🔴 تصریح امام زمان علیهالسلام به ناگهانی بودن امر ظهورشان...
🌕 نامهاى در اواخر ماه صفر سال 410 (هجرى) از ناحيۀ مقدّسۀ امام زمان عليهالسّلام به شيخ مفيد محمّد بن محمّد بن نعمان-قدّس اللّٰه روحه-رسيد که مضمون توقيع اين است:
«بدرستى كه أمر ما بطور ناگهانى بر هر أحد رسد آن هم در وقتى كه توبه سودى به حال او ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما نجات نمىدهد، خداوند تو را به رشد و كمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعهاش توفيق دهد!. نسخۀ توقيع به دست خطّ مباركش كه بر آن سلام باد! اين نامهاى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما...»
كِتَابٍ وَرَدَ مِنَ اَلنَّاحِيَةِ اَلْمُقَدَّسَةِ حَرَسَهَا اَللَّهُ وَ رَعَاهَا فِي أَيَّامٍ بَقِيَتْ مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشَرَةٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ عَلَى اَلشَّيْخِ اَلْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ... فَإِنَّ أَمْرَنَا بَغْتَةٌ فُجَاءَةٌ حِينَ لاَ تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ وَ لاَ يُنْجِيهِ مِنْ عِقَابِنَا نَدَمٌ عَلَى حَوْبَةٍ وَ اَللَّهُ يُلْهِمُكُمُ اَلرُّشْدَ وَ يَلْطُفُ لَكُمْ فِي اَلتَّوْفِيقِ بِرَحْمَتِهِ نُسْخَةُ اَلتَّوْقِيعِ بِالْيَدِ اَلْعُلْيَا عَلَى صَاحِبِهَا اَلسَّلاَمُ هَذَا كِتَابُنَا إِلَيْكَ أَيُّهَا اَلْأَخُ اَلْوَلِيُّ وَ اَلْمُخْلِصُ
📗الاحتجاج، ج 2، ص 495
📗نوادر الأخبار، ج 1، ص 241
📗الوافي، ج 26، ص 286
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC6uBlns7d7BHejd1phcRRJPuVvO_MAANEEwAC4OjxUF5yjULDWC-7NAQ.mp3
6.32M
@zibastory
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی..
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــــــ
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
13.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@zibastory
داستان زیبای ملکه گوهر شاد سازنده مسجد گوهرشاد مشهد و جوانی که عاشق او شد...
#بسیار زیبا
@zibastory
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕌عاقبت چشم چرانی برادران مؤذّن!👀
@zibastory
در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت.
این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت او هم حدود ده سال به مؤذنی مشغول بود تا اینکه برادر دوم هم فوت کرد.
پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد. اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد.
وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت زیرا این کار باعث شد دو برادر من بی ایمان از دنیا بروند. وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره یس تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم.
او می گفت: قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟
برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد.
از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار از آنان انتظار نمی رفت.
خداوند برای آنکه ماجرا را به من بفهماند زبان او را گویا کرد و در این هنگام برادرم گفت: «ما هر گاه که بالای مناره مسجد می رفتیم به خانه های مردم نگاه می کردیم و به محارم مردم چشم می دوختیم و خلاصه چشم چرانی باعث این بی ایمانی و عذاب گردیده است.»
@zibastory
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی دوستدارم پول جمع کنم...
داستان زیبا از امام صادق علیه السلام
#استاد رفیعی
#امام_زمان
#حجاب
#داستان_زیبا_حکایت_ضرب_المثل
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
انسانها زود پشیمان مےشـوند
گاه از گـفتہهایشان
گاه از نگفتہهایشان
اما سراغ ندارم کسے را
ڪہ از مهربانے
پشیمان شده باشـد
مهربانـــے منطقےترين
گفت و گوے زندگیست !
