eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥برای نخستین بار،بازسازی صحنه‌هایی از هجوم به خانه (س) به کمک هوش‌مصنوعی 🌹نسیم صبحگاهان🌹 🆔 sapp.ir/nasimesoh 🌹داستانهای زیبا🌹 🆔 sapp.ir/dastanhayeziba 🌹نسیم مهدوی🌹 🆔 sapp.ir/nasimmahdavy داستانهای زیبا .ایتا👇     ✅  👉@zibastory👈
۱۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پس از ظهور چه تغییراتی در جهان ایجاد می‌شود؟؟ 🎙 حجت الاسلام یحیی جهانگیری 🌹نسیم صبحگاهان🌹 🆔 sapp.ir/nasimesoh 🌹داستانهای زیبا🌹 🆔 sapp.ir/dastanhayeziba 🌹نسیم مهدوی🌹 🆔 sapp.ir/nasimmahdavy داستانهای زیبا .ایتا👇     ✅  👉@zibastory👈
۱۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» 🌼آرامش یعنی؛ ✨قایق زندگیتان را، 🌼دست کسی بسپارید که، ✨صاحب ساحل آرامش است... 🌼در این صبح زیبای آدینه ✨ از خدای مهربان ... 🌼قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین، ✨و بهترین روز را برایتان آرزومندم
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺بر خلق جهان تو رحمتی و برکات 💫محبوب همه به زندگانی و ممات 🌺الله و ملائکه یصلون علیک 💫از جانب ما نیز فراوان صلوات 🍃🌺صبح آدینه را آغاز میکنیم با ذکر پرنور و برکت صلوات بر حضرت محمد ص و خاندان پاک و مطهرش 🌺 🍃 🌺 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫۱۶ آذر 👨‍🎓روز دانشجو، ✍بر تمامی اهل ادب 🌺و علم و فرهنگ و هنـر 🌷 بخصوص 👨‍🎓دانشجویان عزیـز مبارک 💐 👨‍🎓ترم زندگیتون بی مشروطی، ✍لحظاتتون همیشه پاس، 🌺معدل شادیتون ۲۰، 🌷سایه حذف از زندگیتون دور...‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
🔹کاش ما هم کارگر حضرت شویم😭 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 تابستان ۱۳۶۳_شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم در حال درو کردن گندم‌ بودند. فرمانده‌ی گروهان، ستوان آسیایی گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندم‌های آن پیرزن را درو کنیم.گفتم: چه بهتر از این!پس از سلام گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندم‌هایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید. پیرزن پس از تشکر گفت: پس من می‌روم برای کارگران حضرت فاطمه‌ مقداری هندوانه بیاورم!از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید می‌روم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟گفت:دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت: چرا کارگر نمی‌گیری تا گندمهایت را درو کند؟این کارها، دیگر از تو گذشته!عرض کردم:خانم شما که می‌دانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده و درآمدمان کفاف هزینه کارگر را نمی‌دهد؛ مجبوریم کار کنیم. بانو فرمودند: نگران نباش!فردا کارگران از راه خواهند رسید.... از خواب پریدم. امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا می‌باشند.با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی. کتاب نبرد میمک نوشته احمد حسینا
۱۶ آذر ۱۴۰۳
25.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که در عالم رویا به مادرش هدیه داد . مادر از خواب بیدار شد . هدیه در مشتش بود.......... ادامه را ببینید از طرف مخاطب خوبمون بارانی زاده ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
💠 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. پیشانی اش به عرق نشسته بود. گفتم چی شده داداش؟ گفت: یک ساعت بود با حضرت زهرا حرف میزدم. گفت:تنها خواستم از خدا اینه که روز شهادت بی بی برم. 💠روز حضرت زهرا (س)قنوت نماز صبح می خواند که ترکش پهلویش را شکافت... علیرضا هاشمی نژاد ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
