#از_او_بگوئیم
⭕️هرگاه کارد به استخوانت رسید...
فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد.
ایشان متوسل به حضرات معصومین علیهم السلام میشود.
شب در عالم رؤیا ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را زیارت میکند.
حضرت فرمودند:
🔅و أما الحجه فإذا بلغ منک السیف للذبح و أومأ بیده إلی الحلق فاستغث به فإنه یغیثک و هو غیاث و کهف لمن استغاث فقل یا مولای یا صاحب الزمان أنا مستغیث بک.
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید،به فرزندم استغاثه کن که او فریادرسی و پناهگاه هرکسی است که به او پناهنده شود و بگو:
♦️یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ الغَوثَ اَدرِکنی
(مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...).
ابوالوفا میگوید:
من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند.
وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان"
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند:
اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...".
بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد.
📖بحارالانوار جلد53 ص323
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فدای قاصدکایی که نشونیتو میدونن
روونه کردنشون تا به تو سلام برسونن...
💔🌸🍃تو کجایی ؟!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خاطره ای از خدمت سربازی😉
@zibastory
سال ۶۵ در سردشت خدمت میکردم یک روز وقت ناهار برایمان مرغ آوردند هنوز مشغول خوردن نشده بودیم که صدای موشک را از دور شنیدیم هراسان بلند شدیم و پا فرار گذاشتیم در حالی که در حال دویدن بودم نگاهم به یکی از دوستان افتاد که سهم مرغ خود را در دست داشت و میدوید ...پس از اصابت چندین موشک به محل استقرارمان و زخمی شدن چندین نفر(خوشبختانه کسی کشته نشد) موقعی که به یگان خود برگشتیم دوست مرغ بدست را دیدم و گفتم جریان مرغ چی بود که با خودت میبردی ؟ گفت اگر موشک بهم میخورد و شهید میشدم که هیچ ولی اگر سالم بر میگشتم غذایم را از دست میدادم درست مثل الان که شما چیزی ندارید بخورید اینو گفت و مشغول گاز زدن به مرغ شد اون میخورد و ما حیران نگاهش میکردیم که بعدها هر وقت یادمان می افتاد از خنده غش میکردیم.
@zibastory
خاطره ای از سال دوم راهنمایی😂
@zibastory
سلام من دهه شصتی هستم
سال دوم راهنمایی معلم علوم ما یه آقایه قد متوسط به قول معروف تپل هم بود اون موقع ها اگه یادتون باشه خلاصه درس و کنفرانس میدادیم یعنی هر هفته چند نفر مشخص میکرد معلم که دفعه بعد بخونه و کنفرانس بدهد داخل پرانتز بگم که ما دختر بودیم اون موقع هم حجب و حیا و خجالت یه چیز عادی بود.خلاصه چشمتون روز بد نبیند نوبت من بود که بعد حاضر غایب کردن برم کنفرانس بدم ما تو کلاسمون هم اسم و فامیلی چهار نفر بودیم من نفر سوم بودم که اسممو که خوند بگم حاضر از اون ور داشتم تندتند می خواندم برم کنفرانس بدهم اسممو که خوند به کلمه سلامتی رسیدم از اون ور میخوام کتاب بخونم از این ور باید بگم حاضر.کلاس ساکت بود اسمم را که خواند گفت فاطمه انصاری من با صدای بلند گفتم،سلام...😂😂
کلاس منفجر شد یعنی اون روز از خجالت چادرمو انداختم روی سرم و تا آخر زنگ سرمو برنداشتم ،تا آخر سال هم دیگه معلممون حاضر غایب نکرد فقط میگفت کسی غایب نیست همون تموم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خدایا...
🌹نه من تنها به احسانت رهینم
🌿نه تنها من برآن رحمت قرینم
🌹که عالم غرق احسان توباشد
🌿جهان جان گلستان تو باشد!
🌹باتوکل بر اسم اعظمت﷽
🌿روزمان را بامید بارش احسان
🌹ورحمت بیکرانت آغاز میکنیم
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دوشنبه تون متبرک به ذکر شریف
❤️صلوات بر حضرت محمد (ص)
🌷و خاندان پاک و مطهرش
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ
🌷إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ
@zibastory
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻣﯿﺸود قدم زد
ﻭﻟﯽ،ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس
ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ
ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ
ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ
ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !!!!
یک ضرب المثل چینی می گوید:
برنج سرد را می توان خورد
چای سرد را می توان نوشید
اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد ۰۰۰
@zibastory
یک امتحان ساده براى ارزیابى خودتون…
جاى ساعت دیوارى خونتون را عوض کنین میبینید که تا ماه ها هنوز روى دیوار ناخوداگاه دنبالش میگردین!!!
ذهن شما براى قبول و پردازش تغییر یک ساعت ساده و بى احساس نیاز به چند ماه زمان داره پس انتظار نداشته باشید تغییرات بزرگتر را در زمان کوتاه و بدون مشکل قبول کند…
هرگز .
هرگز ..
هرگز …
ناامید نشید…
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸اعتماد به نفس
اولین گام
به سوی موفقیت است!
اگر سه خصلت:
🔸انتقادپذیری
🔸پوزش خواهی
🔸وشکرگزاری
را در خود پرورش دهید
مطمئن باشید
که موفقیت به
زودی در خانه تان را میزند🌸
@zibastory
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#حق_واکس!!
🌷همیشه دنبال پوتین بچهها بود. آنقدر واکس میزد که برق میافتاد. بعد پوتین را نشان طرف میداد و میگفت: خوب من پوتین شما را واکس زدم، حقی به گردن شما دارم، یا نه؟ طرف از همهجا بیخبر میگفت: بله.
🌷....تسبیحی از جیبش درمیآورد و میگفت: پس باید به نیت ۱۲۴هزار پیامبر ۱۲۴هزار صلوات بفرستی! طرف برق از سرش میپرید و میگذاشت دنبالش...!
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسن اصغری
#راوی: سرهنگ بختیاری
منبع: سایت مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی
🌹داستان آموزنده🌹
.@zibastory
برای یکی از شهد.ا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمیشناختم، پدر شهی.د بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. میگفت در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. میگویند شهد.ای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.
دانههای درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشدهاش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه میگفت خوشگلترین شها.دت را میخواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگلترین شها.دت است.
سرانجام ابراهیم هادی در 22 بهمن سال 61 پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا میخواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.
[برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم]
🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory
📌 عمل صالح و تقرّب به اهل بیت
🔆 #حجت_ابن_الحسن_العسکری علیه السلام میفرماید :
🔹 هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می سازد عمل کند
♦️ از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است دوری گزیند
✅ زیرا خداوند به طور ناگهانی «جان» انسان را می گیرد در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمی دهد
📚 بحار الأنوار جلد۵۳ ص۱۷۴
#استوری_مهدوی #احادیث_مهدوی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zibastory