ادامه داستان👇
گفتم: من با تمام بدي ها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم .
حتي در محل كار، بيشتر مي ماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و...
❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد:
خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
❇️با لباس هاي تنگ و نامناسب⛔
آرايش و موهاي رنگ شده⛔
و بدون حجاب⛔
صحيح از خانه بيرون
ميامدي، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند .
👌🏻بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ...
گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ مي كردند و نگاه نمي كردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريم ها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد.
اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي .
❇️تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري.
اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم
هرچه گفتند قبول كردم
🛑بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم .
✴️درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم .
✳️همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا...
🩸تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم .
✴️اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده!
❇️دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاول هاي آن روي مچ من باقي است! فكر مي كنم خدا مي خواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم.
✳️من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم .
✴️ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟
اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد .
من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد،جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم.
✳️و سخن آخر
خواهشمند است که کتاب «سه دقیقه در قیامت»را حتماً و حتماً بخوانید و تهیه و به دیگران(خصوصاً جوانان و نوجوانان) نیز هدیه بفرمائید،که باعث تحول روحی انسان و مراقبت اعمال می شود.
در فضای مجازی نیز کتاب «سه دقیقه در قیامت» وجود دارد.
✍️ و سخن آخر :
خانم هایی ک به آشکار ساختن موهای خود و آرایش خود به نامحرم کم اهمیت هستند،
*فقط👌🏻یک درصد*👌🏻
*احتمال میدهند*
*این داستان راست باشد*❓❓❓
اگر احتمال یک درصدی هم میدهند
پس با خود و خدا عهد ببندند🤝🏻 تا به خاطر خدا
زیبایی خود را برای نامحرم به نمایش نگذارند👌🏻
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
#فاطمیه
#ایران_همدل
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
👌 ماجرای بسیار جالب و خواندنی
به هیچوجه از دست ندهید
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت اول
👤 جناب حجت الاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپايگانى میفرمايد:
🔰 من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه يكى از اخيار تهران است، شنيدم كه میگفت:
🚫 من از اول جوانى مقيّد بودم كه تا ممكن است گناه نكنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولايم حضرت بقيةالله روحى فداه، مشرف گردم.
🕋 لذا سالها به همين آرزو به مكه معظمه مشرف میشدم. در يكى از اين سالها كه عهدهدار پذيرايى جمعى از حجاج هم بودم، شبِ هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنكه حجاج به عرفات بیایند، براى زوارى که با من بودند، جاى بهترى تهيه كنم.
⛺️ تقریباً عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی كه براى ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم كه غير از من هنوز كسى به عرفات نيامده است.
🌌 آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بيدار ماندم تا آنكه نيمههاى شب ديدم سيد بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به درِ خيمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: «حاج محمدعلى، سلام عليكم.»
🔆 من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها كه تازه مو بر صورتشان روييده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسيدند.
◽️ من ابتدا مقدارى از آنها ترسيدم، ولى پس از چند جمله كه با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد كردم. جوانها بيرون خيمه ايستاده بودند ولى آن سيد داخل خيمه تشريف آورده بود.
🔺 ايشان به من رو كرد و فرمود: «حاج محمدعلى! خوشا به حالت! خوشا به حالت!» گفتم: «چرا؟..»
✍ ادامه دارد...
📎 #حکایات_و_تشرفات ؛ ویژهٔ #روز_عرفه
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
📚داستان های زیبا 📚
👌 ماجرای بسیار جالب و خواندنی به هیچوجه از دست ندهید 📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قس
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت دوم
👈 حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كردهاى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّه الحسين (علیهالسلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود.
❓ من گفتم: «در اين شب چه بايد بكنيم؟» فرمودند: «دو ركعت نماز میخوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قل هوالله بخوان.»
🤲 لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با حضرت انجام داديم. پس از نماز آن حضرت يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم.
🍃 حال خوشى داشتند و اشک از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم. ولى حضرت فرمودند: «اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد.» (و من همچنان متوجه منظور ایشان نمیشدم!)