یک نقاش وقتی رنگ به تابلو میزنه، ممکنه خطا کنه اما برای جبران این اشتباه نمی تونه رنگ رو از بدنه بوم نقاشی پاک کنه! مجبور میشه ی لایه رنگ دیگه به اون اضافه کنه و از روی اون طرح خودش رو دوباره نقاشی کنه. حال و روز ما بی شباهت به این داستان نیست! خطا می کنیم اشتباه می کنیم شکست می خوریم شکسته می شویم اما چیزی نمی تونه این لکه رو از وجودمون پاک کنه. باید از نو رنگ بزنیم و روی آن طرحی دیگر پیاده کنیم. حتی وقتی می خندیم دیگران نمیدونن چند لایه زخم زیر این لب ها پنهونه! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی تو ظاهر همه چیز تمام بود ، شک کنید 🌱استاد عزیزی 🌱 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
رفتم اسم بنویسم برای اعزام به جبهه گفتند سنّت کمه یه کم فکر کردم یه راهی به ذهنم رسید... ... رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم « ه » سعیده رو با دقت پاک کردم شد سعید این بار ایراد نگرفتند و اعزامم کردند هیچ کس هم نفهمید از آن روز به بعد دو تا سعید توی خونه داشتیم.. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
📗 سرمایه ی ابدی گویند: روزی مولانا ، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟ مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟ شمس پاسخ داد: بلی. مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم. ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن. ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟ ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند. - با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت. پس خودت برو و شراب خریداری کن. در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم. مولوی به دلیل ارادتی که به شمس داشت، خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد. تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد. مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شدو شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن،از میکده خارج شد. هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد:ای مردم!شیخ جلال الدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است. آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد. سپس بر صورت جلال الدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و به قتلش رسانند. در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید.این شیشه که میبینید حاوی سرکه است که هرروز با غذای خود تناول می کنید. رقیب مولوی فریاد زد:این سرکه نیست بلکه شراب است. شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه مردم از جمله آن رقیب، قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست. رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت. دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند. آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟ شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می نازی جز یک سراب نیست، تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.این سرمایه تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. 🌱به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.🌱 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
خانواده رفتند برای وداع با بدن شهید . همسرش اصرار کرد کفن را باز کنید من شهید را ببینم و با این قضیه عجیب مواجه شدند . کلیپ تصویری را ببینید
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پناه منی تکیه گاه منی♥️👤🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