#داستان_خاطره_طنز
@zibastory
مرخصی گرفتن سرباز😂😂
✍🏻 یه بار تو پادگان برای گرفتن مرخصی ساعتی رفتم پیش فرمانده. از اونجا که بارون داشت میومد تقریبا کل کف سالن و دفتر فرماندهی لیز شده بود، یکی از دوستام گفت: رفتی پیش جناب سروان محکم پا بکوب که خوشش بیاد و با مرخصیت موافقت کنه. من که خودم رو برای یه نمایش درام آماده کرده بودم ، وقتی رسیدم تا اومدم محکم پا بکوبم ، پای ثابتم لیز خورد و پخش زمین شدم... کلاهم رفت افتاد جلوی پای فرمانده و مهموناش. تو حالت نیم خیز رفتم کلاهمو برداشتم و نگام تو نگاه فرمانده ،آروم گفتم مرخصی میدی؟ اونم در حالی که معلوم بود هرآنه میخواد منفجر بشه گفت چند ساعت میخوای ؟ گفتم دوازده ساعت. گفت: هفتاد و دو ساعت می نویسم فقط برو بعد بارندگی بیاااا.
من نمی دونستم از این مرخصی خوشحال بشم ، یا از اون وضعیت پیش اومده خجالت،
اما تا اومدم بیرون ، همه اونایی که داخل دفتر بودن ترکیدن از خنده.
@zibastory
#داستان_خاطره_طنز
@zibastory
کادوی مادر شوهر😂😂😢
✍🏻این که میخوام بگم فاجعه هست نه خاطره،تازه ازدواج کرده بودیم و وضع مالی آنچنانی نداشتیم روز مادر بود با توافق شوهرم قرار گذاشتیم یکی از پارچه های من رو به عنوان هدیه بدیم به مادرش.
شوهرم یکی رو انتخاب کرد و گفت:مادرم از این جور پارچه ها دوست داره.
منم کادو کردم و تو کیسه هدیه ها گذاشتم، شوهرم تاکید داشت حتما خودت بده به مامانم (خود پیش کنی) وقتی دادم به مادر شوهرم دیدم یه جوری نگام کرد و هیچی نگفت منم گذاشتم پای عجله داشتن.
فرداش به شوهرم گفته بود پارچه که دادم به زنت پسندش نبوده پس داده به من 😒😒اگه سید نبود همون جا دعواش می کردم.
و من که اصلا یادم نبود کی مادر شوهرم بهم پارچه داده 😅😅
یکم فراموش کارم 😅😅 😐
به من چه مقصر پسرشه که گفت مامانم از اینا دوست داره.
@zibastory
💢ما باید بیدار باشیم
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازانح مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد: «چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟»
مرد با درشتی می گوید: «دزد همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم!»
خان می پرسد: «وقتی اموالت به سرقت می رفت تو کجا بودی؟»
مرد می گوید: «من خوابیده بودم!»
خان می گوید: «خوب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟»
مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود.
مرد می گوید: «من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری!»
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید: «این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.»
#داستان_خاطره_طنز
@zibastory
💢 دیوانه
در ﺷﻬﺮ ﻣﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .
ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻠﻌﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺎﺯﯼ می کرﺩ.
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭼﺮﺍ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯿﺮﺍﻧﯽ؟؟
ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﻫﻢ؟
@zibastory
ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻣﺮﺍ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ... ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﺯﺷﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻦ !.
ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮ ﮐﺸﯿﺪ. ﺑﺎ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺷﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﻡ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻭ ﺯﺷﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺎﻥ ﺟﺴﺪ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﺯﺷﺖ ﺑﻮﺩ؟ﻣﮕﺮ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺎﺭﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻣﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ؟؟
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻣﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ؟؟🌺
@zibastory
💢خر زرنگ،گرگ گول خورده
يک روز يک مرد روستايي يک کوله بار روي خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود . خر پير و ناتوان بود و راه دور و ناهموار بود و در صحرا پاي خر به سوراخي رفت و به زمين غلتيد . بعد از اين که روستايي به زور خر را از زمين بلند کرد ، معلوم شد پاي خر شکسته و ديگر نمي تواند راه برود .