📖 سپس به حضرت گفتم: «ببينيد آيا توحيدم خوب است؟» فرمود: «بگو.» من هم به آيات آفاقيه و انفسيه بر وجود خدا استدلال كردم و گفتم: من معتقدم كه با اين دلايل، خدايى هست.
✨ فرمودند: «براى تو همين مقدار از خداشناسى كافى است.» سپس اعتقادم را به مسئله ولايت براى آن آقا عرض كردم. فرمودند: «اعتقاد خوبى دارى.» بعد از آن سؤال كردم كه:
🔴 «به نظر شما الان حضرت امام زمان (علیهالسلام) در كجا هستند؟» حضرت فرمودند: «الان امام زمان در خيمه است.»
🔰 دوباره سؤال كردم: «روز عرفه، كه میگویند حضرت ولیّعصر (علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات میباشند؟» فرمود: «حدود جبل الرحمة.» گفتم: «اگر كسى آنجا برود آن حضرت را میبیند؟» فرمود: «بله! او را میبيند ولى نمىشناسد.»
🌌 گفتم: «آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولیّعصر (علیهالسلام) به خيمههاى حجاج تشريف میآورند و به آنها توجهى دارند؟» فرمود: «به خيمهٔ شما میآيد زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) متوسل مىشويد.»
☕️ در اين موقع، آقا به من فرمودند: «حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟» ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آوردهام ولى چاى نياوردهام. عرض كردم: «آقا اتفاقاً چاى نياوردهام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد زيرا فردا میروم و براى مسافرين چاى تهيه مىكنم.» حضرت فرمودند:«چای با من.»
✍ ادامه دارد...
📎 #حکایات_و_تشرفات ؛ ویژهٔ #روز_عرفه
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️شبها غمهایت را به
💫روزی که گذشت واگذار کن
☀️فردا صبحی نو می آید💫
♥️طلوعی دیگر باتمام زیباییاش
💫آماده است تاچشم نوازی کند
♥️چشمانت راروی اندوهت ببند
💫تا شب غزلخوان، روحت را بیاساید
شبتون در پناه خداوند متعال ♥️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح را آغاز میڪنیم
✨با نام خدایی
🌸ڪه همین نزدیڪیهاست
✨خدایی ڪه
🌸در تار و پود ماست
✨خدایی ڪه
🌸عشق را به ماهديه داد
✨و عاشقی را
🌸 در سفره دل ما جای داد
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
زمانی برای تفکر بگذارید؛ منبع قدرت است.
زمانی برای مطالعه بگذارید؛ منبع خردمندی است.
زمانی برای تفریح بگذارید؛ راز جوان ماندن است.
زمانی برای سکوت بگذارید؛ فرصتی برای دیدن خداست.
زمانی برای آگاهی بگذارید؛ فرصتی برای کمک به دیگران است.
زمانی برای عشق ورزیدن بگذارید؛ بزرگ ترین هدیه است.
زمانی برای خندیدن بگذارید؛ موسیقی روح است.
زمانی برای دوستی بگذارید؛ جاده ای برای رسیدن به خوشحالی است.
زمانی برای رویا پردازی بگذارید؛ آینده از آن ساخته می شود.
زمانی برای دعا بگذارید؛ بزرگ ترین قدرت بر روی زمین است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 یک صبح زیبا
☕️دلی پر از عشق و امید💕
🌸سلامتی و برکت
☕️دعای امروزم برای شما💕
آخرهفته تون سرشاراز آرامش☕️🌸
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
👉@zibastory👈
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا که وصل شوے!
آرامش
وجودت را فرا مے گيرد
نه به راحتے مےرنجے
و نه به آسانے می رنجانے
آرامش
سهم دلهايے است کہ
به سَمت خداست..!
امضاے خـدا
پاے هـمہ آرزوهایتـان🌸
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☄ حقیقت دنیا چیست؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
🤍🤍🤍🤍
بعضی آدمها دنيا رو زيبا ميکنند..
آدمايی که هروقت ازشون بپرسی چطوری، ميگن خوبم!
