
🏴١١مرداد سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری
🕊شادی روح بلندش شاد صلوات
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
سیلی به صورت مجتهدی زده شد
آیت الله محمد تقی بافقی از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که #سرهنگی ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، #حرام است)) سرهنگ (زمان طاغوت) خشمگین شد یک کشیده زد توی صورت این عالم ربانی.
حاج شیخ بدون تامل طرف دیگر صورت را آورد و گفت:یک#سیلی هم این طرف صورتم بزن ولی دیگر ریشت را نتراشید.
سرهنگ از اخلاق و استقامت ایشان متعجب شده و از #دلاک سوال کرد این شخص کیست؟
دلاک گفت:او ایت الله بافقی است.
سرهنگ از ایشان عذر خواهی کرد.
وتا آخر عمر ریش نتراشید و از مریدان مرحوم بافقی گردید.
#ایت_الله_محمد_تقی_بافقی
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
#داستان_آموزنده
🔆چرا مسجد كوفه مناره ندارد
سيد نعمت الله جزائرى قدس سره شريف در انوار نعمانيه مى نويسد: يكى از دوستان مورد اعتماد و عارفم گفت با خود فكر كردم كه در حديث وارد شده كه هر كى دو ركعت نماز او قبول شود عذاب نمى شود، تصميم گرفتم كه به مسجد بروم ، در آنجا دو ركعت نماز با حضور قلب خود و جميع شرائط بخوانم ، وارد، مسجد شده شروع به نماز نمودم ، قلب خود را از وساوس شيطانى خالى نمودم ، ناگاه به خاطرم گذشت كه مسجد كوفه مناره ندارد، اگر كسى بخواهد مناره اى براى آن بسازد از كجا سنگ و گچ تهيه كند.
بالاخره به فكرم رسيد كه از فلان محل بهتر مى شود تهيه كرد، كم كم تعيين كردم كه در چند روز اين مناره تمام مى شود و سر مناره را چگونه مى سازند ، همين كه دو ركعت نماز تمام شد متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شده ام ، فهميدم به مسجد كوفه آمدم براى ساختن مناره (1).(2)
📚1-شرح طبرسى ماجرا در كتاب احتجاج طبرسى جلد 1 ص 59 به بعد آمده است .
2- شرح طبرسى ماجرا در كتاب احتجاج طبرسى جلد 1 ص 59 به بعد آمده است .
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
#داستان_آموزنده
🔆احترام امام زمان به زوار حسين علیه السلام
مرحوم آية اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه ، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على از كه مردان صالح و بزرگوار بود نقل ميكرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف ، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان علیه السلام رسيده ام وطى الارض كرده ام ميزد و طبعا با مردم هم كمتر تماس ميگرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند.
روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور ميرفتم ، در راه ديدم ، آقا جعفر به آن طرف ميرود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى باهم راه برويم ؟ گفت مانعى ندارد، در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان ع رسيده اى ؟
اول نمى خواست جواب مرابدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و باهم مسائل ديگرى را مطرح كنيم ، من اصرار كردم و گفتم : من انشاءاللّه اهلم .
گفت : بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه بامن رفيق شد چند منزل كه باهم رفتيم ، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر نا امن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و باهم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان اورا حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء ميكنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم ، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم ؟!
به هرحال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت : فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن ، وقتى من مُردم هرچه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن .
من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم ، تا او ازدنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود.
من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم ، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم ، هم خوف مرا گرفته بود و هم هرطور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم ، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت . بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيد الشهداء ع سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم : آقا من با اين زائر شما چه كنم ؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام .
ناگهان ديدم ، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت : جعفر بازائرما چه ميكنى ؟
عرض كردم : آقا چه كنم ؟ در مانده شده ام نمى دانم چه بكنم ؟ در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، وبقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند.
من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم ، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم .
بالاخره او را بردم در وادى ايمن قبرستان كربلا دفن كردم ، من در كربلا بودم ، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال ميكردند توكى آمدى ؟ و چگونه آمدى ؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند، تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام رفتم ديدم بعضى از مردم را بصورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم ، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم .
عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود.
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☯️ حکایت زیبای میوه فروش و دزد از زبان آیت الله فاطمی نیا
روایتی از دزد شیاد به نقل از آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا. خوش به حال اون میوه فروشی که در میوه سوم به خودش آمد! وای به حال ما که شیطان 60 سال از ما میوه گرفت و ما خبر دار نشدیم.
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
هدایت شده از 📚داستان های زیبا 📚
🔴بچه ات عاشق کتاب داستانه😍
مجبوری هر هفته براش کتاب بخری⁉️🥺
خوب بیا این کانال همه رو یجا براش بخر😃
https://eitaa.com/joinchat/2918252874C0f40369f7e
قیمت تعاونی کتاب فقط ۷۵۰۰😳😳
مجموعه کامل ۵۷ جلدی کتاب داستان💯
اینجا کلیک کن همشو میتونی ببینی☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 الهی صبح را آفریدی
✨و ما را خلقتی
🌸دوباره بخشیدی
🌸خلقت دوباره ی تو را در
✨این صبح زیبا شاکریم
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺صبح چهارشنبه خود را
✨ معطر می کنیم به
🌺عطر دل نشین صلوات
✨بر محمد و آل محمد(ص)
🌺اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
✨وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌺در پناه حضرت محمد(ص)
و خاندان پاکش روزتون پربرکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این صبح زیبا🌸
آرزو میڪنم✨
نه حسرت ڪَذشته✨
غمڪَینتون ڪنه✨
ونه غم آینده نڪَرانتون🌸
در حال زندڪَی ڪنید✨
و لحظههاتون✨
پر از آرامش باشه🌸
صبح چهارشنبه تون زیبا 🌸
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
گلچین۱۰ جمله زیبا از #استاد_الهی_قمشه_ای:
۱-قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید . . قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید . . .
۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد . . .
۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی . شمع های افتاده خاموش می شوند . . .
۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد . . حتی اگر غلام درگاهت باشد. . . دوست مدار کسی را که
دوستت ندارد . . . حتی اگر سلطان قلبت باشد . . .
۵- هیچ کدام از ما با “ای کاش” . . . به جایی نرسیدهایم . . .
۶- “زمان” وفاداریه آدمها را ثابت میکند . . . نه “زبان” . . .
۷- همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوانیم بگوئیم . . . اما گفته ها را نمیتوانیم پس بگیریم . . .
۸- خودبینی ، دیدن خود نیست . . . خودبینی . ندیدن دیگران است . . .
۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند . . .
۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز کــن.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