روستايي کوله بار را به دوش گرفت و خر پا شکسته را در بيابان رها کرد و رفت . خر بدبخت در صحرا مانده بود و با خود فکر مي کرد که « يک عمر براي اين بي انصاف ها بار کشيدم و حالا که پير و دردمند شده ام ، مرا به گرگ بيابان مي سپارند و مي روند ». خر با حسرت به هر طرف نگاه مي کرد و يکباره متوچجّه شد که راستي راستي از دور يک گرگ را مي بيند .
خر فکر کرد « اگر مي توانستم راه بروم ، دست و پايي مي کردم و کوششي به کار مي بردم و شايد زورم به گرگ مي رسيد ، ولي حالا هم نبايد نا اميد باشم و تسليم گرگ شوم . پاي شکسته مهم نيست . تا وقتي مغز کار مي کند ، براي هر گرفتاري چاره اي پيدا مي شود ».
نقشه اي را کشيد ، به زحمت از جاي خود برخاست و ايستاد ، امّا نمي توانست قدم از قدم بردارد . همين که گرگ به او نزديک شد ، خر گفت : « اي سالار درندگان ، سلام » . گرگ از رفتار خر تعجّب کرد و گفت : « سلام ، چرا اين جا خوابيده بودي ؟ » خر گفت : «ن خوابيده بودم بلکه افتاده بودم ، بيمارم و دردمندم و حالا هم نمي توانم از جايم تکان بخورم . اين را مي گويم که بداني هيچ کاري از دستم بر نمي آيد ، نه فرار ، نه دعوا ، درست و حسابي در اختيار تو هستم ، ولي پيش از مرگم يک خواهش از تو دارم » .
گرگ پرسيد : « چه خواهشي ؟ »
خر گفت : « ببين اي گرگ عزيز ، درست است که من خرم ، ولي خر هم تا جان دارد جانش شيرين است ، همان طور که جان آدم براي خودش شيرين است ، البتّه مرگ من خيلي نزديک است و گوشت من هم قسمت تو است ، مي بيني که در اين بيابان ديگر هيچ کس نيست . من هم راضي ام ، نوش جانت و حلالت باشد . ولي خواهشم اين است که کمي لطف و مرحمت داشته باشي و تا وقتي هوش و حواس من به جا هست و بي حال نشده ام ، در خوردن من عجله نکني و بي خود و بي جهت گناه کشتن مرا به گردن نگيري ، چرا که اکنون دست و پاي من دارد مي لرزد و زورکي خودم را نگاه داشته ام و تا چند لحظه ديگر خودم از دنيا مي روم . در عوض من هم يک خوبي به تو مي کنم و چيزي را که نمي داني و خبر نداري به تو مي دهم که با آن بتواني صد تا خر ديگر هم بخري . »
گرگ گفت : « خواهشت را قبول مي کنم ، ولي آن چيزي که مي گويي کجاست؟ خر را با پول مي خرند، نه با حرف».