🌸🍃🌸🍃 ✍در بازار شهر تبریز در زمان قاجار، دو عالمی در مورد اداره یک مسجد ، شیطان در بین شان راه یافت و به اختلاف خوردند . و بنایی را صدا کردند که مسجد را از وسط دیواری کشید و دو نیم کرد و درب دیگری برآن نهادند تا اهل بازار راحت تر برای نماز به آنجا روند. و کسی عبادت آنها را نبیند. و سماور و استکان های مسجد را هر چه بود نصف کردند. 💠مرد ظریفی و مومنی در بازار بود که سیفعلی نام داشت و اصالتا از اهالی ارومیه بود که غرفه ای در بازار داشت. از این کار به شدت ناراحت بود. روزی سماور مسجد سمت بازار را روشن کرد و قلیان ها حاضر نمود ( در آن زمان در مسجد قلیان اجباری و از ملزومات بود) و جار زد و اهل بازار را برای چای و قلیان مسجد دعوت کرد. هر کس چای و قلیان کشید سوال کرد، این مراسم برای چیست؟ سیفعلی گفت: مراسم ختم خداست و خدا مرده است و برای او مجلس ختم گرفته ایم!!! همه از شنیدن این سخن در حیرت افتاده و او را دعوت به استغفار و سکوت می کردند. سیفعلی گفت: مسجد را نگاه کنید، اگر خدا نمرده است ( العیاذ بالله) خانه او را ورثه پیدا نمی شد دو قسمت کند و اموال مسجد را تقسیم نماید. 💠این حرکت سیفعلی در بازار پیچید و آن دو عالم به وسوسه شیطان در وجود خود پی بردند و استغفار کردند و مانند گذشته، دیوار از وسط مسجد برداشته و اموال را یکی کردند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯ دعای فرج با صدای علی فانی التماس دعا برای فرج آقا و شفای بیمار بد حال😢😢🤲
۱۶ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨آغاز کنم به نامت 🌸ای حضرت دوست ✨هر آنچه شود 🌸به نامت آغاز، نکوست ✨دفترچه‌ٔ عشق را اگر بگشاییم 🌸سطر از پی سطر، ✨آیتی از تو در او 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌸سلام صبح بخیر ✨اول هفته تون مملو از شادی و مهر
۱۷ آذر ۱۴۰۳
🍃شنبه را آغاز میکنیم با ذکر پرنور و برکت صلوات بر حضرت محمد ص و خاندان مطهرش🍃 🍃 🍁الّلهُمَّ 🍃صلّ 🍃 🍁علْی 🍃 محَمَّد 🍃 🍁وآلَ 🍃محَمَّدٍ 🍃🍁وعَجِّل 🍃فرَجَهُم ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ 🌹حضرت فاطمه سلام الله عليها هرگاه در محرابش در پیشگاه پروردگارش می ایستد ، نورش برای فرشتگان آسمان جلوه می کند ، همان گونه که نور ستارگان برای ساکنان زمین جلوه می کند و خداوند به فرشتگان می گوید : ای فرشتگان من ، به کنیزم فاطمه ، سرور کنیزانم ، بنگرید که در پیشگاه من ایستاده و از خوف من ، گوشت تنش می لرزد و با دلش به عبادت من روی آورد است . شما را گواه می گیرم که پیروانش را از آتش ، ايمن ساختم . 📓 : حكمت نامه فاطمى : ۳۵۵ ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم های بی ریشه، هر چه که دارند "رو" است! و همه چیزهایشان چشم گیر و دهان پر کن! اما انسان های ریشه دار، عمیق هستند و اصیل و تنها جزئی از وجودشان، آن هم لاجرم و به ناچار، نمایان شده است! بی ریشه گان، همه دار و ندار و توانائی و وقت خود را برای بزک کردن و بزرگ کردن آنچه نمایان است صرف می کنند.. و ریشه داران، از عمق و درون بزرگ می شوند! آدم ها را از ظاهرشان یا حرف هایشان نمی شود شناخت ...! ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی یه زن به باطنشه نه به ظاهرش و قدرت یه مرد به حمایت کردنشه نه به زور گفتنش فرقی نمی‌کند مرد باشی یا زن ؛ حریمت "حرمت" دارد، هرکسی ک از در آمد محرم نیست صبر کن تا آدمت را پیدا کنی، آدمی از جنس خودت آدمی ک حرمت سرش شود خودت را مدیون خودت نکن مدیون قلبت، نگاهت، دستانت، آغوشت گاهی باید تنهایی را ترجیح داد گاهی باید منتظر بود تا محرمت پیدا شود تنها بمان فرق بزرگیست میان کسی که تنها مانده با کسی که تنهایی را انتخاب کرده ! ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 بهشت و ❤️آرامش درون ... 🍂از همان جایی شروع میشود ❤️که به خدا اعتماد می‌کنی... ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