وقتی بهشون زنگ میزنی و بیدارشون میکنی، میگن بیدار بودم یا میگن
خوب شد زنگ زدی!
وقتی ميبينن يه گنجشک داره رو زمين غذا ميخوره
راهشون رو کج ميکنن که اون نپره؛ اگه يخ ام بزنن، دستتو ول نميکنن
بزارن تو جيبشون؛ آدم هايی که با صد تا غصه تو دلشون بازم
صبورانه پای درد دلات می شينن!
همين ها هستند که دنيارو جای بهتری ميکنند؛
مثل اون راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشينش رو محکم ببندی
بلند ميگن: روز خوبی داشته باشی..
آدمهايی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان ميشوی، رو بر نميگردانند؛ لبخند ميزنند و هنوز نگاه ميکنند.
دوست هايی که بدون مناسبت کادو ميخرند و ميگويند
اين شال پشت ويترين انگار مال تو بود يا گاهی دفتر يادداشتی، کتابی..
آدمهايی که از سر چهارراه، نرگس نوبرانه ميخرند و با گل ميروند خانه.
کسانيکه غم هيچکس را تاب نمياورند و تو را به خاطر خودت ميخواهند..
ای کاش میشد این ادم ها رو قاب کرد و به در و دیوار شهر زد...
🌼🤍
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
🌼🤍
خوش اخلاقی، لطف نیست؛
بلکه وظیفه شماست!
با جمله "من اخلاقم اينجوريه ديگه"؛
بدخلقی رو توجيه نکنید.
محبت ؛ وظیفه شماست!
کم کاری نکنید.
چون دیگران نمیدانند
و اهمیت هم نمیدهند که شما
کی هستید پس خودتان باشید
🌱 دنیا دریایی ژرف است
🌼ڪه بسیاری ازجهانیان
🌱درآن غـرق میشوند
🌼ڪشتی تو دراین دریا،
🌱باید تقـوای الهی باشد
🌼سوخت آن ایمان
🌱بادبانش توڪل
🌼ناخدایش عقـل
🌱راهنمایش علـم
🌼و لنگرش صبر باشد.
🌼از خدا خواستم
آرامش را به تو هدیه دهد،
زودتر از آنی که بیاندیشی و ندانی بزرگترین ثروت آدمی در راحتی خیال است.دست هایت را بگیرد و بگذارد همانجایی که به آن تعلق داری تا ترس ها دلتنگی ها سد راه شادی هایت نشود.
🌼از خدا خواستم در اوج سختی ها گرفتار قضاوت های نادرست و بیجا نشوی که نگرش اشتباه،افکار غلط دیدنِ زیبایی های زندگی را برایت مشکل می سازد.
🌼از خدا خواستم اراده ای قوی در دلت به راه بیندازد که با هر دشمنی درگیرِ جنگِ باطلِ آدم هایی نشوی که خودشان هم نمیدانند از این زندگی چه ها میخواهند.قهرمان زندگی خودت باشی و خانهٔ دلت را آنجایی بنا کنی که ارزش ثانیه به ثانیه نگاه ها گذشت ها و دوست داشتن های نابت را بدانند. . .
🌱حاتمه_ابراهیم_زاده 🌱
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
❇️❇️ #پند_و_اندرز_حکیمانه
✅👌👌 شخصی می گوید به حکیمی گفتم :
ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا زندگی ام را سامان بخشم و بهتر از زندگی لذت ببرم.
🟣 گفت: نخست بگو آيا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچهی خانهات تو را از غصههای بیشمار فارغ كرده است؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز زیر نمنم باران، با خوشی قدم زدهای؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز به آسمان نگریستهای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز خندهی کودکی نازنین، تو را به خلسهی شوق برده است؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بیخود کرده است که اگر نشستهای برخیزی و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا كوشش مورچهای، اشک شوق از دیدهی تو سرازير كرده است؟ گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف میکنی، چشم دوختهای؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شدهای؟
گفتم: نه
🟣 گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیدهای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کردهای؟
گفتم: نه
🔴🔴 گفت: از من دور شو که سنگ را عاشقی میتوان آموخت، تو را نه.
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
👉@zibastory👈
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