خر گفت : « صحيح است من هم طلاي خالص به تو مي دهم . خوب گوش کن ، صاحب من يک شخص ثروتمند است و آن قدر طلا و نقره دارد که نپرس ، و چون من در نظرش خيلي عزيز بودم ، براي من بهترين زندگي را درست کرده بود . آخور مرا با سنگ مرمر ساخته بود ، طويله ام را با آجر کاشي فرش مي کرد ، تو بره ام را با ابريشم مي بافت و پالان مرا از مخمل و حرير مي دوخت و به جاي کاه و جو ، هميشه پسته و بادام به من مي داد . گوشت من هم خيلي شيرين است . حالا مي خوري و مي بيني . آن وقت چون خيلي خاطرم عزيز بود ، هميشه نعل هاي دست و پاي مرا هم از طلاي خالص مي ساخت و من امروز تنها و بي اجازه به گردش آمده بودم که حالم به هم خورد . حالا که گذشت ولي من خيلي خر ناز پرورده اي هستم و نعل هاي دست و پاي من از طلا است و تو که گرگ خوبي هستي ، مي تواني اين نعل ها را از دست و پايم بکني و با آن صد تا خر بخري . بيا نگاه کن ببين چه نعل هاي پر قيمتي دارم ! »
همان طور که ديگران به طمع مال و منال گرفتار مي شوند ، گرگ هم به طمع افتاد و رفت تا نعل خر را تماشا کند . امّا همين که به پاهاي خر نزديک شد ،خر وقت را غنيمت شمرد و با همه زوري که داشت لگد محکمي به پوزه گرگ زد و دندان هايش را در دهانش ريخت و دستش را شکست .
گرگ از ترس و از درد فرياد کشيد و گفت : « عجب خري هستي ! »
خر گفت : « عجب که ندارد ، ولي مي بيني که هر ديوانه اي در کار خودش هوشيار است . تا تو باشي و ديگر هوس گوشت خر نکني ! »
گرگ شکست خورده ناله کنان و لنگان لنگان از آن جا فرار کرد . در راه روباهي به او برخورد و با ديدن دست شل و پوزه خونين گرگ ، از او پرسيد : « اي سرور عزيز ، اين چه حال است و دست و صورتت چه شده ، شکارچي تيرانداز کجا بود ؟ »
گرگ گفت : « شکارچي تيرانداز نبود ، من اين بلا را خودم بر سر خودم آوردم . »
روباه گفت : « خودت ؟ چطور ؟ مگر چه کار کردي ؟ »
گرگ گفت : « هيچي ، آمدم شغلم را تغيير بدهم اين طور شد ، کار من سلاخي و قصابي بود ، زرگري و آهنگري بلد نبودم ، ولي امروز رفتم نعلبندي کنم !🌺
#داستان_خاطره_طنز
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛎تلنگر ای غافلان❗️
💞 خدای متعال شما را در مورد گرسنگی همه گرسنگان عالم مسئول میداند و از شما پرسش خواهد شد در قیامت!
❗️ از تمام مرفهین بیدرد عالم خواهند پرسید؛ چرا شب سیر خوابیدی درحالی که دوست، همسایه، فامیل و پایین شَهرت، کسانی از گرسنگی شب را نخوابیدن.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴چرا میگن آب گرم در وضو کراهت داره و وضو با آب سرد بهتر از آب گرم است⁉️
@zibastory
✍زیرا میکروب هایی که بر اعضاء وضو قرار دارند و ممکن است نفوذ جلدی پیدا کرده و وارد بدن شوند، فرمانهای آب سرد آنها را نابود میسازد و هر چه آب سردتر باشد اکسیژن آن بیشتر و فعالیت میکروب کشی آن زیادتر است.
وقتی مقداری آب سرد بر اعضای وضو میریزیم، آن عضو سرد شده و جریان خون برای گرم کردن آن قسمت با سرعت و شدت بیشتری به سوی آن قسمت حرکت میکند و باعث طراوت و شادابی پوست و بدن میشود همانطوری که امروز با ماساژ قلب احیاء انجام میشود و بیمار به زندگی برمیگردد شستن و دست کشیدن روی اعضای وضو هم باعث تسریع جریان خون در بدن میشود.
امام صادق علیه السلام فرمودند:کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته میشود، اما کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته میشود
زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود، بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس میکند، خود به خود درجه حرارتش بالا میرود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیر پوست میشود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست میرسد و باعث نیرو و نشاط میگردد.