📚داستان های زیبا 📚
😈دام شیطانی😈 #قسمت ۱۵ 🎬 اخری بهم پیامک داد بااین مضمون:خانم شیطونک,زور الکی نزن چون یک جن درون وجود
😈دام شیطانی😈 ۱۶ 🎬 امروز روز عاشورا بود چشم که بازکردم خودم را روی تخت با بولیز قرمز رنگم,دیدم. مطمینم دیشب توخواب, شیطان درونم تن مرابه حرکت دراورده.ولباس قرمزم راپوشیدم,قبل از رفتن به بیرون اتاقم,رفتم سراغ کمد لباس ,بولیز مشکی رابرداشتم تابپوشم,هرچه میکردم ,بولیز قرمزه درنمیامد انگاربه بدنم چسپانده باشندش,با اراده ای قوی گفتم:کورخوندی ابلیس ,اگرشده پاره اش کنم ,درش میارم. استینش را دراوردم دوباره کشیده شد تنم,دکمه هاش که انگار قفل شده بود,عصبی شدم.وگفتم اماده باش من ازت نمیترسم,نیروی من که اشرف مخلوقات هستم از توی رانده شده ی درگاه خدا,بیشتره... بلند بلند خوندم (اعوذوبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم یاصاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی....یاصاحب الزمان ادرکنی ولا تهلکنی,,,,یاصاحب الزمان....) هرچه این ذکر راتکرار میکردم اختیار خودم بیشتردستم میمود تااینکه به راحتی لباسم رابالباس مشکی عوض کردم,دیروز بابا ومامان برای خاطرمن عزاداری نرفته بودند اما امروز میخواستم به هرطریقی شده بفرستمشون عزاداری,میدونستم خودم روز سختی درپیش دارم واز طرفی پدرومادرم نذرداشتند اخه وجودمن را از لطف ارباب میدونستند,نذرداشتند تا باپای برهنه برای غم حسین ع درهیأت سینه بزنند وپدرم به یاد سقای دشت کربلا به تشنگان آب بدهد,پس باید میرفتند... خودم نذر کردم که امروز قطره ای اب ننوشم ودست به دامان حسین ع,در خانه ی خدارابزنم... وعجیب روزی بود ,چیزهایی دیدم که هرصحنه اش برای مرگ کسی کافی بود اما من بامدد خداوند تحملش کردم.... مامان وبابا رابزور راهی هیأت کردم. خودم رفتم طرف دسشویی تا وضوبگیرم. نگاهم افتادتو آیینه,احساس کردم کسی زل زده بهم,خیلی بی توجه شیرآب رابازکردم,منتها دستم به اختیارخودم نبود هی میخورد به آیینه,به دیوارو...,دوباره شروع کردم:اعوذوبالله من شیطان الرجیم,اعوذوبالله من الشیطان الرجیم و... به هربدبختی بود دست وصورت وآرنجهام رااب ریختم ووضوگرفتم ,وقتی میخواستم پاهام رامسح کنم تاخم شدم ,یکی از پشت سر ,کله ام را کوبید به سنگ روشویی دردوحشتناکی توسرم پیچید اما ازپا نیانداختم . باهر سختی که بود وضوگرفتم وشاید بشه گفت این سخت ترین وشیرین ترین وضویی بود که درعمرم گرفته بود,سخت بود به خاطراینکه نیرویی نمیگذاشت وضوبگیرم وشیرین بود به خاطراینکه اراده ی من براراده ی شیاطین پیروز شده بود.. سجاده راپهن کردم ,چادرنمازم انداختم سرم,سجاده از زیرپام کشیده شد وباسرخوردم به زمین..... نتونستم به نماز بایستم,نشستم به ذکر گفتن دوباره صدای مردی ازحلقومم بیرون میامد واینبار فحشهای رکیکی از دهانم خارج میشد... به شدت گلوم خشک شده بود,بی اختیار به سمت اشپزخانه رفتم ولیوان ابی پرکردم تابخورم,یک آن یادم افتاد نذر دارم آب نخورم,هرچی خواستم لیوان رابزرام رو ظرفشویی,نمیتونستم,لیوان چسپیده بودبه دهنم ,انگار شخصی به زور میخواست آب رابه خوردم بدهد,دراثر تکانهای بیش ازاندازه ی دستم لیوان روی سرامیکهای اشپزخانه افتاد وشکست ناگهان نیرویی به عقب هلم داد,پام رفت رو خورده شیشه های لیوان و زخم شدوخون بود که میریخت کف اشپزخونه, دست کردم یه قران کوچک رو اپن بود برداشتم,چسپوندم به خودم... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
😈دام شیطانی😈 ۱۷ 🎬 قران را محکم چسپوندم به سینه ام ومدام تکرار میکردم(یاصاحب الزمان الغوث والامان) ,لنگ لنگان درکابینت داروها رابازکردم وچندتا چسپ برداشتم ,نشستم کف اشپزخونه ومشغول چسپ زدن به پاهام شدم.... یک دفعه..دیدم.... همینجورکه چسب دوم راروی زخم میزدم وپیش خودم(یاصاحب الزمان ,الغوث.والامان)رامیگفتم احساس,کردم یه چیزی داخل بدنم از پاهام داره میادبالا,همینجور امد وامد وامد ویکباره یه دود غلیظ وسیاه رنگ همراه با بازدمم که الان تند شده بود,بیرون میامد... دوده درمقابل چشمای من تبدیل شد به آدم کریه المنظری که ناخنهای بلندی داشت,پاهاش مثل سم بود ویک دم هم پشتش داشت... واااای خدای من ,این ابلیس داخل تن من لانه کرده بود؟؟ خوشحال شدم ازاینکه بالاخره از تنم بیرون کشیدمش,جن یک نگاهی به من کرد ویک نگاه به خونهای کف اشپزخانه وشروع به لیسیدن خونها کرد . حالا میفهمیدم که هیچ ترسی ازاین ابلیسک ندارم,مگر من انسان اشرف مخلوقات نیستم؟؟ مگرخدا برای نجات من قران وپیغمبر ودوازده نورپاک ,برزمین فرونفرستاده؟ پس من قوی ترازاین اهریمن هستم ,تا نخواهم نمیتونه آسیبی به من بزند... آروم وبی تفاوت ازکنارش رد شدم...دید دارم میرم تواتاق,به دنبالم آمد,دیگه همه چی دست خودم بود به اختیارخودم. باخیال راحت به نمازمستحبی ایستادم وای چه آرامشی داشتم. اونم گوشه ی اتاق ایستاده بود خیره به من ,حرفهای بسیار رکیکی از دهنش خارج میکرد... بی توجه بهش ادامه دادم... نمازم که تموم شد ,متوسل شدم به ارباب,برای دل خودم روضه میخوندم وگریه میکردم واونم باصدای بلند وبلندتر فحش میداد,اماانگار میترسیدبهم نزدیک بشه. عزاداریم بهم چسپید. ازاتاق رفتم بیرون اما همچنان قران دستم بود, اونم مثل سایه پشت سرم میومد. رفتم اشپزخونه تایک نهارساده برا باباومامان درست کنم. یکدفعه ایفون را زدند... یعنی کی میتونست باشه؟؟ باباومامان کلید داشتند.کسی هم قرار نبود بیاد. ایفونمون تصویری بود,تا چشم به تصویر پشت آیفون افتاد بدنم شل شد... خدای من.... دونفر تومانیتور ایفون ,یک تن بی سر رانشونم دادند بعدش ,جسدراانداختن وسرخونین پدرم رابالا آوردند. از ته سرم جیغ میکشیدم ,حال خودم رانمیفهمیدم ,نگاه کردم گوشه ی حال اون جن خبیث باصدای بلند بهم میخندید دوباره ایفون ,دوباره سر خونین بابام,جلودر از حال رفتم ودیگه چیزی نفهمیدم... نمیدونم چه مدت گذشته بود که با صدای گریه ی مامان که اب روصورتم میریخت چشام رابازکردم. درکی از زمان ومکان نداشتم,مامان چرا سیاه پوشیده؟؟ ,یکدفعه چهره ی خونین بابام اومد پیش نظرم ,بدنم به رعشه افتاد,نکنه بابام راکشتن؟؟ تا شروع کردم به لرزیدن مامان صدا زد:محسن زود بیا ,اب قند را بیار, داره میلرزه,بابا با لیوان اب قند از اشپزخونه امد بیرون خیالم راحت شد که زنده است . اومدم بگم من خوبم,چیزیم نیست,اما هرچه کردم نتونستم حرفی بزنم,انگارکه قدرت تکلم را ازم گرفتن. مادرم گریه میکرد ویاحسین میگفت. به یکباره ازگوشه ی اتاق صدای فحش شنیدم,بازم اون شیطان خبیث روبه مادرم فحشش میداد,دیگه طاقت نیاوردم,حمله کردم به طرفش ,میخواستم دهنش را خوردکنم,,رسیدم بهش زدم زدم...مامان وبابا به خیالشون من دیوونه شدم,اخه اونا جن رانمیدیدند. محکم گرفتنم وبردن تواتاقم به تخت بستنم... ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
✍ فرزند آیت الله علامه امینی(ره) صاحب کتاب “الغدیر” می گوید : پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، شب جمعه ای او را در خواب شاد و خوشحال دیدم. ⁉️ پس از سلام و دست بوسی گفتم : در آنجا چه عملی باعث نجات و سعادت شما شده است؟ کتاب الغدیر یا سایر کتاب ها یا تاسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمومنین(علیه السلام)؟ ☘ مرحوم علامه تاملی کردند و فرمودند: فقط زیارت عاشورا ☘ گفتم : اکنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه کربلا بسته است. چه کنم؟ ☘ فرمود : در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(علیه السلام) برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) را به تو می دهند. ☘ سپس فرمود : پسر جان! در گذشته بارها گفته ام و اکنون توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت ترک و فراموش مکن. مرتب زیارت عاشورا را بخوان و برخودت وظیفه بدان. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