@zibastory
📚بحارالأنوار، ج80، ص314، روایت2، باب5
💠اشک و شادی
@zibastory
🦋مرد ثروتمندی همراه هشت پسر و دخترش و نوه هایش در یک باغ زندگی می کرد و با اینکه همه چیز داشت نگران فرزندان و نوه هایش بود که بخاطر ثروت او هیچ کدام کار نمی کردند و زحمت نمی کشیدند.
یک روز مرد ثروتمند فکری به سرش زد و ......فردا صبح هر کدام از پسرها و دخترها و عروسها و دامادها و نوه ها که می خواستند از وسط جاده باغ بگذرند چشمشان به تخته سنگ بزرگی افتاد که راه عبور و مرور آنها را سخت کرده بود اما آنها که نمی دانستند مرد ثروتمند از پنجره اتاقش دارد آنها را نگاه می کند بدون اینکه به خودشان زحمت بدهند كه لااقل سنگ را از سر راه بقيه اعضاي خانواده بردارند از كنار تخته سنگ گذشتند و رفتند.خورشيد داشت كم كم غروب مي كرد و مرد ثروتمند از ديدن آن صحنه ها سخت ناراحت شده بود كه ناگهان متوجه شد پير مرد خدمتكار در حالي كه لوازم زيادي در دست داشت همين كه به تخته سنگ رسيد لوازمش را پايين گذاشت و به هر سختي بود تخته سنگ را برداشت و آن را از سر راه دور كرد و......كه در همان لحظه چشمش به يك كيسه پر از صد دلاري افتاد پيرمرد باغبان داخل كيسه را نگاه كرد تا صاحبش را پيدا كند كه يادداشتي را وسط بسته هاي صد دلاري ديد كه نوشته شده بود :
هر سد و مانعي كه سر راهتان باشد مي تواند مسير زندگيتان را تغيير بدهد به شرط آنكه سعي كنيد آن مانع را از سر راهتان برداريد!
پيرمرد باغبان خوشحال بود اما پيرمرد ثروتمند به حال فرزندانش اشك مي ريخت.
❤️مولی امیرالمؤمنین (ع)می فرمایند:
ای آدمیزاد! (بدان) هر چه زیادتر از روزی خود به دست میآوری خزانهدار برای دیگری خواهی بود.
@zibastory
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯پیشاپیش شهادت مظلومانه
🖤دهمين اختر
🕯آسمان امامت و ولايت
🖤مشعل فروزان هدايت ،
🕯يارو راهنماي امت ،
🖤کتاب علم و زهد و حکمت ،
امام هادی ع بر شيعيان تسليت باد🏴@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯در مجلس
🖤مظلومیّت مردِ غریب
🕯بنگرکه دلم
🖤میان غمخانه گم است
🕯این ناله
🖤ز ماتمِ امامِ هادی ست
🕯معصوم دوازدهم
🖤امامِ دهم است
🖤شهادت جانسوز
امام علی نقی(ع) تسلیت باد🏴
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️سـلام
🕊صبح دوشنبه تون بخیرو نیکی
❄️صبحی دلنشین
🕊روزی سرشاراز موفقیت
❄️آرامشی عمیق
🕊لطف همیشگی خدا
❄️لحظه های پر از استجابت دعا
❄️سلامتی و سعادت دو دنیا
🕊آرزوی همیشگی من برای شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯دهمین حجت و امام سلام
🖤به دل خسته ات سلام سلام
@zibastory
🕯به حریم غریب سامره ات
🖤از دل شیعه مستدام سلام
🕯شهادت جانگداز امام
🖤علی النقی الهادی تسليت باد
YEKNET.IR - roze - shahdah imam hadi 1400 - motiee.mp3
6.9M
🔳 #شهادت_امام_هادی(ع)
🌴روضه امام هادی(ع)
🌴یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم
🎙 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَن
🖤🥀عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الزَّكِيَّ الرَّاشِدَ
@zibastory
دهمین رهبر دین را صلوات
حافظِ شرع مبین را صلوات
کوکبِ پر اثر ملک وجود
هادیِ اهلِ زمین را صلوات
🖤🥀اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🖤🥀وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
🖤🥀شهادت مظلومانه امام هادی
🖤🥀علیه السلام تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️وای بر ما...