17.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام حسین علیه السلام شمر رو هم شفاعت میکنه! استاد الهی قمشه ایی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
CQACAgQAAx0CVc35HwABAS6hZ1Cidf2WpmCW6JCyQNme2HlC3QEAAnYXAALQ5alRpbFeCNfL1Fo2BA.mp3
5.07M
با حال مناسب گوش بدید💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۰۹/۱۶ ✍️مهدی اسلامی موضوع : ـ جانشین رهبر چه کسی خواهد بود؟ ـ در سوریه چه خبر است ؟ ـ آیا شاهد اتفاقات آخرالزمانی خواهیم بود؟ بسم‌الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام فراوان خدمت شما عزیزان شاید خیلی ها منتظر این هستند تا اخبار امیدوار کننده ای از سوریه بشنوند و سوال خیلی ها هم اینه آیا واقعا به زمان اتفاقات آخرالزمانی نزدیک به ظهور نزدیک شده ایم یا نه؟ آیا پرچم این انقلاب توسط حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب تحویل امام زمان عج داده خواهد شد یا نه؟ پیشنهاد میکنم این کنفرانس رو‌ تا آخر مطالعه کنید تا حال دلتون عالی بشه       👉@zibastory👈 در پاسخ به سوالهای مذکور میشه گفت که پاسخ این دو سوال کاملا در هم تنیده شده و با پاسخ به اون میشه فهمید که ما در زمان نزدیک به ظهور هستیم یا خیر در چند مدت گذشته دشمن با یکسری کارهای رسانه ای ، این تلقی رو در جامعه به وجود آورده که حضرت آقا در آستانه رحلت هستند و نظام به دنبال یک جانشین مناسب برای ایشان میگرده و اصلا به همین دلیله که ایران از کل محور مقاومت عقب نشینی کرده تا تمام توان خودش رو بگذاره که مملکت از هم نپاشه ولی بریم جواب این شبهه رو با آیه قرآن بدیم ولی قبلش یه سوال از شما دارم و اونم اینه که آیا ما هم مثل خیلی از دشمنان ایران قائل بر این هستیم که رهبر ایران همتا نداره و در تمام جهات ایشان یک آیت الله العظماست ؟ در عقل در مدیریت در تدبیر در ادبیات در نظامی گری در اشراف اطلاعاتی در اقتصاد در حلم و صبرو بردباری در درایت در تقوا در توانمندی ایشان همتا نداره آیا کسی رو با این صفات میشناسید که جانشین ایشان باشه؟ جواب : بدون تعصب ، قطعا خیر حالا بریم یک آیه قرآن براتون بخونم خداوند در سوره بقره آیه ۱۰۶ می‌فرماید: { ۞ مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرࣲ مِّنۡهَاۤ أَوۡ مِثۡلِهَاۤۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَیۡءࣲ قَدِیرٌ } هر آیه‌ای را نسخ کنیم یا [از دل مردم بزداییم و] از یادها ببریم، بهتر از آن یا همانندش را می‌آوریم. [ای پیامبر،] آیا نمی‌دانی که الله بر هر چیزی تواناست؟ اگر خداوند قصد این رو داشته باشه که حضرت آقا رو از ما بگیره با توجه به سنت الهی در این آیه ، باید یکی مثل و یا بالاتر از ایشان رو برای مدیریت تشیع بفرسته با این احوال آیا ما الان یکی رو در تراز ایشان داریم یا خیر؟ بنده یک مورد بهتر از ایشان سراغ دارم و اون هم شخص قلب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداست برای همین به صورت قطع میگم با توجه به این آیه ایشان پرچم رو تحویل حضرت ولیعصر عج خواهند داد ان شاءالله این رو گفتم تا حال دلتون خوب بشه و خیالتون راحت بشه که سایه ایشان ان شاءالله تا ظهور بر سر امت اسلامی خواهد بود حالا که از این سمت خیالمون راحت شد بریم سر موضوع این روزهای منطقه شاید برای همه سوال باشه که چرا ایران الان در سوریه حضور نداره با توجه به اینکه در وعده صادق ۲ ما یک پدافند بسیار قوی در سوریه مستقر کرده بودیم از طرفی هم ما برای وجب به وجب خانطومان شهید دادیم چرا به یکباره همه چیز رو ول کردیم و از سوریه کنار کشیدیم علت سکوت این روزهای حضرت آقا چیه؟ چرا یمنی که روزی برای غزه وارد میدان شد الان سکوت کرده؟ زدن ناو آیزنهاور در چه راستایی بود؟ چرا آیت الله سید علی سیستانی سکوت کردن ؟ چرا استراتژیکی ترین منطقه عراق که بوکماله تحویل کردها شده ؟ چرا مقتدی صدری که تا دیروز دم از فتوای جهاد میزد ، به یکباره بیانیه داد که عراق در سوریه دخالت نکند؟ روسیه هم اعلام کرده نمیتونه حضور کامل داشته باشه در سوریه قراره چه اتفاقی تو‌ منطقه بیفته که ما نباید اونجا باشیم؟ نبل و الزهرایی که ۷ سال در مقابل داعش سفاک ایستاد ، چرا به یکباره زیرسه ساعت سقوط کرد آیا با توجه به نفوذ اسرائیل در بین نظامیان سوری ، قرار بوده سوریه قتلگاه ما بشه؟ خبرهایی از تلاش برای یک کودتا در سوریه داره مخابره میشه که البته خنثی شده آیا منطقه آماده میشه برای هرج الروم ؟ آیا قراره ترکیه دچار بلای عظیم و البته ماورایی بشه؟ زرنگ باشید جواب خیلی از سوالات در همین نوع سوال پرسیدن من ، به دستتون میاد آیا این دوماه آینده ، سوریه قراره منطقه اتفاقات آخرالزمانی باشه؟ آیا علت تعلل ایران در وعده صادق ۳ با اتفاقات سوریه مربوطه؟ فقط یه جمله بهتون میگم آرام باشید که سید علی برگه برنده خودش رو به زودی رو خواهد کرد و بازی کاملا تغییر خواهد کرد حزب الله لبنان در حال ریکاوری است در زمان مقتضی وارد خواهد شد نگران لبنان نباشید
۱۷ آذر ۱۴۰۳
سید علی مانند شکارچی قهاری که منتظره شکارش در دامش بیفته ، تا اقدام اصلی رو انجام بده ، فعلا نظاره گره به حضرت آقا اعتماد کنید شک نکنید این جبهه صاحب داره قراره اتفاقاتی در آینده نزدیک بیفته که مغز همه ما هنگ کنه چشمها به عربستان باشه حواسها به اردن رفتن تروریستها به سمت درعا ، به احتمال زیاد پیامدهای مهمی داشته باشه از این اتفاقها ناراحت نباشید ولی پیگیر باشید به جرأت و با اطلاع عرض میکنم که ما در موقعیت ضعف نیستیم ، بلکه در آماده ترین حالت ممکن قرار داریم قبلا هم عرض کردم امان از سوریه امان از ترکیه امان از عربستان نگرانی و ناراحتی شما عزیزان رو درک میکنم ولی باید در این لحظات حساس، صبور بود اینکه عده ای ناله میکنند که حضرت آقا تنهاست و این حرفها ، به نظر بنده حرف درستی نیست ایشان دارن منطقه رو مدیریت میکنند جعبه سیاه تمام این اتفاقات ، سیدعلی خامنه ای است بنشینید و تماشا کنید که موسی زمان قراره عصای خودش رو به دریا بزنه حالا که حضرت آقا سکوت کردن ما هم به تبعیت از ایشان ، سکوت کرده و نظاره گر خواهیم بود شک نکنید در زمان خودش ، ایشان لب خواهند گشود اینکه ایشان به دور از ملاحظات دیپلماتیک ، فرستاده مخصوص خودشون رو میفرستن که پیامی به سوریه و لبنان مخابره کنند ، قطعا حواسشون به همه چیز هست سکوت ایشان در حد درک هیچکدام از ما نیست ، پس صبر میکنیم تا ایشان امر کنند عده ای میگویند ایران، سوریه و لبنان رو معامله کرده ، این یک حرف احمقانه است حضرت آقا کسی نیست که با دشمن مسامحه کنه و موضع ایشان همیشه شفاف بوده باید دید در مغز این ولی خدا چه میگذرد ایشان قطعا مانند شطرنج باز قهاری ، دارند منطقه رو ارنج میکنند سکوت یمن هم در همین راستاست ، شک‌نکنید فقط ناو پشتیبانی آیزنهاور نباید در منطقه میموند که زحمت اونم یمنی ها کشیدن ما حواسمون به پایگاه آمریکایی ها در قطر و امارات هم هست و براشون یه سورپرایز خوشگل داریم باز هم میگم در دو ماه آینده اتفاقات عجیبی در منطقه رخ خواهد داد و آنچیزی که مسلم هست پیروزی جنود الهی است الان باید حواسمون به داخل باشه که دشمن برنامه هاش رو نتونه اجرا کنه به امید اخبار عالی در روزهای آتی والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ✍️ مهدی اسلامی ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
۱۷ آذر ۱۴۰۳