سخنران استاد دانشمند🎤
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥ماجرای عجیب مردی که در بیمارستانی در مشهد فوت کرد و 30 ساعت در سردخانه بود تا اینکه چهار امام (ع) را در 30 ساعت پس از مرگ و خروج روح از بدن دید مجدد زنده شد و بقیه ماجرا...
@zibastory
✍آیت الله فاضل لنکرانی:
@zibastory
من ۵۰ سال است دارم اسلام میخوانم. بگذار خلاصهاش را برایت بگویم: واجباتت را انجام بده؛ به جای مستحبات، تا میتوانی به کار مردم برس؛ کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سئوال کرد، بگو فاضل گفته بود.
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽@zibastory
🍁
#یااباصالح_المهدی
باران که می زند همه چیز تازه می شود
حتی داغ نبودن تو یا بن الحسن ...
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 امروز تنها منجی جهان فقط امام مهدی است
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
تنها او (مهدی موعود عجل ﷲ فرجه) است كه گرفتارى شيعيان را بعد از سختى و بلاى طولانى و ناله و ترس فرج بخشد؛ خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند.
عَنْ إِبْرَاهِيمَ اَلْكَرْخِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ... قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ هُوَ اَلْمُفَرِّجُ لِلْكَرْبِ عَنْ شِيعَتِهِ بَعْدَ ضَنْكٍ شَدِيدٍ وَ بَلاَءٍ طَوِيلٍ وَ جَزَعٍ وَ خَوْفٍ فَطُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ اَلزَّمَانَ.
📗کمال الدين، ج ۲، ص ۳۳۴
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 خروج سفيانی در رجب...
🌕 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مِنَ اَلْأَمْرِ مَحْتُومٌ وَ مِنْهُ مَا لَيْسَ بِمَحْتُومٍ وَ مِنَ اَلْمَحْتُومِ خُرُوجُ اَلسُّفْيَانِيِّ فِي رَجَبٍ»
@zibastory
از امر (علائم ظهور) بخشی حتمی و بخشی از آن غیر حتمی است؛ و از جمله امور حتمی، خروج سفیانی در رجب است.
«إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجَهُ فِی رَجَبٍ.»
«آمدن سفیانی حتمی است و خروج او در رجب خواهد بود.»
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۴۸
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴
📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۳۰۰
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory
#فوری
🔴 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیهای خبر داد؛ موشک باران و انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهکهای تروریستی ضد ایرانی در منطقه
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیهای از انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهکهای تروریستی ضد ایرانی در منطقه با موشکهای بالستیک در نیمه شب امشب خبر داد.
به گزارش سپاه نیوز ؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیهای از انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهکهای تروریستی ضد ایرانی در بخش هایی از منطقه با موشکهای بالستیک خبر داد.
متن اطلاعیه شماره 1 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این شرح است :
@zibastory
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران اسلامی میرساند با توکل به خداوند متعال و عنایات حضرت ولی عصر (عج ) در پاسخ به جنایات اخیر تروریستی دشمنان ایران اسلامی مقرهای جاسوسی و تجمع گروهکهای تروریستی ضد ایرانی در بخشهایی از منطقه در نیمه امشب با موشکهای بالستیک سپاه مورد هدف قرار گرفت و منهدم شد.
جزئیات این عملیات متعاقباً اطلاع رسانی خواهد شد.
---------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هیچ شبی نیست که به شما فکر نکنیم
@zibastory
🔹 گفته بودیم این جنگ را شما شروع میکنید اما پایانش را ما ترسیم میکنیم.
این تازه شروع ماجراست...
#انتقام
#شهدای_کرمان